واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: بازگشت 2 محکوم به مرگ از پای طناب دار
دو مرد كه متهم هستند در جريان پروندههاي جداگانه مرتكب قتل شدهاند با اعلام گذشت اولیای دم از مجازات قصاص نجات یافتند. اولین متهم هم سلولیاش را در زندان به قتل رسانده و دومین متهم به جرم قتل مادرش به مرگ محکوم شده بود.
به گزارش خبرنگار ما، پرونده اولين متهم سال 88 و داخل زندان رجاييشهر كرج تشكيل شد. روز حادثه به مسئولان زندان خبر رسيد حسام، يكي از زندانيان همسلولي خودش را با ضربه چاقوي دستساز به قتل رسانده است. بعد از تأييد حادثه و انتقال جسد نريمان به پزشكي قانوني حسام به عنوان قاتل بازداشت و به جرمش اعتراف كرد. او در شرح ماجرا گفت: دو سال قبل بود كه با همدستي نريمان- مقتول- و رضا باند سرقت تشكيل داديم. در جريان يكي از سرقتها بود كه نريمان مالباخته را به قتل رساند. پس از آن بود كه مأموران پليس ما را بازداشت كردند. نريمان به اتهام قتل عمد به مجازات قصاص و من و رضا هم به اتهام معاونت در قتل به زندان محكوم شديم. مدتي از بازداشت ما گذشته بود كه رضا گفت طاقت سختي زندان را ندارد به خاطر همين در سلولش خودكشي كرد.
من اما با شرايط زندان كنار آمدم و بعد از تحمل دو سال حبس آزاد شدم. مدتي از آزادي من گذشته بود كه اين بار به اتهام رانندگي بدون داشتن گواهينامه بازداشت و به زندان افتادم. اين بار برحسب تصادف با نريمان همبند شدم. در مدتي كه همسلولي نريمان بودم او مدام من را اذيت ميكرد. او گفت، عامل همه بدبختيهايش من هستم چراكه نقشه سرقتي كه او در جريان آن مرتكب قتل شده بود را من طراحي كرده بودم. نريمان اصرار داشت من قتلي كه او مرتكب شده بود را گردن بگيرم. همچنين مدعي بود من پول زيادي به او بدهكار هستم كه بايد طلب او را بدهم در حالي كه من هيچ بدهياي به او نداشتم.
متهم در شرح حادثه هم گفت: ساعتي قبل از حادثه نريمان بار ديگر اذيتهايش را شروع كرد، بعد چاقو كشيد و حمله كرد. من توانستم چاقو را از دستش بيرون بياورم و با آن ضربهاي به او زدم كه كشته شد چراكه از دست آزارهايش خسته شده بودم.
بعد از كامل شدن تحقيقات، متهم صحنه جرم را بازسازي كرد. پرونده سپس براي رسيدگي روي ميز قضات شعبه 71 وقت دادگاه كيفري استان تهران قرار گرفت و متهم به درخواست اولياي دم به قصاص محكوم شد. بعد از تأييد رأي در ديوان عالي كشور و در حالي كه مقدمات اجراي حكم در جريان بود اولياي دم راهي دادسرا شدند و به احترام اعیاد سعيد قربان و غدير از متهم اعلام گذشت كردند، بنابراين حسام اين بار از جنبه عمومي جرم پاي ميز محاكمه حاضر شد. او روز گذشته از سلول خود به شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران منتقل شد. بعد از رسميت يافتن جلسه متهم مقابل هيئت قضايي قرار گرفت و گفت: بهترين دوران زندگيام را در زندان سپري كردهام. اميدوارم با بخشش اولياي دم بتوانم زندگي شرافتمندانهاي داشته باشم.
فرزند طلاق هستم
دومين متهمي كه روز گذشته از جنبه عمومي جرم پاي ميز محاكمه حاضر شد پسر جواني است كه چهارم تيرماه سال 88 مادرش را به قتل رساند.
روز حادثه پس از اينكه مأموران كلانتري 144 تهرانپارس جسد زني ميانسال را كشف كردند، تحقيقات براي بازداشت عامل حادثه به جريان افتاد. در حالي كه بررسيها در جريان بود پسر 21 ساله مقتول كه شادمهر نام داشت خودش را تسليم پليس كرد. او در اولين تحقيقات به قتل مادرش اعتراف كرد و در شرح ماجرا توضيح داد: چندسالي بود كه پدر و مادرم طلاق گرفته بودند و من جداي از آنها در چالوس زندگي ميكردم.
مادرم در تهران مربي يوگا بود. در شهرمان شايع شده بود كه مادرم در تهران روابط سالمي ندارد، چون چالوس شهر كوچكي بود اين خبر مرا بسيار اذيت ميكرد و حرف مردم آزارم ميداد. آنقدر تحريك شدم تا اينكه تصميم گرفتم به ديدن مادرم بروم و كار را يكسره كنم. روز حادثه وقتي وارد منزل مادرم شدم شروع به صحبت كردم كه به درگيري ختم شد. در جريان درگيري بود كه دست به چاقو بردم و. . .
متهم گفت: بعد از حادثه راهي چالوس شدم اما خيلي زود از كاري كه كرده بودم پشيمان شدم. عذاب وجدان رهايم نميكرد به خاطر همين خودم را تسليم پليس كردم. شادمهر در بازجوييهاي بعدي هم حادثه را شرح داد. با كامل شدن بررسيها پرونده او براي رسيدگي به شعبه 71 وقت دادگاه كيفري استان تهران منتقل و شادمهر به درخواست اولياي دم به قصاص محكوم شد. در حالي كه رأي دادگاه در ديوان عالي كشور تأييد شد و حكم در آستانه اجرا قرار داشت با تلاش رئيس زندان و به خاطر رفتار شايسته متهم در زندان اولياي دم از قصاص وي اعلام گذشت كردند، بنابراين پرونده شادمهر روز گذشته از جنبه عمومي جرم در شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران بررسي شد.
بعد از رسميت يافتن جلسه با درخواست هيئت قضايي متهم در جايگاه ايستاد اما بهخاطر ندامت و عذاب وجدان شرح حادثه برايش بسيار سخت بود و نتوانست صحبت كند.
گفتوگو با متهم
اگر به آن سالها برگردي چه تصميمي را ميگيري؟
از حرف و تحريك مردم فرار ميكردم و تصميم عاقلانهاي ميگرفتم، از افراد كارشناس ميخواستم كمكم كنند. در ادامه محل زندگيام را عوض ميكردم تا از حرف مردم در امان باشم.
آيا مقام مادر را ميدانستي و اين كار را كردي؟
بله ميدانستم ولي حرف مردم خيلي اذيتم كرده بود و تحريك شدم به همين خاطر احساسم را به عقلم ترجيح دادم. اولياي دم مرا بخشيدند ولي خدا مرا ببخشد.
در اين مدت كه زندان بودي چه ميكردي؟
بيشتر وقتم را مطالعه ميكردم و براي آمرزش مادرم دعا ميكردم.
احساست از آزادي چيست؟
بهت زدهام.
بعد از آزادي ميخواهي چه كار كني؟
محل زندگيام را عوض و زندگي دوبارهاي را آغاز ميكنم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۳ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]