تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):به پاداش بهشت نمى رسد مگر آن كس كه باطنش نيكو و نيّتش خالص باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829400028




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جوانی، جرمی بدون کیفرخواست، بدون تفهیم اتهام


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: روزنامه شهروند - حمیدرضا عظیمی: همین چند روز پیش بود، توی تاکسی در مسیر همیشگی خانه، ساعت چیزی به نیمه شب نمانده بود. جوانی داشت با راننده تاکسی درددل می‌کرد، از حال‌وهوایش می‌گفت و این‌که چه روزگاری دارد. با همسرش دعوایش شده بود و جایی هم برای رفتن نداشت. می‌خواست شب را در «پارک دانشجو» بیتوته کند! بیتوته و اتراق. مثل خیلی‌های دیگر، از شهرستان آمده بود و شاید همین عامل سبب شده راضی شود شب را در پارک سپری کند. شب را بگذراند و موضوع را به صبح حوالت دهد تا شاید از این شب ماندن و به احتمال کمی فکر کردن، به راه‌حلی درست برسد. آگاهانه یا ناآگاهانه، کار نسبتا درستی کرده بود. کاری که روانشناسان هم تاییدش می‌کنند، البته نه به این شکل. تأیید می‌کنند که هنگام دعوا و بحران در این قدوقواره، محیط را ترک کنید اما هیچ وقت نمی‌گویند ترک محیط آن‌قدر طولانی باشد که یک شب یا بیشتر را دربربگیرد و وقتی دوباره برمی‌گردید معلوم نیست چه بر سر داشته‌های‌تان آمده باشد!


جوانی، جرمی بدون کیفرخواست، بدون تفهیم اتهام



این، حال‌وروز بخشی از جمعیت جوان این مرزوبوم است. جوانانی که گرفتار خانه و زندگی شده‌اند و وضع اقتصادی نه راه پیش برای آنها باقی گذاشته و نه راه پس! بیشترشان مشکل کار دارند و تأمین هزینه زندگی. کارهای روزمزدی هم که گیرشان می‌آید علاج نیست. اگر یک روز پولی برای خرج‌کردن گیرشان نیاید، چند روز از زندگی عقب می‌افتند. وضع اقتصاد و معیشت هم قوزی بالای قوز است و نه‌تنها کمکی نمی‌کند که خیلی از راه‌ها را پیش پای آنها بند کرده است. گویا هر جا پا می‌گذارند، سر راه مانعی پیدا می‌شود. موانعی که به بخشی از آنها اشاره می‌کنیم.

یک معضل فراگیر

اقتصاد خانواده و اقتصاد معیشت، بد چیزی است. گاهی آدم را از  پا در‌می‌آورد. هرچه به این در و آن در می‌زنی، راهی پیدا نمی‌کنی، از هر طرف که می‌روی، انگار راهت بند می‌آید. راه‌بندانی که برخی را به کارهایی «غیر» وامی‌دارد، هر چند این فقره از کارها قابلیت توجیه ندارد اما هست و حالا تبدیل به واقعیت جامعه شده است. مانند «علی» که او هم در گیرودار همین کارها بوده است. «علی.م» روی صندلی کلانتری خیابان فرهنگ نشسته و به این طرف و آن طرف نگاه می‌کند. دستبندی بر دست دارد و انگارنه‌انگار که بازداشت شده‌است. از مامور مراقب اجازه گرفتم و لختی به صحبت با او گذراندم. می‌گفت: «دوا» می‌فروشم. هر گرم ٣٠هزار تومن. کاروبار بد نیست اما دستگیرشدن هم جزیی از کار است و کاریش هم نمی‌شود کرد. توضیح می‌داد که مواد را کلی می‌گیرد و خرده می‌فروشد. هر گرم را تبدیل به سه «گره» می‌کند و می‌دهد دست خلایق! آنهایی که اهلش هستند. می‌گفت: من این کار را نکنم یکی دیگر! پس تقصیر من نیست. تازه شما یک کار ثابت به من بدهید از همین الان می‌روم سرکار. دندان گرد هم نیستم که بگویم باید ماهی سه‌میلیون تومان درآمد داشته باشد به یک‌ونیم‌میلیون هم قانعم.  سروان می‌گفت: اینها همه‌شان این‌طوری هستند، نگاه کن، عین خیالش نیست، چون خودش اعتیاد ندارد. آنهایی که اعتیاد دارند وقتی دستگیر می‌شوند زمین و زمان را به‌هم می‌دوزند. آخر می‌ترسند. شب را بی‌مواد در بازداشت بودن و بعد رفتن به دادگاه و ... خیلی برایشان سخت است برای همین همان ابتدا با انواع و اقسام ترفندها سعی می‌کنند خلاص شوند!

