تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):چه آسان است مرگى كه در راه رسيدن به عزّت و احياى حق باشد، مرگ عزتمندانه جز زندگى جاو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816923835




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

قتل عام خانوادگی به خاطر خواستگاری


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: اواخر مرداد سال گذشته کشیک قتل بودم. این چندمین‌باری بود که روز چهارشنبه کشیک قتل نوبت من می‌شد.



به گزارش جام جم، از صبح دو صحنه قتل رفته بودم و پس از این‌که به پرونده کشف جسد مرد معتاد رسیدگی کردم، بار دیگر تلفن کشیک زنگ خورد و مامور کلانتری یافت‌آباد از مرگ مرد نگهبان در کارخانه رب خبر داد. حوالی ساعت 15 بود که رسیدگی به این پرونده تمام شد. خسته به خانه رفتم تا کمی استراحت کنم. ساعت 19 بود که بار دیگر تلفن کشیک قتل به صدا درآمد. وقتی تلفن را جواب دادم آن سوی خط افسر تجسس کلانتری شهرک غرب از قتل هولناک اعضای یک خانواده به‌دست پسر خانواده خبر داد. می‌دانستم پرونده سنگینی است. سریع با خودروی ویژه قتل به محل قتل در خیابان بهار شهرک غرب رفتم. محل جنایت یک ساختمان چهارطبقه بود که قتل در طبقه آخر رخ داده بود. وقتی وارد ساختمان شدم ماموران اداره تشخیص هویت و افسر قتل پلیس آگاهی مشغول عکسبرداری و بررسی صحنه بودند. ابتدا افسر پرونده گزارش مختصری داد و گفت پسر 35 ساله‌ای پس از درگیر شدن با اعضای خانواده‌اش پدر؛ مادر و خواهرش را با چاقو مجروح کرده که پدر جانش را از دست داده و مادر و خواهر به بیمارستان منتقل شدند. پزشک جنایی هم پس از معاینه اولیه جسد علت مرگ پدر 66 ساله خانواده را اصابت چاقو به قلب اعلام کرد. پس از گزارش آقای دکتر، از بیمارستان تماس گرفتند و اعلام کردند دختر خانواده نیز جانش را از دست داده است. تمام خانه پر از خون بود، برایم جالب بود بدانم پسر جوان چرا مرتکب چنین جنایتی شده است. به اتاق خواب رفتم تا از پسر جوان بازجویی کنم. حامد خیلی خونسرد روی تخت کنار افسر کلانتری نشسته بود و سیگار می‌کشید. علت کارش را پرسیدم که مدعی شد خانواده‌ام برایم به خواستگاری نمی‌رفتند آنها را کشتم. دلیلش قانع‌کننده نبود. دستور دادم او را به اداره آگاهی ببرند و چون می‌دانستم با متهم سرسختی روبه‌رو هستم از افسر پرونده خواستم تا او را فردا برای بازپرسی به دادسرا بیاورد. روز سختی بود. امیدوار بودم مادر بیگناه حامد زنده بماند. سری به بیمارستان زدم و شرح پرونده مادر را مطالعه کردم. اما ساعتی بعد نیز در تماس مامور کلانتری اعلام شد که مادر 59 ساله خانواده نیز جانش را از دست داد. تا صبح به پرونده و دلیل حامد فکر می‌کردم. مگر می‌شود یک نفر به‌خاطر خواستگاری نرفتن، خانواده‌اش را بکشد. روز شنبه پسر جوان را به دادسرا آوردند. درخواست سیگار کرد و برای این‌که به او نزدیک شوم دستور دادم سیگار تهیه کنند. از حامد خواستم از روز جنایت بگوید که او مدعی شد به علت این‌که قرص‌های اعصابم را نخورده بودم حال خوبی نداشتم. از خانواده خواستم به خواستگاری دختر مورد علاقه ام بروند اما آنها مخالفت کردند. به همین خاطر با مشت به تلویزیون کوبیدم که پدرم گفت باز دیوانه شده، باید زنگ بزنیم بیایند و او را به دیوانه خانه ببرند. به همین خاطر چاقویی از آشپزخانه برداشته و هر سه نفرشان را کشتم. برادرم چند سال قبل در نزاع به قتل رسید و دیه اش را هم گرفته بودیم. بعد مرگ برادرم من دیوانه شدم. به حرف هایش فکر می‌کردم که چگونه با یک عصبانیت ساده جان سه نفر از عزیز ترین هایش را گرفته است. حامد را دو بار به کمیسیون پزشکی قانونی فرستادم که در هر دوبار جنونش تائید شد. هیچ اولیای دمی نداشت به همین خاطر فامیل‌های دورش پیگیر کارش بودند و بعد از تائید جنون او راهی مرکز نگهداری و درمان بیماران روانی شد. اما هنوز هم به آن قتل فکر می‌کنم چرا که پدر و مادر حامد اگر بیشتر در درمان او مراقبش بودند و با این فرد دعوا نمی‌کردند، هیچ‌وقت این جنایت رخ نمی‌داد. سعید احمد بیگی - بازپرس سابق ویژه قتل تهران ضمیمه تپش




پنج شنبه 25 شهریور 1395 ساعت 18:37





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 151]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن