تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه ‏السلام هدايت مى‏يابيد و به وسي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1845375316




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بعد از کودتا اخوان می چسبید


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: هفته نامه چلچراغ: جلال سرفراز از روزنامه نگاران قدیمی ایران است. قبل از انقلاب در تحریریه روزنامه کیهان از روزنامه نگاران فعال بود و در برگزاری شب های شعر گوته در سال 56 نقش مهم و فعالی داشت. او حالا سال هاست که در برلین زندگی می کند. آن جا هم در یکی از روزنامه های آلمانی زبان ستون می نویسد. اما هنوز هم شاعر است و شعر را دوست دارد. هنوز هم شعر می گوید و هنوز هم به ادبیات عشق می ورزد.

با مهدی اخوان ثالث وقتی آشنا شده بود که به گفته خودش به خانه اش رفته بود تا او را برای شب های شعر گوته دعوت کند؛ شبی خاطره انگیز که در تاریخ روشن فکری ایران بی همانند شد و در تاریخ شعر معاصر ایران برگ مهمی را به خود اختصاص داد. اخوان در آن شب ها شعر خواند. اهمیت اخوان به شعرهای درخشان و شگفت انگیزی است که در ماه های بعد از کودتای 28 مرداد سرود؛ شعر «زمستان».

زمستان اخوان ثالث در آن سال ها و البته در همه سال های بعد از کودتا سخت به دل ها نشست و تا همین حال به حفاظه میلیون ها فارسی زبان رخنه کرد. هوشنگ ابتهاج در خاطرات خود تعریف می کند که بسیاری از روشن فکران چپ از این که اخوان چنین شعر مایوس و ناامیدانه ای گفته با او چپ افتادند و از او دل خور شدند. اخوان امید بسیاری از کسانی را که دل به تغییر بسته بودند ناامید کرده بود. جلال سرفراز که خود در سال های کودتا نوجوان بوده می گوید زمستان اخوان و شعرهای دیگرش بعد از شکست ها و بعد از کودتا بسیار تاثیرگذار و دل نشین بود.


بعد از کودتا اخوان می چسبید



بیش از 60 سال از انتشار شعرهای معروف مهدی اخوان ثالث گذشته است. بار اول که شعرهای مثل «زمستان» را خواندید، داوری تان درباره آن ها چه بود؟

زمستان اخوان و «کتیبه» و «قصه شهر سنگستان» و «ناگه غروب کدامین ستاره» و «قاصدک» و غیره برای نسل ما و پیش از ما حادثه هایی بود شگرف. نه فقط به خاطر محتوای آن ها، که به نحوس پاسخ گوی موقعیت اجتماعی سیاسی وقت بود، بل هم چنین به دلیل ظرافت های زبانی، و نگاه تصویری شگرف اخوان.

یاس پنهان در این شعرها اگرچه منطقی نبود- و نیست، از دید حسی بسیار دل نشین و تاثیرگذار بود- و هست. آن هم برای کسانی که مزه شکست بعد از کودتای 28 مرداد و ماجراهای آن دوران و پس از آن دوران را چشیده اند و می چشند. با این شعرها زندگی کردیم، و من هنوز هم در لحظه های تلخ تنهایی آن ها را زیر لب زمزمه می کنم.

الان بعد از گذشته چند دهه ازانتشار آن ها نظرتان درباره شعرهای اخوان چیست؟

در این چند دهه شعر ما از دید ارزش های زیبایی شناسانه، و تجربه ها و دیدگاه های متفاوت، دچار دگرگونی های بسیاری شده است. اخوان تقریبا در زمره کلاسیک های این دوران به شمار می رود، چنان که مشیری و نادرپور و فروغ و کسرایی، و حتی شاملو. شعر او بیشتر از همین دید باید ورانداز شود.

شعر اخوان، از دید من، رویدادی متفاوت در زبان بود. حتی نیاز به امضا نداشت. همین که شنیده یا خوانده می شد، می دانستیم که کاری است از اخوان، واین امتیاز بزرگی است برای یک شاعر. از میان شاعران پس از نیما کسانی چون شاملو و سپهری و اخوان و کسرایی و نادرپور دارای لحن ویژه ای هستند، که برای اهل شعر قابل شناسایی است.

شعری مانند «زمستان» در دهه 30 وقتی منتشر شد، چه و اکنش هایی بین روشن فکران و توده ای ها ایجاد کرد؟

در دهه 30 من نوجوانی بیش نبودم. طبیعی است که نمی توانستم آن چنان که باید در جریان واکنش های توده ای ها و روشن فکرها باشم. با این حال جسته و گریخته می شندیم که پاره ای از جنبش روشن فکری ایران شکست را بر نمی تابد، و شعر اخوان از دید آن ها شعر شکست بود.

