واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: اعضاي خانواده عروس در شبي كه جشن عروسي در تالار در حال برگزاري بود با دزديدن دخترشان از محل گريختند. داماد جوان روز گذشته با حضور در دادسراي جنايي از خانواده همسرش به اتهام آدمربايي شكايت كرد.
به گزارش جوان، شامگاه يك شنبه 28 شهريور ماه ماشين عروسي مقابل تالاري در غرب تهران توقف كرد. ثانيههايي بعد عروس و داماد از خودرو پياده شدن و در ميان شادي و هلهلههاي ميهمانها وارد تالار شدند و روي تخت مخصوص شب عروسي نشستند. همه غرق در شادي و سرور بودند كه برادر و داييهاي عروس وارد تالار شدند. آنها از همان ابتدا شروع به بهانهگيري كردند و از غذا و نحوه برگزاري مراسم عروسي ايراد ميگرفتند.
ساعتي گذشت و همه مهمانها شام خورده بودند و در حال آماده شدن براي رفتن به خانههايشان بودند، اما در گوشهاي از تالار تعدادي از بستگان داماد هنوز در حال شادي بودند كه ناگهان برادر عروس و داييهايش به طرف تخت عروسي هجوم آوردند و عروس را كشانكشان به طرف بيرون تالار كشيدند.
در حالي كه عروس فرياد كمك خواهي سر داده بود، برادرش مهمانها را تهديد كرد تا كسي دخالت نكند. ثانيههايي بعد در حالي كه داماد و مهمانها همه در شوك بودند، آنها عروس را سوار بر خودرويي كردند و از محل دور شدند.
صبح ديروز تازه داماد براي شكايت به دادسراي جنايي آمد و به قاضي مرشدلو، بازپرس شعبه هفتم دادسراي جنايي گفت: من و پري هر دو پرستار هستيم. چندين سال قبل كه هر دو در يك بيمارستان كار ميكرديم با هم آشنا شديم. از آنجايي كه شناخت كاملي از هم داشتيم، تصميم گرفتيم با هم ازدواج كنيم تا اينكه همراه خانوادهام به خواستگارياش رفتم. خانواده همسرم قبول كردند و 40 روز قبل همزمان با سالروز تولدش او را عقد كردم. خيلي خوشحال بودم از اينكه با يكي از همكارانم كه شناخت خوبي از او داشتم، ازدواج كردم. همسرم هم خوشحال بود و ما هر روز يكديگر را در بيمارستان ملاقات ميكرديم تا اينكه تصميم گرفتيم مراسم عروسيمان را آخر شهريور ماه برگزار كنيم. با مشورت خانوادههايمان براي عروسيمان برنامهريزي كرديم و در اين مدت من دو انگشتر جواهرنشان خريدم و خانهاي هم در غرب تهران نزديك خانه مادر پري اجاره كردم تا همسرم به خانوادهاش نزديك باشد.
چند روز قبل تالار را رزرو و كارتهاي عروسي را هم پخش كردم. شب عروسي همه مهمانهاي ما و پري آمده بودند و مشغول شادي بودند كه برادر و دو دايي پري وارد تالار شدند. آنها از همان ابتدا شروع به بهانهگيري كردند و از همه چيز ايراد گرفتند. من فهميدم بودم كه قصد دارند عروسي مرا به هم بزنند، اما علت آن را نميدانستم تا اينكه آخر شب وقتي تمامي مهمانهاي خانواده همسرم از تالار رفتند، ناگهان آنها به طرف عروس حمله كردند و عروس را از روي تخت به پايين كشيدند.
در حالي كه شوكه شده بودم به كمك همسرم رفتم، اما يكي از بستگانم براي اينكه مانع درگيري من و برادر همسرم شود، جلوي مرا گرفت و مرا به زور به يكي اتاقها برد تا اينكه لحظاتي بعد فهميدم آنها همسرم را از تالار ربودند و به مكان نامعلومي بردند. پس از اين با همسرم تماس گرفتم، اما او به تماسهاي من پاسخي نداد. وي در پايان گفت: من از برادرهاي همسرم و داييهايش به اتهام آدمربايي شكايت دارم.
من در اين مدت هزينه زيادي براي برگزاري عروسيام كردم و آنها با ربودن عروس آبروي مرا پيش خانواده و بستگانم بردند. با طرح اين شكايت پرونده به دستور قاضي مرشدلو براي بررسي در اختيار تيمي از مأموران پليس آگاهي تهران قرار گرفت.
۰۱ مهر ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]