واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:
بهترین روشهای خانهدارشدن از این قرار است:
- برخلاف آدمهای عادی، شما آقازاده باشید. آقازادگی مثل این است که در بازیهای کامپیوتری، جان اضافه داشته باشید؛ یعنی اگر مردم عادی بیفتند توی چاله و بمیرند، شما اگر بیفتید توی چاه هم امتیاز بیشتری میگیرید و ته چاه حتما یا به نفت میرسید یا بهعنوان گودبرداری از چاه یادشده استفاده میکنید و روي آن برج میسازید. اگر برج بسازید، خانهدار میشوید.
- با شعار اینکه مردم را خانهدار میکنید، عضو مجلس یا شورای شهر بشوید و با شعار «یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب است»، خودتان خانهدار شوید، باقی هم نشدند، نشدند.
- برخلاف آدمهای عادی که سقف خواستههایشان کابینت امدیاف است، شما عضو کابینه بشوید. اینطوری در یک دولت، نورچشمی و در یک دولت دیگر، ذخیره محسوب میشوید و خانهدار کابینتی میشوید.
- پایان فصل به شهرداری تهران مراجعه کنید تا از تخفیف ویژه آن بهره ببرید و چند میلیارد ارزانتر خانهدار شوید.
- بانک (خصوصی یا دولتی) بزنید (هم به معنی زدن و هم به معنی زدن) و سپس خانهدار شوید.
- دکل را بدزدید و بعد چاهش را بکنید. شما که چاه برای دکل میکَنید، خب دوتا پنجره هم بگذارید و خانهدار شوید.
- مسکن مهر در بیابان بسازید. شاید این مسکن هیچوقت به نتیجه نرسد و مردم بیخانه بمانند، اما شما در بالاشهر خانهدار میشوید.
- خانههای بیصاحب و رهاشده را بردارید و خانهدار شوید.
- بروید و داخل یکی از ١٠، ١٢ساختمان مجموعه سعدآباد زندگی کنید و دیگر بلند نشوید و خانهدار شوید.
- اووووف... اینها همه سخت است. بهترین و راحتترین و مطمئنترین راه خانهدارشدن امثال ما این است که ازدواج کنیم و خانهدار شویم. مسئولان هم که هرروز میگویند ازدواج کنید و با چهار تا ضامن دو تومن وام میدهند، پس دیگر دردمان کجاست؟ بلند شوید... بلند شوید برویم ازدواج کنیم و خانهدار شویم. بهبه... .
وصیت
سوفیا... بابات اینقدر من را با این آقازادهها و شورایشهریها و شهرداریچیها و دولتیها و فامیلهای این مسئولان مقایسه میکند و خانهدارشدن و ذخیرهشدن آنها را میزند توی سر من و هی میگوید که من هیچی نمیشوم که من افسردگی گرفتم. سوفیا شاید من خانهدار نباشم و بیخانه باشم، اما اگر تو بیایی با هم ازدواج کنیم، قول میدهم یک کارتن خوب پیدا کنم و با هم زیرش بخوابیم و من خانهدار تو باشم یا اصلا چطور است دوتایی برویم واسه اینها که یکشبه خانهدار شدند، سرایداری کنیم و خانهدار شویم؟ سوفیا... چرا داری گریه میکنی؟ همین است دیگر... شاید من نتوانم برایت خانه بخرم، اما یک لباس چهارخانه میخرم که کیف کنی... بعد ما چهارخانه داریم و هربار میتوانیم در یکی از خانههاش خودمان را گموگور کنیم و به این چیزها فکر نکنیم... .
۱۵ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]