واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادی از روزهای جهاد و شهادتسفارشهایی که فرمانده تخریب برای همسرش داشت
مهرانه گرامی و ارجمندم! از شما که از صمیمیت، صفا، عشق، ایمان، خلوص، پاکبازی، گذشت، نوعدوستی و آزادی روح و تقدس روان بالا و والایی برخوردارید، استدعامند و تقاضامندم که از درگاه خداوند منان آمرزش و مغفرت ما را بطلبید.
به گزارش خبرگزاری فارس از قائمشهر، پای صحبتهای رزمندگان و خانوادههای شهدا که مینشینی، خاطرات تلخ و شیرینی بیان میکنند که میتوان از این خاطرات منشوری از سیره شهدا به نسل جدید و آینده ارائه کرد، آنها که چه از کودکی و چه در دوران رزمندگی با شهید مأنوس بودند، میتوانند بهترین راوی در معرفی شهیدشان باشند. خبرگزاری فارس در استان مازندران پای صحبتها و خاطرات رزمندگان و خانواده شهدا نشسته و بدون دخل و تصرف در متن، بیانات ارزشمند خانوادههای معظم شهدا را در اختیار اقشار مختلف جامعه قرار داده است که در ذیل بخش دیگری از این خاطرات از نظرتان میگذرد، * شعبان عاشق شهادت بود شیرافکن ابراهیمی پدر شهید شعبان ابراهیمی میگوید: پسرم شعبان، دومین فرزندم و متولد سال 1344 بود، اولینبار 16 ساله بود که از من خواست تا به جبهه رفتنش رضایت دهم، من هم وقتی آن همه شوق و انگیزه را در او دیدم با درخواستش موافقت کردم.
یادم میآید قبل از پیروزی انقلاب با همان سن کم در تمام فعالیتهای انقلابی که من حضور داشتم با من همراه بود و به نظرم این روحیه جهادی و حماسی که در جریان انقلاب در او دمیده شده بود، باعث شد که با شروع جنگ تصمیم بگیرد او نیز وارد میدان شود. ابتدا به چالوس اعزام شد و از آنجا وارد گروه ضربت و سپس وارد واحد تخریب شد و پس از شرکت در چند عملیات، به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد. بعد از مدتی هم مسؤولیت محور «جنگ مین» واحد تخریب را عهدهدار شد، شعبان، پسر متواضع و قانعی بود و هیچگاه از کمبود امکانات و شرایط سخت زندگی گلهای نمیکرد، از سطح معلومات دینی بالایی برخوردار بود. یادم نمیآید هیچوقت برای انجام فرایض دینی به او توصیهای کرده باشم، 19ساله بود که از او خواستم ازدواج کند، اما او مخالفت کرد و گفت: «تا زمانی که جبهه و جنگ است و کربلا آزاد نشود، در جبهه میمانم». اگر از اطرافیان و هممحلیهایمان بپرسید حتماً به شما خواهند گفت که او بسیار فعال و خستگیناپذیر بود، بهطوری که حتی ما هم کمتر او را میدیدیم، یا همیشه در جبهه بود و یا در پایگاه بسیج محل؛ وقتی به مرخصی میآمد در پایگاه فعالیت میکرد و شبها بیشتر وقتش را با دیگر بسیجیان به نگهبانی از روستا میگذراند. عاشق شهادت بود و این در رفتار و کردارش کاملاً پیدا بود و من مطمئن بودم که او حتماً به آرزویش خواهد رسید، یادم میآید پس از شهادتش در بین عکسهای جبههاش، به عکسی برخورد کردیم که در آن تصویر گروهی از رزمندگان بود و او تصویر همرزم شهیدش را با علامتی مشخص کرده بود. برایمان جالب بود که تصویر خودش را هم در آن بین علامت زده بود، بالاخره به آرزوی قلبیاش رسید و در 27 بهمن 1364 در عملیات والفجر 8 پس از فتح فاو، در اثر انفجار مین به شهادت رسید. پس از شهادتش من و خانواده همیشه حضورش را در کنارمان احساس میکنیم و هر وقت دچار مشکلی میشویم به او متوسل شده و از او میخواهیم برایمان دعا کند، چون من به این اصل معتقدم که شهدا همیشه زندهاند و در همه حال ناظر بر اعمالمان هستند. * سفارشهای فرمانده تخریب به همسرش نامه خواندنی سردار شهید ایرج زندی از فرماندهان واحد تخریب لشکر ویژه 25 کربلا به همسرش را که در 24 اسفند 1363 نوشته شده است، میخوانیم.