«علی» ما را بر و بر نگاه می‌کرد. پرسیدم: از همان اول «دوا» می‌فروختی؟ گفت: نه، تریاک! ارزان‌تر بود اما پولش برکت بیشتری داشت(!!) انگار ابهام بزرگی در چهره‌ام را فهمیده بود، نوعی گیجی را: ببین تریاک این روزها شده نقل مجلس جوان‌ها. نباشد انگار چیزی کم است. پدر و مادرهایی هم که می‌بینند جوان‌هایشان درگیر موادمخدرند ترجیح‌شان این است که فرزندشان تریاک مصرف کند، نه شیشه و هرویین و کراک! برای همین به نظرم آن روز که تریاک می‌فروختم، کمتر نفرین می‌شدم و پولم هم برکت بیشتری داشت اما امروز نه! هر کسی که فرزندش «دوا» مصرف می‌کند به جای این‌که جلوی جوانش را بگیرد به ما بدوبیراه می‌گوید. باز هم بروند خدا را شکر کنند که طرف شیشه و کراک مصرف نمی‌کند!


جوانی، جرمی بدون کیفرخواست، بدون تفهیم اتهام



این را راست می‌گفت. خیلی قبل‌ترها هم این جمله را شنیده بودم. آن زمانی که دکتر احمدی از اعضای کادر معاونت درمان ستاد مبارزه با موادمخدر در «جمعیت مردمی مبارزه با اعتیاد» هم فعالیت می‌کرد و برای شعبات استانی این جمعیت، کارگاه آموزشی گذاشته بود. ‌سال ١٣٨١ بود و تازه سروکله کراک و مواد صنعتی پیداشده بود. احمدی می‌گفت: روزی که این مواد تازه، در کشور شایع شود، پدر و مادرها آرزو خواهند کرد‌ ای کاش فرزندان‌شان تریاک می‌کشیدند. حالا ظاهرا آن روز فرارسیده است اما این جمله هم خودش بهانه‌ای شده برای استعمال این گروه از موادمخدر. موادمخدر مرفین‌دار! آنهایی که به این گروه وابستگی دارند انگار خود را یک سروگردن بالاتر از سایر معتادان می‌دانند. باد در غبغب می‌اندازند و انگار که سالم‌سالم هستند، می‌گویند:   خدا را شکر که شیشه نمی‌کشیم! الان مثل این است که ما سالم هستیم و چیزی مصرف نمی‌کنیم!

اینها داستان نیست. واقعیت‌هایی است که بارها و بارها با زبان‌های مختلف گفته شده اما گویا گوشی بدهکار این حرف‌ها نیست. اینها واقعیت‌هایی در جمعیت جوان کشور است. جمعیت جوانی که از سال‌ها پیش رسم بر این بوده تا آنها را «مجرم» بدانیم. مجرمانی که هیچ نکرده‌اند فقط می‌خواستند جوانی کنند. سال‌های پیش را می‌گویم. خیلی قبل‌تر را. آن زمانی که اگر کسی نیمه آستین می‌پوشید، دستانش را رنگ می‌کردند و اگر مدل مو می‌زد، موهایش را چهارراه ماشین می‌کردند. اگر موسیقی گوش می‌کرد، هر متر نوار کاست، فلان قدر جریمه داشت. هر کاری که جوان می‌خواست انجام دهد، «جرم» بود. اصلا جوانی جرم بود. جرمی بدون کیفرخواست و تفهیم اتهام. امروز آن نگاه جرم‌انگارانه، وضع را بدتر از بد کرده است. بخشی از جمعیت جوان هم موادمخدر مصرف می‌کند و هم فراتر از آن، دیگر گوشش به حرف کسی بدهکار نیست.

 نگاهی که آن روز جامعه ما را گرفتار خود کرده بود، حالا مشکلاتی را به وجود آورده و مصایبش را هم می‌بینیم. نگاه به خاطره یکی از روزنامه‌نگاران از آن روزها، تقریبا تمام آنچه بوده را نشان می‌دهد:   زمانی در خلال سال‌های اواخر دهه ١٣٧٠، (سال ١٣٧٦ یا ١٣٧٧) گذرمان به شهر طبس افتاد. یکی از نزدیکان بر مسند ریاست شبکه بهداشت طبس تکیه داشت و به همین واسطه، مسئولان شهر را می‌شناخت. شهر طبس طوری است که جای زیادی برای دیدن ندارد. شهر کوچکی است که احتمال دارد هر آن در معابر، آشنایان را ببینید. در راه رئیس یک اداره مسئول در امور امنیت شهر طبس جلوی‌مان سبز شد. پس از  معرفی توسط رئیس شبکه بهداشت به آن مسئول امنیتی، نخستین حرفی که ردوبدل شد مربوط به جوانان بود. آن مسئول گفت: شما جوانان چرا این‌طور هستید؟ چرا کارهایی می‌کنید که همه مسئولان کشور از شما ناراضی هستند؟

این‌که چه مواردی بین روزنامه‌نگار (که آن روزها دانشجوی رشته ریاضی در یکی از دانشگاه‌های دولتی کشور و از فعالان سیاسی آن روزها بود) و آن مسئول امنیتی ردوبدل شده، موضوع اصلی ما نیست؛ بلکه موضوع نوع نگاهی است که در آن سال‌ها درباره جوانان وجود داشت و همان نگاه باعث محدودیت‌هایی بود. محدودیت‌هایی که امروز نه‌تنها نمی‌تواند وجود داشته باشد، بلکه جوانان بیست و چند ساله‌ای که در دهه ١٣٧٠ به دنیا آمده‌اند، از اساس گوش‌شان به آن محدودیت‌ها بدهکار نیست! 

محدودیت‌هایی که وجود داشت، خیلی چیزها را «زیرزمینی» کرد. موسیقی را، جشن‌های شبانه و پارتی‌های آنچنانی را، دور دور کردن را، ارتباطات جنسی مجازی را! و خیلی چیزهای دیگر را. آمارها هم نشان می‌دهد فقط درباره اعتیاد، وضع بسیار هشداردهنده و آسیب‌زننده است. اعتیادی که زمانی در میان افراد سن‌و‌سال‌دار باب بود اما حالا در میان دانش‌آموزان رواج یافته است. ‌سال ١٣٩٢، طاها طاهری که آن زمان قائم‌مقام ستاد مبارزه با موادمخدر بود، آمار دارد که حدود  نیم‌دهم‌درصد دانش‌آموزان کشور معتاد هستند، اما بعد که علیرضا جزینی بر جای او نشست، اعلام کرد یک ‌درصد دانش‌آموزان کشور موادمخدر مصرف می‌کنند. او این تذکر را هم داد که موفقیتی در پیشگیری از این معضل در آموزش‌وپرورش مشاهده نمی‌شود.

 این موضوع آن‌جا اهمیت پیدا می‌کند که بدانیم مطابق آمارهای موجود، بیش از ٧٠‌درصد از نوجوانان ١٠ تا ١٩ ساله کشور درحال تحصیل هستند و شیوع معضل مصرف موادمخدر در این جامعه می‌تواند هزینه‌های بسیار گزافی را بر نیروی انسانی کشور تحمیل کند. طبق آمارهایی که از سوی  «علی‌هاشمی» دبیرکل اسبق ستاد مبارزه با موادمخدر در گفت‌و‌گو با ما ارایه شده بود، حتی این نکته یادآوری شد که شروع مصرف بیش از ٦٠‌درصد مصرف‌کنندگان موادمخدر از دوره دانش‌آموزی بوده است که این مسأله نیز ضرورت توجه هر چه بیشتر به این حوزه را نمایان می‌سازد. استفاده از موادمخدر (به هر دلیل) در میان دانشجویان هم رواج پیدا کرده است. همین چند وقت پیش بود که مصرف مواد در میان دانشجویان پزشکی، موج رسانه‌ای ایجاد کرد. مصرف موادمخدر در جمعیت جوان دانشجو هر چند موضوعی جدید نیست اما شیوع بیشتر آن به‌ویژه آن‌جا که قرار باشد این جمعیت نیروی کار را در آینده‌ای نه‌چندان دور تشکیل دهد، معضل بسیار بزرگی است.

بیکاری جوانان عاملی در بروز معضلات


جوانی، جرمی بدون کیفرخواست، بدون تفهیم اتهام



مصرف موادمخدر یکی از معضلات اجتماعی است که در کنار تمام حواشی و موضوعاتی که جوانان با آن درگیرند، حالا جامعه جوان کشور را بیش از دوره‌های قبل درگیر خود کرده است. معضلی که بسیاری اعتقاد دارند در بیکاری ریشه دارد. چنانکه «رضا دانشمند» عضو مرکز تحقیقات اعتیاد دانشگاه علوم‌بهزیستی و توانبخشی به ما می‌گوید: بیکاری تنها عامل اعتیاد نیست اما باید اعتراف کرد که در شمار مهم‌ترین عوامل آن به شمار می‌رود. بیکاری‌ای که با زندگی بیشتر جوانان عجین شده و علاجی سریع برای این بیماری مزمن که اقتصاد ایران را در نوردیده وجود ندارد. آمارها درباره بیکاری جوانان، متفاوت است اما شاید بتوان به آمار بانک جهانی و گزارش‌های مستمر آن که هر چند وقت یکبار درباره اقتصاد جهان منتشر می‌شود، استناد کرد.

