واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت مهمان/ رضا پارساآینده تحولات منطقه پس از مرگ «ملا اختر محمد منصور»
مرگ «ملا اختر محمد منصور» در تحولات آینده جنوب آسیا و آسیای مرکزی بسیار مهم و تاثیرگذار است به طوری که میتواند به ابعاد رقابتهای درونی افغانستان و نیز رقابتهای منطقهای و بینالمللی دامن بزند.
به گزارش خبرنگار سایت افغانستان خبرگزاری فارس، «رضا پارسا» روزنامهنگار افغانستانی طی یادداشتی اختصاصی به پیامدهای کشته شدن «ملااخترمحمد منصور» رهبر پیشین گروه طالبان پرداخته است. در این یادداشت آمده است: تا چند ماه پیش کمتر کسی باور میکرد که رهبر دوم گروه طالبان که تیغه جنگ را تیزتر از رهبر قبلی طالبان اداره میکرد، توسط هواپیمای بدون سرنشین آمریکا در خاک پاکستان کشته شود. اما این اتفاق افتاد، ملا محمد منصور کشته شد و طالبان برای بار دوم انتقال رهبری را تجربه میکنند. جدا از نظر ابهاماتی که در مورد مرگ ملامنصور وجود دارد، میتوان گفت که پیامدهای آن در تحولات آینده افغانستان، پاکستان و منطقه بسیار حایز اهمیت است. چالشهای جایگزینی رهبری برای طالبان جایگزینی رهبری برای طالبان چالش برانگیز است؛ پس از مرگ «ملا محمد عمر آخند» رهبری از ملا عمر به ملا منصور، حداقل با آمادگی و برنامهریزی 2 ساله صورت گرفت، مطابق به اعلام رسمی گروه طالبان ملا محمد عمر آخند، در آوریل 2013 درگذشت. یعنی موضوع مرگ ملا عمر برای بیشتر از 2 سال فاش نشد و در این مدت ملامنصور در صدر رهبری این گروه قرار داشت و تغییراتی را برای حفظ وحدت رهبری طالبان و تحکیم قدرت خود در صورت افشای مرگ ملا عمر نیز انجام داده بود. بر این اساس شورای رهبری طالبان با دشواری جدی مواجه نشد. اما مرگ این رهبر زیرک طالبان، برای این گروه هزینه سنگینی برجای گذاشته است. با نگاهی به تجربه قبلی طالبان، توافق روی یک فرد بسیار دشوار است و به درستی معلوم نیست که فرماندهان میدانی که در میدانها در حال نبردند تصمیمهای را که در کویته و تحت نفوذ مقامات امنیتی پاکستان گرفته می شود، بپذیرند یا خیر. به ویژه در این زمان که برخی از طالبان کشته شدن ملامنصور را نوعی همکاری اطلاعاتی را بین پاکستانیها و آمریکاییها احساس میکنند. بر این اساس بروز اختلافات بر سر رهبری جدید طالبان در داخل افغانستان و ساکنان در پاکستان محتمل است، به عبارت دیگر دخالت ISI در چگونگی تعیین جانشینی ملا اختر منصور در خارج از افغانستان باعث میشود که فرماندهان طالبانی که در میدان جنگ میجنگند، هبتالله آخندزاده جانشین ملامنصور که به تازگی در کویته پاکستان به عنوان رهبر جدید انتخاب شده با آن مخالفت کنند که این امر این گروه را به انشعاب نزدیکتر سازد. همانگونه که پس از اعلام مرگ ملا عمر، «ملا عبدالرسول» در هلمند ادعای رهبری کرد و ملا اختر منصور که در دشواری کویته به عنوان رهبر گروه طالبان گزیده شده بود را رد و دستنشانده ISI دانست، اکنون نیز میتوان وضعیت مشابهی را محتمل دانست و گفت طالبان پس از ملااختر منصور با خطر تجزیه جدیدی روبهرو است. امری که در شرایط کنونی موقعیت طالبان را میتواند تضعیف و امیدشان به دستیابی به تمامی قدرت از طریق برتری نظامی را از بین خواهد برد. طالبانهای ناراضی چه خواهند کرد؟ بحران رهبری در طالبان باعث میشود که این گروه به چند دسته تقسیم شوند و حداقل میتوان گفت آن بخش از طالبان که از جنگ خسته شدهاند و ناامید از پیروزی نظامی هستند اعلام آمادگی برای دست کشیدن از جنگ خواهند کرد. هدفی که به نظر میرسد در پشت پرده قتل ملااختر منصور وجود دارد و وی را مانع اصلی در ورود طالبان به مذاکرات صلح ارزیابی کرده و حکومت وحدت ملی نیز به این باور خوشبین است. از سوی دیگر جریانهای افراطی دیگر نیز از مگر ملا اختر منصور بیبهره نمیماند، بحران رهبری این گروه افراد این گروه را به چند دسته تقسیم خواهد کرد. القاعده یکی از گروههای افراطی است که تجربه حضور در افغانستان را دارد و از سابقه جهادی نیز برخوردار میباشد. طالبان هم پیش از این با این گروه همکاری داشته و اخیرا هم در افغانستان دوباره سربرآورده و به دنبال سربازگیری در این کشور است که به احتمال زیاد برخی از فرماندههان طالبان با القاعده متحد شوند. داعش اما جریان دیگر، جریان داعش است که در حال جذب نیرو، سازماندهی و استقرار در افغانستان است. ظرفیتهای داعش نسبتاً بیشتر از طالبان و القاعده است. بنابراین احتمال این که داعش بتواند تعداد بیشتری از طالبان ناراضی از وضعیت جاری را جذب کند محتملتر است و با توجه به امکانات بالاتر و انسجام درونی قویتر داعش شانس داعش برای جذب طالبان مایوس از شرایط، بسیار بالاتر از القاعده است. بنابراین مرگ ملا اختر منصور تحت هر شرایطی به سود جریان افراط، قطع نظر از جبههبندیهای درونی آن تمام خواهد شد. از سوی دیگر ISI از این تجربه و توان برخوردار است که اگر احساس کند طالبان به هر دلیلی کارایی خود را از دست میدهد، جریانهای افراطی دیگری را به عنوان ابزار پیشبُرد اهداف استراتژیک در افغانستان از نظر نیندازد. بدنامی برای پاکستان پس از کشته شدن «اسامه بنلادن» رهبر القاعده و مرگ ملاعمر این سومین رهبر گروه هراسافکن به نام طالب است که در خاک پاکستان بوده است. واقعیت آن است که سیاست دوگانه ارتش پاکستان که از یک طرف خود را متحد در مبارزه علیه تروریسم و افراطگری وانمود میکند و از این طریق سالیانه میلیاردها دلار کمک نظامی از کشورهای مختلف به ویژه ایالات متحده دریافت میکند و از سوی دیگر در پشت پرده گروههای تروریست را در دل خود جا داده و از آنها حمایت میکند این کشور را به بنبست سیاست خارجی و بهروز بحران در داخل پاکستان مواجه ساخته است. به نظر میرسد که دولت و ارتش پاکستان بیش از هر زمان دیگری به بحران بیاعتمادی ناشی از سیاست دوگانه مواجه است و ضربه محکمی از این لحاظ خورده است. به ویژه زمانی که رقیب اصلی پاکستان، هندوستان در حال نفوذ در افغانستان است و بحثهایی که اخیراً از احتمال مقابله به مثل مشترک هند و افغانستان و اتخاذ سیاست دوگانهای مثل پاکستان خبر ساز شده است که دستگاههای امنیتی افغانستان و هندوستان به حمایت مخالفان مسلح دولت پاکستان در ایالتهای خیبرپختونخواه بلوچستان پاکستان و مناطق قبایلی بر خواهند خواست. امری که آینده صلح و ثبات این کشور چند قومی و چند مذهبی را که یک بار طعم تجزیه ارضی را چشیده است؛ با خطر مواجه خواهد ساخت. بر این اساس اگر پاکستان تغییر عمدهای در سیاستهایاش ندهد برای