در این جا بد نیست نکته ای را یادآور شوم، که خوانندگان و علاقه مندان واقعی شعر در آن دوران چندان هم دربند جهت گیری های سیاسی اجتماعی شاعران نبودند، اما با توجه به تاثیرگذاری اجتماعی شعر در آن زمان، کم نبودند روشن فکرانی که کاربرد از شعر برایشان مهم بود. درست مثل شعاری که به دیوار نوشته شود، نه بیشتر.


بعد از کودتا اخوان می چسبید



وقتی شعر و نوشته های اخوان را می خوانیم، یک دوگانگی در آن ها می بینیم. او هم به سرگذشت وطنش دل بستگی داشت و هم نسبت به آن نفرت و نوعی گریز داشت. این دوگانگی را چطور می شود توجیه یا درک کرد؟

دوگانگی مورد اشاره شما بیشتر به دیدگاه های اخوان در واکنش به رویدادهای سیاسی اجتماعی ایران، چه در زمان حال، و چه از دید تاریخی بر می گردد. به گمان من اخوان دیدی منزه طلب داشت. مطلق اندیش بود و بدبین. ایده شعرهایش را از واقعیت های ملموس جامعه می گرفت، اما با روزمرگی میانه نداشت. او نیز کم و بیش مثل هدایت، بیشتر شیفته عظمت ایران باستان و فلسفه و بینش آن روزگار بود، و با رویدادهای پس از آن دوران کنار نمی آمد. بی دلیل نبود که خود را «چهارمین برادر سوشیانس» می نامید.

او برای نوآوری در شعر و ابدیات یک مرز قائل بود که بخشی از آن ها احترام به سنت ها و میراث گذشته بود. به نظرتان برای نوآوری در ادبیات می شود مرز قائل بود؟

برای نوآوری در هنر نمی توان مرزی قائل شد. اما «بی مرزی» هم حدودی دارد، که به ظرفیت های ذهنی و زبانی شاعر مربوط می شود... باید نگاهی به دهه 30 انداخت و متوجه شد که اخوان ناگزیر میان سنت و نوگرایی، میان نیما و طرفداران متعصب شعر کلاسیک ایران، در جست و جوی راهی ست که بتواند توازنی برقرار کند. کافی است به کتاب «سنت ها و بدایع نیما یوشیج» و موخره «از این اوستا» نگاهی بیندازیم و ببینیم که او در چه موقعیتی است، و چه نقشی را به عهده گرفته است. من بر آنم که در آن زمان هر شاعر اسم و رسم داری وظیفه ناگفته و نانوشته ای را برای خود درنظر می گرفت. کار اخوان هم از دید من برقراری پیوند میان شعر کلاسیک و شعر نیمایی بود. مثل نیما نوآور نبود، اما در تلفیق نو و کهن مهارت بسزایی داشت.

برخورد اخوان با سنت را شاید بشود در شعر میراثش دید. او نمی خواهد پوستین کهنه سنت را دور بیندازد. می خواهد آن را نو کند. شما خودتان شاعر هستید. به نظرتان این کار شدنی است؟

به هر حال هر شاعری حرف زمان خودش را می زند. اخوان هم از این قانونمندی نمی توانست جدا باشد. در جامعه ای پر از تناقض، که در حرف نامی از مدرن و مدرنیسم شنیده می شود، اما درک درستی از آن وجود ندارد، بیش از این چه انتظاری می توان داشت؟

در سال های دهه 30 و 40 خواه ناخواه این «پوستین» روی دوش بسیاری از هنرمندان سنگینی می کرد، مثلا به شعر «پریا» شاملو نگاه کنید. یا به «آرش کمانگیر» کسرایی و غیره. شاید بتوان گفت که فروغ یک استثنا بود. اما امروزه، به تصور من، با وجود موانع بسیار، سنگینی آن پوستین کمتر شده. وانگهی، همین که اخوان صحبت آن پوستین را به میان می کشد، از دید یک شاعر بافرهنگ پدیده گسست را بر نمی تابد، و این خود جای تامل است.


