واضح آرشیو وب فارسی:وارث: روز قیامت دسته ای به صف محشر می آیند که کارهای بدی انجام داده اند اما خودشان را آدم حسابی می دانند. وقتی که می بینند باید به جهنم بروند در مقابل خدا قد علم می کنند.وارث : حضرت آیت الله مظاهری در کتاب "معارف اسلام در سوره یس" دربارۀ «سه حالت گناه در زندگی انسان» بیان داشتند: گناه در زندگی انسان همراه با سه حالت است. البته گاهی یکی از سه حالت، گاهی دو حالت و گاهی هر سه حالت به انسان می دهد و هر کدام از این حالت ها، برای انسان ضررهای فراوان دارد. * حالت غفلت اگر انسان از خودش غافل شود نسبت به خود سازیش هم غافل می شود و اگر غافل شد که از کجا آمده، به کجا می رود، برای چه آمده و چه می شود، دیگر حالت انسانی خود را از دست می دهد. حضرت امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «رَحِمَ الله امْرَاً عَرِفَ مِنْ اَیْنَ و فی اَیْنَ وَ اِلی اَیْنَ» خدا رحمت کند آن کسی را که بداند از کجا آمده، برای چه آمده و به کجا می رود. شاید هم دعا نباشد و معنایش این باشد که رحمت خدا شامل حال آن کسی می شود که این چنین باشد. انسان گاهی از قیامت و خدا غافل می شود. قرآن می فرماید: این حالت غفلت است که انسان را از حیوان پست تر می کند و عاقبتش هم جهنم است. «وَ لَقَدْ ذَرَأنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الجِنِّ وَ الاِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُم اَعْیُنٌ لا یَبْصِرونَ بِها وَ لَهُمْ اذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها اُولئِکَ کَالاَنْعامِ بَلْ هُم اَضَلُّ اُولئکَ هُمُ الغافِلونَ» [1] عاقبت بسیاری از جن و انس به جهنم منتهی می شود، یعنی مثل اینکه راه جهنم را در پیش گرفته اند و جلو می روند. اینها چه کسانی هستند؟ «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها» دل دارند اما فهم ندارند، دلشان مرده است. «وَ لَهُمْ اَعْیُنٌ لا یُبْصِروُنَ بِها» چشم دارند، اما نمی بینند. «وَ لَهُمْ اذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها» گوش دارند اما گوش شنوا ندارند. «اُولئِکَ کَالاَنْعامِ» اینها دیگر آدم نیستند اینها دیگر چهارپا و حیوانند، «بل هم اضل» از حیوان هم پست ترند. برای اینکه الاغ اقتضاء و زمینه ندارد تا عالم ملکوت را تسخیر کند، اما وضع انسان بدین ترتیب است که اگر در مسیر مادیات قدم بردارد، فضا را تسخیر می کند و اگر در معنویات پیش رود از عالم ملکوت فراتر می رود و ملائکه می آیند و با او حرف می زنند. بنابر آنچه که قرآن بیان می کند، انسان این است، حالا اگر گناه بی تفاوتی او را بیچاره کرد «اولئک کالانعام بل هم اضل» بعد می فرماید: «اُولئکَ هُمُ الغافِلُونَ» اینها افرادی هستند که غافل و بی تفاوتند، از خدا و از قیامت غافلند و در گفتار و کردارشان عاقبت اندیش نیستند. این انسان استعدادهایی دارد که می تواند به خیلی جاها برسد اما این غافل است و بالاخره مثل کرم ابریشم به دور خود تار می تند تا خفه شود. این یکی از حالت های بد انسان است. * حالت لجاجت و عناد حالت دوم که از حالت اول بدتر می باشد، این که غافل نیست، اما لجوج و عنود است. بنا دارد که تسلیم حق نشود و تصمیم گرفته است که حق را زیر پا بگذارد. قرآن کریم اسم این را اعراض می گذارد. در این مورد آیات زیادی در قرآن وجود دارد؛ از جمله می فرماید، اینها مغرضند، یعنی از حق اعراض می کنند، حق را می بینند اما از روی لجاجت و عناد چشمشان را می بندد. این حالت اگر برای عالم پیدا شود، قرآن او را تشبیه به سگ کرده است: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْتَتْرُکُهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِایاتِنا»[2] اگر هم برای انسان های عادی این حالت پیدا شود، سابقاً او را تشبیه فرمود به کسی که به غل کشیده باشد و نتواند هیچ حرکتی بکند: «اِنا جَعَلْنا فی اَعْناقِهِمْ اَغْلالاً فَهِی اِلی الاَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ» [3] سراسر روح این آدم را لجاجت، و خودمحوری، تکبر، حسادت، کینه توزی و قساوت می گیرد. گناه روی گناه برایش قساوت می آورد، و وقتی این صفت رذیله در او به وجود آمد به جایی می رسد که اگر در مقابلش انسانی را پوست بکنند، می خندد. درباره حجاج بن یوسف ثقفی می گویند. وقتی که می خواست ناهار بخورد، دستور می داد یکی از شیعیان علی(ع) را بیاورند. او را می آوردند. می گفت: تکه فلز پهنی را در آتش بگذارند تا گداخته شود، سپس با یک ضربت سریع آن مرد خدا را گردن زنند و آن فلز گداخته را روی گردنش بگذارند، تا خون جاری نشود و این شخص قدری بیشتر دست و پا بزند. آن وقتی همراه با دست و پا زدن او، حجاج ناهار می خورد و قاه قاه می خندید و می گفت: لذت ناهار خوردن من این است که ببینم کسی در خونش دست و پا می زند. در واقعه «حرّه»[4] دو سه نفر به ظاهر مسلمان یزیدی، به خانه یک انصاری ریختند، دیدند فقط یک زن در خانه است. زن یک بچه کوچک در دامنش بود. به او گفتند: به ما چیزی بده و گرنه بچه ات را می کُشیم. گفت: قبل از شما ریختند و هر چه که در خانه بود، بردند. شوهرم که یکی از اصحاب رسول الله (ص) بود را کشتند و دیگر چیزی در این خانه به غیر از من و این بچه نیست. یکی از آنها بلندبلند خنده ای کرد و دوباره گفت: چیزی به ما بده و گرنه بچه ات را می کشیم. گفت: به خدا ندارم و به التماس افتاد. یکی از آنها ناگهان پاهای بچه را گرفت، او را از آغوش مادرش بیرون کشید و آنچنان سرش را به دیوار کوبید که مغز بچه در مقابل چشم مادرش به زمین ریخت. انسان آن قدر پست می شود که هیچ درنده ای به پای او نمی رسد. اگر مرتب قرآن می فرماید که: آمده ام تا قساوت، کینه توزی و خود محوری را از بین ببرم، به خاطر این است که ولو یکی از اینها، مثل قساوت و سنگدلی، بر انسان حاکم شود انسان را بیچاره می کند. * حالت توجیه گناه حالت سوم که از حالت اول و دوم خیلی بدتر است، این است که گناه بکند و گناهش را توجیه نماید. جرق جرداق نصرانی در کتاب امام علی(ع)، جمله خیلی عالی و جالبی دارد. می گوید: «انسان یک وقت به جایی می رسد که ولیّ خدا را در خانة خدا «قربهً ً الی الله» می کُشد.»!! گاهی انسان غافل است و آدم می کشد، گاهی از روی لجاجت و عناد می کُشد و چه بسا بعد هم از کار خویش پشیمان شود، اما یک وقت انسان لجوج است، آدم می کُشد و بعد هم می گوید: به به! چه کار خوبی انجام دادم. چنین آدمی «ابن ملجم» می شود. علی (ع) را قربهً الی الله می کُشد. ابن ملجم آن وقتی که می خواست شمشیر را فرود آورد، کار خود را وسیله ای برای نزدیکی به خدا به حساب می آورد. مثل این که ما می گوئیم: نماز می خوانیم قربه الی الله. او هم در خانه خدا شمشیر بر فرق مبارک ولیّ خدا قربهً الی الله فرود می آورد. وقتی انسان توجیه گر شود چنین حالتی برای او پیدا می شود؟ تقاضا دارم گناه نکنید. گناه در زندگی تان نباشد، زیرا گناه انسان را بدبخت می کند. اگر گناه هم کردید، آن را توجیه نکنید، که اگر توجیه در گناه آمد، راه توبه بسته می شود و چنین کسی دیگر نمی تواند توبه کند، بلکه خودش را آدم حسابی هم می داند. پیش خودش هم قیافۀ حق به جانب می گیرد و خدا نکند که یک آدم خودش راذی حق بداند. این دیگر جهل مرکب است. قرآن می فرماید: این جهل مرکب از همة صفت ها بدتر است «هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالا» می خواهید به شما خبر دهم کسی را که ورشکسته ترین افراد از نظر عمل و از نظر بدبختی در روز قیامت است. «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالَاخْسَرینَ اَعْمالاً. اَلَّذینَ ضَلٌ سَعْیُهُمْ فِی الحَیوهِ الدُنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنونَ صُنْعاً[5]» آن کسانی که کار بد انجام می دهند اما به خیال خودشان، کارشان خوب است، دیگر کم کم توجیه روی توجیه برایشان جهل مرکب پیش می آورد و وقتی جهل مرکب پیش آمد. خیلی جدی، بد را خوب حساب می کنند و خوب را بد به حساب می آورند. لذا قرآن درباره این افرادی که گناه می کنند و بعد می نشینند با خیالبافی گناه خود را توجیه می کنند، می فرماید: مگر شیطان در مقابل مکر انسان ضعیف است؟ راستی با اینکه مکر شیطان خیلی عجیب است، عجیب تر مکر آدم است، به خصوص اگر عالم باشد. وای به عالمی که توجیه گر باشد. می نشیند با خودش صغری و کبری تشکیل می دهد و یک گناه بزرگ را به جای یک ثواب خیلی بزرگ جا می زند و این همان حرف جرداق است. حسین کُشی را هم توجیه می کند، لذا اینها در روز عاشورا داد می زدند و به اباعبدالله الحسین(ع) می گفتند: خیر، تو حلالی را حرام و حرامی را حلال نکرده ای، ما با پدر تو دشمنی داریم «بغضا لأبیک» و با همین توجیه حسین(ع) را کشتند و قرآن می فرماید: چنین کسانی در روز قیامت نیز همین طورند، یعنی توجیه گرند: «یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللهُ جَمیعاً فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ وَ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ عَلی شَیْیِ اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الکاذِبُونَ» [6] روز قیامت دسته ای به صف محشر می آیند که کارهای بدی انجام داده اند اما خودشان را آدم حسابی می دانند. وقتی که می بینند باید به جهنم بروند در مقابل خدا قد علم می کنند و می گویند: خدایا! به حق خودت قسم تو اشتباه می کنی، ما آدم خوبی هستیم. «فَیَحْلِفُونَ لَهُ کَما یَحْلِفُونَ لَکُمْ» همانطور که برای شما قسم می خورند و می گویند ما خوب هستیم. همینطور روز قیامت هم قسم می خورند و می گویند خدایا! به عزت و جلالت ما بهشتی هستیم، تو بیخود می خواهی ما را به جهنم بیندازی. ما آدم های خوبی هستیم. قرآن می گوید: «اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الکاذِبُونَ» اینها خیلی دروغ می گویند. پاورقی: [1]ـ سوره اعراف آیه 179 ترجمه: و محققاً بسیاری از جن و انس را برای جهنم واگذاردیم (که آنها به سوء اختیار، خود جهنم پلیدی واخلاق و اعمال زشت و افکار و عقاید فاسد را برگزیدند) چه آنکه آنها را دل هایی است بی ادراک و معرفت و دل هایی است بی نور بصیرت و گوش هایی ناشنوای حقیقت، آنها مانند چهارپایان بلکه بسی گمراه ترند زیرا قوه ادراک مصلحت و مفسده داشتند و به او عمل نکردند. آنها همان مردمی هستند که (از خدا و قیامت) غافل شدند. [2]ـ سوره اعراف آیه 176 ترجمه: مثل او و حکایت حال او به سگی ماند که اگر او را تعقیب کنی یا به حال خود واگذاری به عوعو زبان کشد. ای رسول ما این است حکایت مردمی که آیات خدا را بعد از علم به آن تکذیب کردند. [3]ـ سوره یس، آیه 7. [4]ـ قتل عام مردم مدینه توسط لشکریان یزید. [5]ـ سوره کهف، آیات 103 و 104 ترجمه: (ای رسول ما) به امت بگو که می خواهم شما را زیانکارترین مردم آگاه سازم. زیانکارترین مردم آنها هستند که عمرشان را در راه حیات دنیای فانی تباه کردند و به خیال باطل، می پنداشتند نیکوکاری می کنند. [6]ـ سوره مجادله، آیه 18، ترجمه: روزی را (به یادآر) که خدا همه آنها را (برای انتقام) برانگیزد و چنانکه برای شما قسم یاد کردند، برای خدا هم به دروغ سوگند می خورند و می پندارند که اثری برای آنها خواهد داشت، ای اهل ایمان بدانید که آنها (بسیار مردم منافق و) دروغگو هستند. /1102101305
یکشنبه ، ۳۱مرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: وارث]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]