این کشور بحرانساز خواهد بود. تاثیر مرگ ملا منصور بر بازیهای منطقهای هنوز زود است که درخصوص تاثیرات مرگ ملااختر منصور در مناسبات منطقهای و فرامنطقهای قضاوت کرد. اما مرگ وی چندان بیتأثیر هم نیست. موقعیت استراتژیکی افغانستان، این جغرافیا را میدان نبرد قدرتها ساخته است، حضور پروژه جریانهای افراطی در این کشور و قدرت گرفتن این گروهها در بخشهایی از افغانستان به ویژه در امتداد مرزهای مشترک افغانستان و آسیای مرکزی حساسیتهای قدرت بزرگ منطقه یعنی روسیه را برانگیخته است. حساسیتهایی که روسها را در 2 جهت فعال کرده است. از یک سو تمایل روسها به حضور مجدد نظامی در مرزهای افغانستان و تاجیکستان و از سوی دیگر گرایش به سمت طالبان تا از ظرفیت آنها برای مهار نفوذ داعش در آسیای مرکزی روسیه بهره گیرند و از سوی دیگر روسیه پیشنهاد کرده، ایران، هندوستان و روسیه باید به مذاکرات چهارجانبه صلح افغانستان بپیوندند. روسها به شدت نگران جایگزینی طالبان به وسیله داعش و تکرار تجربه دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق و پیوند منافع آمریکا و جریان جهادی هستند که تا شکست و فروپاشی امپراتوری کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی پیش رفت. در نگاه روسها داعش از این ظرفیت برخوردار است که بعد از شکست در خاورمیانه وارد شمال افغانستان شود و خلافت خود را با کسب حمایت از جهان غرب و بخشی از دنیای عرب با هدف اعمال فشار بر روسیه، چین و احتمالاً ایران پیگیری کند. این در واقع بخشی از بازی بزرگ کلید جزیره جهانی یا هارتلند خواهد بود و جریان افراطگرایی ابزار استراتژیک ادامه این بازی بزرگ است. در چنین نگاهی مرگ ملا اختر منصور بسیار مهم و تاثیرگذار در آینده تحولات کل منطقه جنوب آسیا و آسیای مرکزی به نظر میآید که هم میتواند بر ابعاد رقابتهای درونی افغانستان و هم رقابتهای منطقهای و هم رقابتهای بینالمللی دامن بزند. مرگ ملا اختر منصور به جنگ و بحران در افغانستان حداقل در کوتاه مدت پایان میدهد. جنگ قدرت بر سر رهبری، تجزیه یا شکلگیری گروههای انشعابی، پیوستن برخی از فرماندهان این گروه به گروههای افراطی و رادیکال چون داعش و القاعده و یا هم مذاکره و صلح با دولت وحدت ملی که این همه باعث میشود که طالبان دیگر نتوانند در سطحی از قدرت تاثیرگذار در تحولات افغانستان قرار گیرد که امیدوار به احیای امارت اسلامی خود در کابل شود. از سوی دیگر شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی چنین تحولی را به سود طالبان ایجاد نمیکند بلکه نظریه غالب این است که توازن نسبی قدرت بین طالبان و دولت مرکزی افغانستان حفظ شود و هیچ طرفی در موضع مسلط قرار نگیرد. اما خطرناکترین پیامد مرگ ملامنصور جابهجایی قدرت طالبان با داعش و القاعده خواهد بود که با اهداف راهبردی آمریکا و پروژههای مورد نظر این کشور تنیده است. آینده قطببندی رقابتآمیز قدرت در جنوب آسیا، آسیای شرقی و آسیای مرکزی دیر یا زود چین و روسیه را مجبور به واکنش خواهد کرد و بازی بزرگ در هارتلند قویتر خواهد شد و مرگ ملا اختر منصور زمان این قطببندی را به جلو انداخته است. انتهای پیام/ح
95/03/10 :: 16:12
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 63]