بعد از کودتا اخوان می چسبید



شما اخوان را روشن فکر می دانید؟

برای واژه «روشن فکر» تعریف های گوناگونی شده و می شود. اما به هر حال اخوان را نمی توان از جامعه روشن فکری ایران جدا دانست. اگر درست به شعرها او نگاه کنیم، می بینیم که دغدغه های او عموما دغدغه هایی اجتماعی سیاسی است، که در جامه شعر خودنمایی می کند. با این حال او روشن فکری آینده نگر نیست، که با مسائل جامعه برخورد مستقیم داشته باشد، به تحلیل بحران ها بپردازد، و به سهم خود در جست و جوی راه برون رفتی از وضعیت موجود باشد. علاوه بر این، مگر روشن فکران ایران در آن زمان چه گلی به سر جماعت زدند، که اخوان نزد؟

بعضی از معروف ترین شعرهای او را می توان تفسیر سیاسی کرد. یعنی از این مسئله صحبت می کند که قدرت چگونه زندگی انسان را متلاطم می کند و امیدهای او را می گیرد. اما از او کمتر به عنوان یک شاعر سیاسی یاد می شود. به نظرتان دلایلش چه می تواند باشد؟

این بسته به ذهنیت خواننده شعر است، که چه شعری را سیاسی یا غیرسیاسی بداند. همان طور که اشاره کردم، دغدغه های اخوان در اغلب شعرهای مشهورش، دغدغه های اجتماعی و سیاسی بود. اما گرایش و جایگاه مشخصی نداشت، یعنی در خدمت جریان خاصی نبود. اخوان انسان مستقلی بود که به قول شما قدرت را به چالش می کشید، یا در حسرت آزادی و عدالت سخن می گفتم. بگذریم که در مرحله ای از زندگی به جریان معینی گرایش نشان داده، و پس از کودتای 28 مرداد گذارش به زندان هم افتاده بود. یا در شعری که به پیرمحمد احمدآبادی (و درواقع دکتر محمد مصدق) تقدیم کرده بود، نشان می داد که از او هواداری می کرده است.

یاس و ناامیدی گزنده ای در شعر زمستان اخوان هست و او غالبا یک شاعر تلخ کام بود. تداوم این احساس در زندگی او به نظر شما از چه جاهایی نشئت می گرفت؟

در این زمینه پاسخ درستی ندارم، جز این که او را همان گونه که بود، بپذیرم، اما می توان گفت که او در زمره آدم های بدبینی بود که به خصوص از جامعه روشن فکری روزگار خودش دل کنده بود. کافی است از دید مفهومی به شعر «مرد و مرکب» او نگاه کنیم و ببینیم که چگونه، با نگاهی سمبلیک، با تمسخر در چهره روشن فکری عصر خود نگاه می کند، که گویا پیش از آن از او انتظارهای دیگری داشته است.


بعد از کودتا اخوان می چسبید



او با آن که آدم غمناکی به نظر می رسد، ولی حشر و نشرهای نسبتا گسترده ای داشت. احساس و روحیات او ظاهرا در بیرون متفاوت بود از آن چه در شعر بازتاب پیدا می کرد.

شعر اخوان به قول خودش محصول تنهایی او بود، هنگامی که احساس «نبوت» می کرد. خود او د رجایی نقل می کند در آن هنگام آن چنان غرق آفرینش می شد که سر از پا نمی شناخت، و فراموش می کرد که مثلا در غیاب همسرش به آبگوشتی که او بار گذاشته بود سر بزند. غم و او شاعرانه او نیز در این چهارچوب قابل درک است. اما همیشه که نمی توانست در آن حال باشد. هر شاعری و هنرمندی در مواردی می تواند یک انسان عادی باشد، اخوان نیز از این قانونمندی جدا نبود، و نمی توانست خود را بی نیاز از دیگران بداند.

شما با اخوان چطور آشنا شدید؟

در جریان برگزرای 10 شب شعر در سال 56، به سراغش رفتم و از او برای شرکت در آن شب ها دعوت کردم. پس از آن نیز چند باری به دیدنش رفتم.

وقتی به آلمان آمد، شما آن جا بودید؟ واکشن ایرانی های آلمان نسبت به او چه بود؟

در برلین شاهد شعرخوانی اش بودم. بیش از هزار نفر از شهرهای مختلف آلمان و از کشورهای اطراف خودشان را به برلین رسانده بودند، تا در مراسم شعرخوانی اخوان شرکت کنند. او شعرهایی را می خواند که قبلا آقای کورت شافر، رییس «خانه فرهنگ های جهان» در برلین، که روزگاری در ایران بود و زبان فراسی می داسنت، آن ها را به آلمانی برگردانده بود. یکی از آن ها شعر عاشقانه کودتاهی از اخوان با عنوان «لحظه دیدار». در پایان این شعر جمله معروفی آمده است: «لحظه دیدار نزدیک است» هنگامی که این جمله را ادا کرد، سالن به حد انفجار رسید. گویی که اخوان حرف دل همه را زده بود.





۰۷ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۷:۴۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن