واضح آرشیو وب فارسی:قم پرس: به گزارش خبرگزاری فارس از قم، او یکی از بزرگان حوزه علمیه قم به ویژه در امر تالیف کتاب است؛ تا آنجا که توانست در حیات علمی اش، بیش از 170 جلد کتاب را در 44 عنوان تالیف کند. آنگونه که خودش نقل می کند، هدفش از تالیف و شرح کتب حوزوی، کمک به طالبان علم بود: «سعی کردم نکات و رموزات کتب درسی را به زبانی روشن بیان کنم تا تمام محصلین بتوانند از آن استفاده کرده و احیانا اگر از فیض درس استاد محرومند؛ مشکلات متن کتب درسی با این راهنمایی ها، حل شود.» این بزرگوار همچنین برای اینکه کتاب ها با قیمت ارزان تری به دست خوانندگان برسد، از ناشران کتابهایش حق التالیف نمی گرفت. این شخصیتی ارزنده آیت الله سید محمدجواد ذهنی تهرانی است که در هشتمین روز از اسفند ماه سال 1326 هجری شمسی در تهران به دنیا آمد و در مانند چنین روزی یعنی در هفتمین روز از شهریور ماه سال 1381 به دیار باقی شتافت و در بقعه جناب علی بن بابویه قمی (ره) و در جوار حرم مطهر کریمه اهل بیت (س) به خاک سپرده شد. او در نوجوانی به دبیرستان می رفت تا اینکه حضور در مجالس و مواعظ مرحوم حاجی شیخ مهدی معزّالدّوله، موجب شد تا نفس گرم آن مرد خدا، مسیر زندگی سید محمدجواد را تغییر دهد. او به شوق تحصیل علوم دینی، در سال آخر دبیرستان، درس را رها و دروس حوزوی را شروع کرد. محمدجواد همزمان با تحصیل، تصمیم به ازدواج گرفت و با خانواده ای اصیل، وصلت کرد. پدرخانم ایشان که از تجار سرشناس و متدین تهران به شمار می رود؛ می گوید: «آقای ذهنی طلبه ای ساده بود که به خواستگاری دخترم آمد. برای تحقیق به مدرسه علمیه حاج ابوالفتح رفتم. آقا سید محمدحسین لنگرودی، مسؤول مدرسه، گفت: به دلیل سه خصلت تدین، استعداد و پشتکار، اجتهاد را در ایشان می بینم.» سید محمدجواد پس از رها کردن درس دبیرستان، دروس حوزوی را در مدارس علمیه تهران، زیر نظر استادان آن روزگاران حوزه علمیه تهران آغاز کردو پس از به پایان رساندن دروس سطح، در سال 1351 وارد حوزه علمیه قم شد. آیات عظام محمدعلی اراکی، سید محمدرضا گلپایگانی و سید شهاب الدین مرعشی نجفی در آن مقطع از جمله استادانی بودند که سید محمدجواد در محضرشان تلمذ کرد. او به دلیل استعداد سرشاری که در نوشتن داشت، از ابتدای طلبگی شروع به تالیف و تقریر کرد و در طی عمر کوتاه، ولی پربرکت خود، آثار گرانقدری را به یادگار گذاشت که نخستین تالیف او، کتاب «دُرّه الثّمینه» (شرح عربی بر صمدیه) است. در عین حال برخی آثار دیگر ایشان عبارتست از: الکلام اللّطیف؛ شرح فارسی بر تصریف، 1 جلد. الافاضه؛ شرح فارسی بر هدایه، 1 جلد. کلمات العلویه؛ شرح فارسی بر صمدیه، 1 جلد. المباحث النّحویه؛ شرح فارسی بر صمدیه، 4 جلد. الآثار الباقیه؛ شرح فارسی بر حاشیه ملاعبدالله، 1 جلد. انیس الطالبین؛ ترجمه آداب المتعلمین، 1 جلد. روش تجزیه و ترکیب؛ 1 جلد. گنجینه ذهنی؛ مشتمل بر اصطلاحات علوم، 1 جلد. توضیح المبانی؛ شرح فارسی بر مختصر المعانی، 6 جلد. تفصیل الفصول؛ شرح فارسی بر معالم الاصول، 6 جلد. بیان المراد؛ شرح فارسی بر جلد اول اصول الفقه، 3 جلد. المباحث الفقهیه، شرح فارسی بر شرح لمعه، 30 جلد. تشریح المقاصد؛ شرح فارسی بر رسائل، 6 جلد. تشریح المطالب؛ شرح فارسی بر مکاسب (ناتمام)، 8 جلد. تحریر الفصول؛ شرح فارسی