واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: یادداشت اورسلا لیندزی تحلیلگر مسائل خاورمیانه در روزنامه فرهیختگان: انقلاب مصر چه زمانی از مسیر اصلیاش منحرف شد؟ این سوال بسیاری از دوستانم بود و من ساعتها در اتاقی دودآلود واقع در قاهره درباره آن بحث میکردم، آنهم درست پس از سرنگونی حسنی مبارک، رئیسجمهوری پیشین مصر در سال 2011.
اسلامگرایان پیروز میدان انتخابات شدند و پس از آن بود که تظاهرات معترضان به درگیری و قتلعام مخالفان دولت وقت انجامید. زندانها مملو از زنها و مردهای جوان بود. مجموعه این عوامل زمینه را برای به قدرت رسیدن ژنرالها فراهم کرد. پس از مصر، سوریه، یمن و لیبی شاهد خیزشهای مردمی بودند؛ خیزشهایی که در نهایت جنگهای داخلی خونینی را رقم زد. آیا میتوان تمام این تحولات را انقلاب خواند؟ سازمان عفو بینالملل در ماه جولای طی گزارشی اعلام کرد نیروهای امنیتی مصر بسیاری از غیرنظامیان را ربوده، آنها را در اماکن مخفی نگاه میدارند و برای گرفتن اعتراف آنها را مورد شکنجه قرار میدهند.
در سوریه بسیاری از غیرنظامیان و اماکن غیرنظامی هدف حمله شورشیان قرار میگیرند. مجموعهای که توسط رابین یاسین کساب و لیلا الشامی منتشر شده چشماندازی را از مصر و سوریه به تصویر میکشد، اینکه چگونه یک ناآرامی به جنگ داخلی خانمانسوز تبدیل میشود. این مجموعه صدای رسای درد و رنجی است که سوریها و سایر اعراب درگیر جنگ داخلی متحمل میشوند، آنهایی که با قیامشان فصلی جدید و در عین حال سیاهی را در تاریخ کشورهایشان ثبت کردند.
این مجموعه بهخوبی نشان میدهد که چگونه خیزشی داخلی به جنگ فرقهای و قومیتی تبدیل شد. البته خود دولتها نیز در تشدید این آتش فرقهای نقش داشتند. بسیاری از دولتها خیزش مردمشان را از منظر قومیتی نگاه میکردند، شورشی که توسط اقلیتی آشوبطلب ایجاد و هدایت شده است. در چنین شرایطی خیزشهای مدنی مردم به ناگاه رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد.
در سال 2013 از فارس رائد، یکی از ساکنان «کفرانبل» پرسیدند که چرا در سال 2011 به اعتراضات پیوستی؟ وی گفت ما اهداف خاصی داشتیم، خب به آنها دست نیافتیم ولی هزینه زیادی را متحمل شدیم. ما با یک جنگ واقعی روبهرو هستیم.
حالا خیلی دیر است و راه برگشتی نیست. به باور یاسین کساب و شامی، شکست شورش علیه دولت سوریه اجتنابناپذیر بود. با این حال بازیگران بینالمللی میتوانستند جلوی گسترش خشونت را بگیرند.
مثلا ایالات متحده آمریکا با ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوریه موافقت میکرد؛ اما آمریکا از همان آغاز، سیاست ثابتی را در پیش گرفته بود؛ پایان دادن به حکومت اسد. طبیعتا برای تحقق چنین هدفی فضا برای رشد گروههای افراطی چون داعش نیز فراهم شد و در این میان نهتنها آمریکا به هدفش دست نیافت، بلکه با چالش و مانعی جدی نیز روبهرو شد.
یاسین کساب و شامی بر این باورند که دولت اسد ممکن است سقوط کند اما همگان بهخوبی میدانند که ایجاد جامعهای آزاد آنهم روی خرابههای کنونی سوریه امکانپذیر نیست. مصریها همچون سوریها تجربه چنین نبردی را نداشتند، با این حال محدودیتهای زیادی را متحمل شدند. جک شنکر، خبرنگار «گاردین» مستقر در مصر میگوید: «نوعی ناامیدی بر فضای مصر سایه افکنده است، اما این به معنای پایان داستان نیست.
مصریها باید خود را برای پسلرزههای عمیق انقلاب و توفان پس از آن آماده کنند.» هنگام قیام مصر، شنکر با مصریها اعلام همبستگی کرد. از منظر وی قیام آنها نوعی مبارزه علیه نابرابریهای اقتصادی و سیاسی در مصر بود؛ نابرابریهایی که در سراسر جهان حاکم است و مصریها آن را به چالش کشیدند.
در سال 1990، دولت مصر به سیاست تعدیل ساختارهای اقتصادی روی آورد، سیاستی پیشنهادی توسط صندوق بینالمللی پول. در همین راستا دولت بسیاری از نهادها را به بخش خصوصی واگذار کرد، یعنی برنامه خصوصیسازی 20 ساله را پیش رویش قرار داد. براساس ارزیابیهای صورتگرفته توسط کارشناسان، ارزش داراییهای دولتی واگذار شده به بخش خصوصی 4/9 میلیارد دلار ارزیابی شده بود. اواخر دوران ریاست مبارک و در حالی که شرکتهای خصوصی و غربی وابسته به آنها برای دستیابی به سود هنگفتی که به آن دست یافته بودند جشن و پایکوبی میکردند، میلیونها مصری فقیر بودند و درآمدشان کمتر از دو دلار برآورده شده بود.
همین مساله سرآغاز مجموعهای از اعتراضهای مدنی شد. پس از وقوع انقلاب، زمانی که عبدالفتاح السیسی قدرت را در دست گرفت بار دیگر خصوصیسازی در اولویت قرار گرفت. شهروندان مصری باید برای دستیابی به رشد و آرامش، مدتی ریاضت اقتصادی را نیز تحمل میکردند. شنکر بر این باور است که وقایع اجتماعی، تاریخی و فرهنگی مصر پیچیدهتر از حد تصور است.
نئولیبرالیسم زمینه را برای بازگشت همه مشکلات اجتماعی فراهم کرد. وی تاریخ مصر را از ترور انور سادات در سال 1981 تا پیروزی اخوانالمسلمین در انتخابات سال 2011 مرور میکند. وی درگیری میان معترضان و نیروهای امنیتی در خیابان محمد محمود را خوب به خاطر دارد. شنکر میگوید: «همه بر این باورند که بهار عربی، خزان عربی را به همراه داشت. اما به عقیده من بهار عربی مقدمه تابستانی سوزان بود که گرمایش بسیاری از کشورهای عربی را سوزاند و ریشه بسیاری از آرزوها را خشکاند.»
۰۵ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]