تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت مهدی (عج):من وصىّ آخرين‏ ام، به وسيله من بلا از خانواده و شيعيانم دفع مى ‏شود
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817259525




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دختری در ایستگاه پایانی فریب


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: پسری که با وعده‌های دروغین دختر کارخانه‌داری را فریب داده و او را به عقد خود درآورده بود سرانجام به ایستگاه پایانی این فریبکاری رسید و راهی دادگاه خانواده شد.
 

به گزارش ایران، دختر جوان با مادرش پشت در شعبه 268 دادگاه خانواده ونک نشسته بود تا قاضی او را برای شنیدن شکایتش فرابخواند. مادر میانسال با لحن سرزنش آمیزی به دخترش می‌گفت: تو باید بیشتر دقت می‌کردی چقدر به تو گفتیم که حواست را جمع کن ولی گوشت بدهکار نبود. از همان روز اول فهمیدم کامبیز ریگی به کفشش دارد ولی چه می‌توانستیم بگوییم که تصمیم خود را گرفته بودی. محدثه درحالی که نم اشک روی گونه‌اش را پاک می‌کرد روبه مادرش گفت: خدا رو شکر هنوز هم دیر نشده و در همین زمان عقد متوجه دروغ‌هایش شده‌ام و می‌خواهم راه زندگی‌ام را از او جدا کنم.
 

مادر و دختر درحالی که با هم گفت‌وگو داشتند منشی دادگاه از زن جوان خواست وارد اتاق شود.
 

قاضی حسن عموزادی درحالی که پرونده زن جوان را می‌خواند از وی خواست تا ماجرای زندگی‌اش را شرح دهد.
 

محدثه درحالی که پریشانی و اضطراب در چهره‌اش موج می‌زد، با صدایی لرزان گفت: من فریب خورده‌ام جناب قاضی. ما خانواده آبروداری هستیم و نمی‌خواهم باعث بی‌آبرویی خانواده‌ام شوم کمکم کنید تا بتوانم حق و حقوقم را از همسرم بگیرم و از وی جدا شوم.
 


این دختر 23 ساله در تشریح جزئیات ماجرای زندگی‌اش به قاضی گفت: 6 ماه پیش با دوستانم برای تفریح بیرون رفته بودیم. در یکی از خیابان‌ها در حال رانندگی بودم که دوستانم گفتند راننده جوان یک خودرو لوکس اشاره می‌کند که توقف کنم. همه شوخی‌شان گرفته بود و من هم ایستادم.
 
پسر جوان که خودش را کامبیز دارای مدرک فوق لیسانس مدیریت و صاحب بنگاه فروش خودروهای لوکس معرفی می‌کرد به من گفت: تصمیم دارد با من آشنا شود و به خواستگاری‌ام بیاید. به اصرار دوستانم و از سر شوخی و غفلت شماره‌اش را گرفتم و شماره‌ام را به او دادم تا کمی بخندیم. آن روز گذشت تا اینکه کامبیز چند بار با من تماس گرفت و گفت قصدش ازدواج است و می‌خواهد با خانواده‌اش به خواستگاری‌ام بیاید برای همین چند بار با هم صحبت کردیم تا بیشتر با خصوصیات اخلاقی هم آشنا شویم. او هربار با خودروهای لوکس و گرانقیمتی به دیدنم می‌آمد و از سفرهای خارجی و کارهایش می‌گفت.
 
برخورد و رفتارهای ظاهراً متین و مؤدبانه‌ای داشت. می‌گفت دختر رؤیاهایش را پیدا کرده و می‌خواهد پس از آشنایی خانواده‌هایمان با هم ازدواج کنیم. همین رفتارهایش باعث شد حرف‌هایش را باور کنم. اما وقتی موضوع را به خانواده‌ام گفتم آنها مخالفت کردند ولی من اطمینان دادم که کامبیز پسر خوبی است و مرا دوست دارد اما بی‌خبر از اینکه مرا طعمه قرار داده و نقشه‌اش بدست آوردن ثروت خانوادگی ماست چون می‌داند که پدرم صاحب یک کارخانه است و از رفاه برخورداریم.
 

بنابراین خیلی زود مراسم نامزدی و عقدمان را برگزار کردیم و با مهریه 313 سکه‌ای همسرش شدم ولی حدود 2 ماه بعد از عقدمان به رفتارهای کامبیز ظنین شدم و فهمیدم او نه تنها صاحب بنگاهی نیست بلکه کارگر یک بنگاه معاملات اتومبیل است و سواد کمی دارد. این جوان فریبکار که فهمیده بود پدرم صاحب یک کارخانه است و از موقعیت مالی خوبی برخورداریم، مرا با وعده‌ای دروغین فریب داده است و حالا من پشیمانم و می‌خواهم مهریه‌ام را به اجرا بگذارم و از او جدا شوم.
 

قاضی حسن عموزادی با شنیدن اظهارات محدثه رسیدگی به این پرونده را در دستور کار خود قرار داد و دستور داد در جلسه آینده مرد جوان نیز حاضر شود تا در این‌باره توضیح دهد.
 



۳۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن