واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: تحقیقات نشان میدهد زوجها بلافاصله بعد از ازدواج به سمت طلاق پیش نمیروند. آنها ابتدا به دنبال راهحلهایی هستند تا مشکلاتشان را رفع کنند. به بیان دیگر، زن و شوهرها در شروع زندگی بالا و پایینهایی را در مسائل مختلف تجربه میکنند و در نهایت، به تعادل میرسند. بعلاوه، در صورتی که سه، پنج و هفت سال از زندگی مشترک سپری شده باشد، پدیده طلاق کمرنگ و کمرنگتر میشود؛ یعنی زوجها معمولا زیر این سنین (سه، پنج و هفت سال) از هم جدا میشوند. چون افرادی که مشکل جدی دارند نمیتوانند سالهای طولانی کنار هم باشند. ظریفتر این که، قبل از جدایی قانونی، طلاق خود را به صورت طلاقِ عاطفی و پنهان نشان میدهد.
بسیاری از افرادی که برای مشاوره طلاق به مشاوران مراجعه میکنند، بهدلیل داشتن فرزند و شرایط خاص آنها ملاحظاتی را در نظر میگیرند. برای نمونه، یکی از مراجعان مادری بود که میگفت پسرم در صورت نبود پدر نمیتواند بخوابد یا این که پدری اظهار کرد دخترم بشدت به مادرش وابسته است. به این معنا که گاهی والدین ملاحظاتی ازجمله در نظر گرفتن سن و سال کودکان و مانند آن را دارند و منتظرند ایامی بگذرد تا در ارتباط با زندگی مشترکشان تصمیم جدی بگیرند. البته این ایام میان افراد مختلف متفاوت است. برای مثال، برخی آن را به ازدواج فرزندان موکول میکنند. مواردی را هم داشتهایم که زوجها با همدیگر مشکل جدی داشتند، اما میگفتند چون ممکن است فرزندانمان در ازدواج دچار مشکل شوند آن را به تعویق انداخته و شاید منتظر زمان مناسبش بودند که البته از نظرما این کار هم آسیبهای مختص خود را دارد. یکی از کارشناسانی که 25 سال روی طلاق کار کرده میگوید در تحقیقات و پژوهشهای خود به این نتیجه رسیدم که میزان طلاق میان فرزندان طلاق بیشتر است. نکته دیگری که این کارشناس میگوید این که بهرغم آن که گمان میکنیم دختران طلاق بیشتر آسیب میبینند، اما واقعیت این است که پسران طلاق بیشتر صدمه میبینند. مسأله دیگر، بالا رفتن میزان استفاده از مواد مخدر در فرزندان طلاق است. امکان ابتلا به افسردگی هم در این بچهها بیشتر است. بعلاوه این امکان وجود دارد فرزندان طلاق در سنین بالا ازدواج کنند و میان بعضی از آنها این تصور غلط وجود داشته باشد که میگویند: «بهتره ازدواج نکنیم!» در اجتماع هم مشکلات متفاوتی گریبانگیر فرزندان طلاق است. مثلا فرزند طلاقی که دچار افسردگی شده میل و رغبتی به انجام کار ندارد. از طرفی در جوامع سنتی، منزلت اجتماعی فرزندان طلاق پایین است. افت تحصیلی و بزهکاری را نیز میتوان به موارد قبل اضافه کرد. ضروریترین نیازی که فرزندان طلاق مطرح میکنند، دیدار پدر یا مادر غایب است. بعلاوه اظهارنظر عاطفی فرزندان در مورد شیوه زندگی زوجین. برای نمونه فرزندی عنوان میکرد من هردوی آنها را دوست دارم و میخواهم باهم زندگی کنند. از سوی دیگر، پدر یا مادر بهتنهایی نمیتواند تمام نیازهای فرزندش رفع کند. موضوع دیگر اینکه، برخی کودکان ( بخصوص پس از ازدواج مجدد والدین) از بیتوجهی بسیار گلایه میکنند. از طرف دیگر، بعضی زوجین که صاحب فرزند هستند پس از طلاق، علیه طرف غایب تنفر ایجاد کرده به طرق مختلف طلاق خود را توجیه میکنند تا فرزند سراغ پدر یا مادر غایب را نگیرد. جان کلام این که، بهتر است والدین قبل از طلاق در حد امکان فرزندان خود را توجیه کنند تا این مسأله باعث شوک فرزند نشود. افزون بر این، به بچهها قولهایی بدهند که واقعا بتوانند عمل کنند. در مواردی فرزندان طلاق به دلایلی که عنوان شد، برخی مهارتها را به صورت ناقص فراگرفته و ممکن است با کاستیهایی مواجه باشند. بنابراین در صورتی که بتوان به آنها کمکهای جانبی کرد و به نحوی زیر پر و بالشان را گرفت تا خلأهایشان پُر شود موفقیتهای شغلی، تحصیلی و مانند آن هم دور از دسترس نیست. دکتر محسن ایمانی روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاهتربیت مدرس
شنبه 27 شهریور 1395 ساعت 04:10
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]