بر کفایةالاصول، 6 جلد. فصول الحکمه؛ شرح فارسی بر الهیات منظومه، 3 جلد. ترجمه کامل الزیارات ابن قولویه؛ 1 جلد. تصحیح و تعلیق بر رساله حقوق علاّمه مجلسی، 1 جلد. المباحث الاصولیه؛ یک دوره اصول فارسی، 1 جلد. اسرار آفرینش؛ ترجمه علل الشرایع، 2 جلد. عناوین الاحکام؛ ترجمه متن لمعه، 4 جلد. البته آن عالم ارجمند کتابی هم با عنوان «مقتل الحسین» تالیف فرموده است که خود در مقدمه این کتاب می نویسد: «... با خود حدیث نفس می نمودم که گیرم در تمام علوم و فنون اثری از خود به جای گذاشتی و از هر بوستانی، گل هایی چیدی، اگر در زمینه مصائب خامس آل عبا و اهل بیت گرامی اش اثری از خویش به یادگار نگذاری، چه کارکردی و کجا دینِ خود را به صاحب شرع ادا نموده ای...؟» چنین شد که آن بزرگوار به سبب عشق و علاقه اش به خاندان عصمت و طهارت (ع)، کتاب هایی هم با این موضوع تالیف کرده است. درباره زندگی این عالم فرزانه باید به این نکته هم اشاره کنیم که ایشان پس از هجرت به قم، تا سالیان دراز در محله های مختلف اقامت گزید و با وجود داشتن اقوام ثروتمند، دست نیاز به سوی کسی دراز نکرد. سرانجام در محله قدیمی سیدان، در خانه ای ساکن شد که یک دانگ از آن متعلق به او بود. وی از سال 1368 به اصرار اهالی و معتمدان محل، امامت جماعت مسجد حبیب الله بیگ (واقع در محله سیدان) را پذیرفت و همواره در رفع مشکلات مردم، به ویژه افراد نیازمند تلاش می کرد. ماجرای امام جماعت شدن ایشان البته این است که شب قبل از آغاز ماه مبارک رمضان سال 1368، امام جماعت قبلی مسجد، خداحافظی می کند و به تهران می رود. ادامه ماجرا از زبان یکی از معتمدان محل شنیدنی است: «صبح با ناراحتی درب مغازه ام را - که در همسایگی مسجد است - باز کردم. آن روز صبح حاج آقا ذهنی برای نخستین بار به مغازه تشریف آوردند. دورادور ایشان را می شناختم. سال ها بود در محله سیدان ساکن بودند؛ اما به ندرت از خانه خارج می شدند. سلام و علیک کردیم. وقتی خواستند بروند، گفتم: حاج آقا! ماه مبارک شروع شده و مسجد محل، امام جماعت ندارد. حاج آقا گفت: ما در منزل نماز جماعتی داریم. چند نفر طلبه برای نماز می آیند. من هم با ناراحتی گفتم: هیچ مسأله ای نیست، من همین حالا در مسجد را قفل می کنم و به مردم می گویم که ظهر برای نماز به خانه شما بیایند. اگر روز قیامت گفتند چرا در خانه خدا را قفل کردی، می گویم علّتش را از حاج آقا ذهنی بپرسید. ایشان خندیدند و گفتند: باشد آقا سید، می آیم؛ اما فقط رمضان المبارک! ماه مبارک تمام شد. ایشان نماز عید فطر را در مسجد اقامه فرمودند. ظهر هم برای نماز جماعت تشریف آوردند بعد از نماز به من گفتند: آقا سید، ما به وعده خود وفا کردیم. یک ماه تمام شد! من هم خیلی خونسرد گفتم: یک ماه پیش که با شما صحبت کردم بیرون مسجد بود. اما حالا در خانه خدا هستیم. به جدّم قسم! باید به امامت خود در اینجا ادامه دهید. مردم شما را دوست دارند. اگر قبول نکنید؛ روز قیامت سر پل صراط جلوی شما را می گیرم.» چنین شد که امامت جماعت آیت الله ذهنی در مسجد محله سیدان قم تا پایان عمر آن فقیه وارسته ادامه یافت؛ رحمت الله علیه. 2258/و40
یکشنبه ، ۷شهریور۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قم پرس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]