واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا:
موریانهها هنوز روی درِ خانه جا خوش کردهاند، خانهای که صاحبخانهاش روزه سکوت گرفته و سالهاست در بیکسی و تنهایی زیر خروارها خاک روزگار سپری میکند. به گزارش ایسنا، پایین شهر در هر شهری پایین شهر است. فرقی نمیکند کدام شهر باشد تمام پایین شهرها مانند هماند با همان مردم و همان صفا و صمیمیت اما داستان این گزارش قدری تفاوت دارد زیرا غلام قصه ما یک سال است، آب و برق خانهاش قطع شده و مجبور است گرمای طاقتفرسای این روزهای بندرعباس را با سختی زیاد تحمل کند آن هم بودن کولر یا پنکهای در دمای بیش از 45 درجه! این روزها شاید تحمل هوای گرم و شرجی بندرعباس برای یک انسان عادی بسیار سخت باشد، نشان دادن دمای 45 درجه در اتومبیلها خود گواهی است برای سختی این روزهای زندگی ساکنین استانهای جنوبی نظیر هرمزگان اما شاید در این شهر بتوان کسانی را مشاهده کرده که شاید نه به انتخاب خود بلکه به اجبار باید این گرما را تحمل کنند! به محله دو هزار بندرعباس میرسیم، کوچه جانباز دوم، بن بست بامداد، خانه که چه عرض کنم، دخمهای که ما را به گذشتههای دور میبرد جایی که شاید غلام قصه ما نامش را خانه گذاشته است! هر چه در میزنیم کسی در را باز نمیکند اما به دلیل کوتاهی دیوار خانه مشخص است که غلام در حیاط دراز کشیده اما هرچه صدایش میزنیم، کسی در را باز نمیکند تا اینکه یکی از همسایگان بیرون میآید و با صدای بلند میگوید، مگر شما نمیدانید غلام کر و لال است (!) سرانجام به سختی و با تلاش فراوان غلام متوجه حضورمان میشود و در را برایمان باز میکند، وارد خانه میشویم، صحنههای دردناکی را میبینیم که شاید تصور آن هم برایمان قابل درک نباشد، بطریها و گالنهای پر از آبی که به گفته یکی از همسایگان توسط مردم به غلام داده شده که بتواند از طریق آن زندگی بدون آبش را تأمین کند، بله درست متوجه شدید زندگی بدون آب (!) غلام قصه ما یک سال است که خانهاش نه آب دارد نه برق! غلام قصه ما که سواد خواندن و نوشتن دارد، در پاسخ به سؤالاتم بر روی یک برگه کاغذ ابتدا به معرفی خودش میپردازد و میافزاید: غلام رهیده هستم متولد سال 38 و بیش از 20 سال است که در این محله زندگی میکنم. وی با بیان اینکه جز یک خواهر کسی ندارد، اظهار کرد: خواهرم مدتهاست که ارتباطش را با بنده قطع کرده و سالهای زیادی را تنها و بی کس سپری میکنم. رهیده در خصوص علت قطعی آب و برق خانهاش، میگوید: مدتی بخشی از خانهام را اجاره دادم تا از طریق اجاره ماهیانه خرج زندگیام را در بیاورم اما روزی از خواب بلند شدم و خانه خود را خالی مشاهده کردم و تازه فهمیدم مستأجر بدون آنکه چیزی بگوید و بدهیاش را پرداخت کند، اسباب کشی کرده و رفته است و چون قدرت شنوایی و حرف زدن ندارم، متوجه این امر نشدم. وی ادامه داد: پس از مدتی قبض آب و برق توسط مأمورین شرکت برق و آب و فاضلاب آوردند که هر دو بالای یک میلیون تومان بدهی داشت و چون درآمدی ندارم و توان پرداخت این پول را نداشتم علی رغم التماس زیاد و اصرار به اینکه توان پرداخت قبضها را ندارم، آب و برق منزلم را قطع کردند و بیش از یک سال است که بدون آب و برق زندگی میکنم. رهیده که غذایش توسط همسایگان تأمین میشود، اضافه کرد: همسایگان هر روز علاوه بر غذا، بطریهای آب میآورند که از این بابت سپاسگزارشان هستم زیرا اگر این همسایگان مهربان نبودند امروز مشخص نبود زنده باشم یا خیر. وی از مسئولان شرکت آب و فاضلاب و برق منطقهای خواست خود را جای او بگذارند و خاطرنشان کرد: اگر در توانم بود که قبضها و بدهیهایم را پرداخت میکردم اما اکنون نیازمند حمایت مسئولان هستم زیرا به واقع نه پولی دارم نه کاری! غلام که از آمدن ما خوشحال شده، میگوید: امیدوارم که حضورتان و انعکاس مشکلاتم سبب شود کار و شغلی برایم فراهم شود تا بتوانم روی پای خود بایستم و زیر بار منت و التماس کسی نروم. زمانی که منزل غلام را ترک میکنم به این موضوع میاندیشم که وقتی مسئولان شرکت آب و فاضلاب و برق میتوانند با قطع نکردن آب و برق منزل کسی که حتی پول خرید نان ندارد، حیات و انگیزه به زندگی را در این فرد زنده نگاه دارند، پس چرا قدری خود را جای غلام قصه ما نمیگذارند؟ به گزارش ایسنا، با تمام این صحبتها تازه به اینجا میرسیم که اگر دیگران حتی برای یک لحظه خودشان رو جای غلام قصه ما بگذارند شاید خیلی چیزها تغییر میکرد، ولی افسوس که انکار همه مطمئن هستیم تمام مسیر زندگی بدون هیچ حادثهای سپری خواهد شد شاید این جمله زیبا آویزه گوش خود کنیم " یادمان باشد در املای زندگی، همیشه برای محبّت تشدید بگذاریم؛ تا از دوستی و انسانیت حتی نیم نمره هم کم نشود ...." گزارش از: امیرحسین طالبی، خبرنگار ایسنا، منطقه خلیج فارس
انتهای پیام
چهارشنبه / ۲۳ تیر ۱۳۹۵ / ۱۱:۳۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]