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند، فرزند و عیال و خانمان را چه کند، دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی، دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؛ توصیهها و پیشنهاداتم به همسر گرامی و ارجمندم، بانوی محترمه و مکرمه خانم مهرانه شریفی سلطانی. خدایم ببخشاید و بیامرزد، از قصور و کوتاهی که در عدم برآوردن رضایت و جلب خشنودیتان نمودهام و هم از بیتوجهی که نسبت به شما اعمال ورزیدم هر چند اینک به ظاهر تو را در دسترس ندارم تا رضایت شما را جلب نمایم تا بهصورت متعاقب رضایت و خشنودی خداوند نیز که در آن موجود است، کسب شود. تنها به خدای عزوجل پناه میبرم، باز شما را بدین مطلب توجه میدهم که موضوع حقالله را شاید خدای بزرگ از نقطه نظر مطلب و عنایت بر ما بنگرد و بر ما ببخشاید، لیکن در موضوع حقالناس که همانا موضوع حق همسر است، بر شماست که فضل و بخشش و بزرگواری به خرج داده و عطوفت و مهربانی خویش را همچون قبل به سویمان معطوف دارید زیرا حقاً بدین مطلب نیازی شدید و مبرم دارم. مهرانه گرامی و ارجمندم! از شما که از صمیمیت، صفا، عشق، ایمان، خلوص، پاکبازی، گذشت، نوعدوستی و آزادی روح و تقدس روان بالا و والایی برخوردارید استدعامند و تقاضامندم که از درگاه خداوند منان آمرزش و مغفرت ما را بطلبید، چون مطلع هستم که آبرومندان نزد خدا را امتیاز طلب مغفرت و آمرزش است و شما هم که در این جرگه واقعاید ما را از یاد نبرید. در رابطه با موضوع طلب حلالیت از سایر دوستان و آشنایان هم از شما میخواهم نیابتاً این طلب را تقبل بفرمایید و بر ما منت نهید و هم در رابطه با موضوعات شرعیه دینی که در رابطه با چگونگی زندگی بعد از ما برایتان مسئله خواهد بود، بدانید و آگاه باشید که ما را بر هر آنچه خود اختیار میکنید و هر آنچه در آن اراده میورزید، رضایت کامل و تمام است و از این حیث سفارش خاص و به خصوصی برایتان نداشته و ندارم. لیکن تنها مطلب قابل عرض، عدم ایجاد انحراف در خط اصلی عقیدتی و سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شماست که برایم بیش از همه چیز حائز اهمیت است و باید بدانید که در صورت خدای ناکرده تحقق این مطلب یعنی همان ایجاد انحراف در موارد مذکور و در موارد اخلاقی، در صورت کسب توفیق و سعادت شهادت، موجب نگرانی و ناراحتی و عذاب روحمان خواهد بود و گمانم بر این موضوع نمیگردد که رضایت به مطلب اخیر بخواهید بدهید و ما را هر چند به اندازهای ناچیز برنجانید. در موضوع فقدان دوریمان همین بس که دارای صبری ایوبگونه باشید و از توکل به خدا و ذکر خدا و حلم والایی بهرهمند باشید تا این که دشواری و سختی فراق بر شما سهل و آسان شود؛ مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک؛ دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم. انتهای پیام/3141/ب30
95/03/12 :: 20:06
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]