تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):توكّل كردن (به خدا) بعد از به كار بردن عقل، خود موعظه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837399664




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مصدق منتظر مرگ شد و با پیژامه‌ای خاکستری روی تختش نشست


واضح آرشیو وب فارسی:الف: مصدق منتظر مرگ شد و با پیژامه‌ای خاکستری روی تختش نشست

تاریخ انتشار : جمعه ۲۹ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۰۷:۰۲
سایت تاریخ ایرانی بخشی از کتاب «تراژدی تنهایی» نوشته کریستوفر دی بلیگ و ترجمه بهرنگ رجبی که به روز کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ دارد را منتشر کرده است.در این مطلب آمده است؛مصدق منتظر مرگ شد. با پیژامه‌ای خاکستری به تن روی تختش نشست. ناگهان پنجرهٔ پشت سر مصدق شکست. باقی تخت را کشیدند و از دم پنجره دور کردند. به مصدق التماس کردند که پا بشود و از اتاق‌خواب برود به اتاقی دیگر، دورتر از خط مقدم آتش.حتی این امکان هم بود که از بالای دیوار دربروند، مصدق قبل‌تر آن باری که به خانه‌اش حمله شد، همین کار را کرده بود. به نظر می‌آمد این پیشنهادها مصدق را رنجانده و خشمگین کرده. کماکان اصرار داشت که خواهد ماند. از رفقایش چنین انتظاری نداشت: «آقایان، التماستان می‌کنم هر جا می‌خواهید بروید.»مصدق حتما می‌دانست آن‌ها رهایش نخواهند کرد. محمود نریمان، از نماینده‌های ملی‌گرای مجلس هفدهم، پیشنهاد خودکشی دسته‌جمعی داد: «چرا اینجا منتظر بنشینیم که آن بی‌مقدارها بیاید ما را بکشند؟» مصدق با عصبانیت این فکر را رد کرد و بعد هفت‌تیرهای خودش و نریمان را گذاشت توی گاوصندوق.نردبانی پای دیوار حیاط گذاشتند و تعدادی رفتند بالا و رسیدند به آن طرف. بعد نوبت مصدق شد.فکر این بود: تا جایی که می‌شود از خانهٔ شمارهٔ ۱۰۹ خیابان کاخ دور شوند. توی عمارت کناری که کسی تویش زندگی نمی‌کرد تختی چوبی پیدا کردند و آن را به بغل خواباندند تا بتوانند رویش بروند و برسند آن طرف دیوار خانه. قضیه همین‌طور ادامه یافت، به سمت شرق می‌رفتند و از آشوب دور می‌شدند؛ در گذر از یک خانه که زن و بچه تویش بود، ازشان خوب استقبال نشد و در خانه‌ای دیگر ساکنانش که روی پشت‌بام فرش پهن کرده بودند و داشتتند چای می‌خوردند، با شور و شوق منظره را تماشا کردند. سینه‌خیز دیوارهای بلند را می‌رفتند و پشت تنه‌های درخت‌ها خودشان را جمع می‌کردند. رفقای مصدق هوایش را داشتند و سالم ماند و طوری‌اش نشد. اقبال زیرک‌زاده کمتر بود. جایی افتاد و پایش شکست.عمارت چهارمی که واردش شدند متعلق به تاجری بود که تابستان را رفته بود سفر و خانه را خالی گذاشته بود؛ فقط یک سرایدار مانده بود تا مراقب باشد. با تاجر تماس گرفتند و او هم خانه‌اش را با لطف تمام در اختیار آن‌ها گذاشت تا شب را سر کنند.کمی بعد ساعت هفت شب دیگر سر و صدای نبرد متوقف شد. هوا تاریک شد و از سمت خانهٔ شمارهٔ ۱۰۹ خیابان کاخ شعله‌های آتش برخاست. مصدق و صدیقی ایستادند به تماشا. صدیقی به یاد می‌آورد که «احساس غریبی همهٔ ما را در بر گرفت و خیالات هولناک و افکار دردناکی از سرمان گذشت که توصیفشان سخت است.»







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن