واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: رقيبان عشقي قتل را گردن هم انداختند
دو جواني كه متهم هستند در جريان رقابت عشقي دختر مورد علاقهشان را به قتل رسانده بودند در جلسه محاكمه قتل را گردن هم انداختند.
به گزارش خبرنگار ما، تيرماه سال 88 بود كه مردي به كلانتري پاكدشت رفت و گفت دخترش به صورت ناگهاني گم شده است. او به مأموران گفت: مدتي قبل متوجه شدم پسري به نام ايرج به دخترم سيما علاقه پيدا كرده و به دخترم قول ازدواج داده است. چندروز قبل دخترم سيما از خانه بيرون رفت و ديگر به خانه بازنگشت. در اين چند روز خيلي دنبالش گشتم اما خبري از او نيافتم. پس از اين مأموران ايرج را به عنوان مظنون حادثه بازداشت كردند و مورد بازجويي قرار دادند. وي گفت: چندماهي ميشد با سيما رابطه داشتم و او اصرار داشت با هم ازدواج كنيم، اما آمادگي ازدواج را نداشتم. سيما از خواسته خودش دستبردار نبود تا اينكه با صاحب كارم منصور تصميم گرفتيم، او را به بياباني كشانده و به قتل رسانده و بعد هم آتش بزنيم. پس از اين مأموران منصور را بازداشت و جسد سوخته مقتول را هم كشف كردند.
دو متهم پس از صدور كيفرخواست براي محاكمه در يكي از شعبههاي دادگاه كيفري استان تهران حاضر شدند. آنها در جلسه دادگاه قتل دختر جوان را انكار كردند. هيئت قضايي با توجه به مدارك و اعترافات اوليه دو متهم را به قصاص محكوم كردند اما حكم دادگاه پس از ارسال به ديوان عالي كشور تأييد نشد و پرونده دو متهم براي بررسي به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
اين پرونده روز سهشنبه 16 شهريور ماه در شعبه 2 روي ميز هيئت قضايي به رياست قاضي مقدمزهرا گشوده شد. در ادامه نماينده دادستان كيفرخواست را قرائت كرد و اولياي دم با حضور در جايگاه درخواست قصاص كردند، سپس رئيس دادگاه از متهم اول به نام ايرج خواست حادثه را شرح دهد:
متهم گفت: چندماهي ميشد كه من و سيما با هم رابطه داشتيم. بعد از مدتي سيما اصرار داشت با هم ازدواج كنيم اما من شرايط ازدواج را نداشتم به همين دليل راضي نميشدم. سيما مرتب سر ساختماني كه آنجا كارگري ميكردم ميآمد تا اينكه منصور صاحبكارم متوجه شد. چندباري كه خواستم با سيما صحبت كنم از تلفن همراه منصور استفاده كردم به همين دليل شماره سيما دست منصور افتاد. وقتي منصور موضوع را فهميد تلفني به سيما ابراز علاقه كرد اما سيما به من علاقه داشت و به حرفهاي منصور توجهي نميكرد. پس از اين منصور از سيما كينه به دل گرفت و از طرفي هم من از دست او كلافه شده بودم تا اينكه موضوع قتل او را با منصور در ميان گذاشتم و او هم قبول كرد.
وي ادامه داد: روز حادثه با منصور دنبال سيما رفتيم و او را سوار ماشين كرديم و به بيابانهاي اطراف برديم كه منصور با سنگ به سرسيما زد. وقتي متوجه شديم مرده است جسدش را سوزانديم.
در ادامه منصور در جايگاه ايستاد و گفت: حرفهاي ايرج درست است. آن روز ما دو نفري به دنبال سيما رفتيم اما من سيما را نكشتم و ايرج بود كه با روسري سيما را خفه كرد و او را كشت.
بعد از آخرين دفاع متهمان هيئت قضايي وارد شور شد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۹:۴۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]