این نهاد در گزارش خود،  از نرخ بیکاری ۲۹.۴‌درصدی جوانان ایرانی خبر داده و اعلام کرده است: نرخ بیکاری جوانان در ایران بیشتر از ۱۴۲ کشور جهان است. جالب این‌جاست که بیکاری در میان جوانان مختص ایران نیست. براساس این گزارش، جمعیت جوانان ١٥ تا ٢٤ ساله در جهان به ١,٨‌میلیارد نفر رسیده که یک‌سوم از این تعداد نه کار دارند، نه آموزش دیده‌اند و نه از تخصص حرفه‌ای و فنی برخوردارند. آمارها نشان می‌دهد ١٤‌درصد جوانان ١٥ تا ٢٤ ساله جهان بالغ بر ٢٥٢‌میلیون نفر با بیکاری مواجه هستند. براساس پیش‌بینی این نهاد بین‌المللی طی یک دهه آینده یک‌میلیارد جوان وارد بازار کار می‌شوند و طی این مدت باید ٦٠٠‌میلیون شغل جدید ایجاد شود تا مشکل اشتغال جوانان وخیم‌تر نشود.  جامعه‌شناسان خبر داده‌اند جامعه جوان کشور در گیرو‌دار افسردگی است. افسردگی در میان این جمعیت که به قاعده باید پویا، شاد و فعال باشد به احتمال زیاد از فضایی نشأت می‌گیرد که در آن برخی از مولفه‌ها وجود ندارد. رضا دانشمند از افرادی است که در این رابطه پژوهش‌های زیادی انجام داده است. او می‌گفت: وقتی به جوانی که بیکار است و با معضلات مختلف اجتماعی دست‌وپنجه نرم می‌کند، جایگزینی برای شب‌نشینی و ... معرفی نکنیم، اوضاع همینی است که هست. او از گرانی ورزش‌های مهیج گفت: یک بار پرش با طناب بانجی حدود صد‌هزار تومان هزینه برمی‌دارد. جوانی که می‌خواهد هیجان خود را تخلیه کنید به این امکانات نیاز دارد. وقتی نیست یا گران است، می‌رود سراغ روان‌گردان.

به هر روی موادمخدر مثل نقل و نبات در جامعه وجود دارد. امکانات جایگزین نیست. جوان هم گویا گناه کرده است که جوان شده. گویا او جرم کرده که می‌خواهد جوانی کند و کسی هم به فکر جوانی‌کردن او نیست.

 اینها واقعیاتی است که فرار از آن، دردی را دوا نمی‌کند. باید جوانی را با تمام جوانب آن پذیرفت. جوان پر از شر و شوراست، کنجکاو است. هم نیازهای روحی دارد و هم نیازهای فیزیولوژیکی. باید به تمام نیازهای او توجه کرد. باید برای زندگی امروزی راه‌حلی وجود داشته باشد. راه‌حلی که هم ارزش‌های عرفی جامعه ایرانی را در نظر بگیرد و هم ارزش‌های شرعی آن را. برگزاری کنسرت یک نمونه آن است. تمام آنهایی که در پی حضور در یک کنسرت موسیقی هستند، بیکار یا بی‌درد نیستند. حتی جوانانی در میان آنهایی که در کنسرت‌ها حضور دارند، پیدا می‌شوند که هزینه حضور را با هزار دردسر، تامین کرده‌اند. هیجان موجود در یک کنسرت موسیقی، دست تکان دادن و به هوا پریدن، بازی با نور در تاریکی سالن کنسرت، همه و همه از موضوعاتی است که به جوان حس آزاد بودن می‌دهد. حس این را می‌دهد که او هم می‌تواند در کشور خودش، همچون دیگر هم سن و سال‌هایش در دیگر نقاط جهان، در محفلی موسیقایی حضور داشته باشد و همان شادی‌هایی را داشته باشد که دیگران هم دارند و او دایم به مدد فضای مجازی در معرض دیدن این نوع از شادی‌هاست. شادی‌ها و تخلیه هیجانی را می‌توان با روشی انجام داد که ارزش‌های جامعه حفظ شود. برای اینها، حتما پاسخی وجود دارد اما به نظر می‌رسد یافتن پاسخ کمی زحمت دارد. راه سهل این است که جوانان را متهم کنیم، آنها را بیکار و بی‌عار و بدون درد بدانیم اما شاید وقت آن رسیده باشد که چشم‌ها را بشوییم و جور دیگر ببینیم. جوانی جرم نیست!   





۲۹ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 78]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سبک زندگی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن