واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سناريوي پيچيده براي تصاحب لوح هخامنشي
تلاش براي تصاحب يك لوح هخامنشي، سناريوهاي كلاهبرداري، سرقت مسلحانه و آدمربايي را رقم زد.
به گزارش خبرنگار ما، سحرگاه سوم ارديبهشتماه بود كه مردي سراسيمه خودش را به اداره پليس تهران رساند و مأموران را از سناريوي سرقت مسلحانه و آدمربايي با خبر كرد. او گفت من صاحب مغازه نقرهفروشي هستم. به خاطر اينكه محل كارم با خانهام فاصله زيادي ندارد، زير زمين خانهام را به انباري تبديل كردهام. ظهر ديروز بود كه براي برداشتن مقداري وسايل از خانه، مغازه را ترك كردم. به خاطر اينكه چند روزي بود خانوادهام در سفر بودند، كليد انداختم و وارد خانه شدم.
لحظاتي بعد ناگهان زنگ خانه را زدند. وقتي آيفون را برداشتم، مردي خودش را مأمور پليس معرفي كرد و خواست مقابل در خانه بروم. وقتي مقابل در خانه رفتم، شش مرد را مسلح و با امكانات پليسي ديدم. يكي از آنها حكم قضايي به من نشان داد و گفت براي گشتن خانهام بايد وارد شوند. به خاطر داشتن حكم و تجهيزات، به حرفش اعتماد كردم و اجازه ورود دادم. آنها بعد از گشتن ميان عتيقههايي كه داخل خانه داشتم 78 انگشتر نقره، يك ساعت مچي نقره، يك سرويس برليان، يك سرويس زمرد را كه در مجموع 500 ميليون تومان قيمت داشت، برداشتند و داخل يك گوني گذاشتند. بعد گفتند كه براي جواب دادن به بعضي سؤالها بايد من را به اداره پليس منتقل كنند. بعد هم چشمانم را بستند و من را سوار يك خودرو كردند و راه افتادند. در طول مسير مدام من را تهديد ميكردند و ميگفتند كه بايد به همهچيز اقرار كنم وگرنه حكم سنگيني در انتظارم است. من از حرفهاي آنها متوجه نشدم كه بايد به چه چيزي اعتراف كنم با اين وجود ساعتها در خيابانها گشتند تا اينكه يكي از آنها پيشنهاد كرد من را كنار خيابان رها كنند. وقتي بقيه با حرف آن مرد موافقت كردند، خودروي آنها كه يك پژو بود، توقف كرد و من را از ماشين بيرون انداختند و در تاريكي شب گريختند. جايي كه من را بيرون انداختند، جاده قديم كرج بود و آنجا بود كه فهميدم آنها مأمور قلابي بودند.
شاكي گفت: من يكي از آدم ربايان را كه كلاه به سر داشت، شناختم. آن مرد جعفر نام دارد و مدتي قبل يكي از دوستانم او را براي انجام كاري به من معرفي كرده بود تا وسايل قديمي او را خريداري كنم. به خاطر همين براي خريد وسايل او راهي شهرستان شدم.
بعد از مطرح شدن شكايت، پرونده به دستور بازپرس در اختيار تيمي از مأموران پليس آگاهي قرار گرفت. كارآگاهان بعد از انجام تحقيقات مقدماتي راهي شهرستان شدند و جعفر را بازداشت كردند. او در اولين مراحل تحقيقات به سرقت و آدمربايي اعتراف كرد و در شرح ماجرا گفت: مدتي قبل از حادثه بود كه يكي از دوستانم تماس گرفت و گفت لوح سنگي را از دل خاك بيرون كشيده است. بعد از ديدن لوح بايد از قديمي بودن آن مطمئن ميشديم به خاطر همين بعد از پرسوجو، يكي از دوستانم مرد عتيقه فروش و يكي از دوستانش را كه در تهران مغازه داشتند، به ما معرفي كرد.
آنها بعد از كارشناسي لوح گفتند كه لوح متعلق به دوره هخامنشيان است و ارزش تاريخي خيلي زياد دارد كه با فروش آن به مشتري خارجي سود يك ميليارد توماني نصيب ما ميشود. من و دوستانم به عتيقهفروش و دوستش اعتماد كرديم و لوح را به او داديم تا بعد از فروش آن، سهم خودشان را بردارند و پول را به دست ما برسانند، اما ديگر از آنها خبري نشد و به تماسهايمان هم جواب ندادند. بعد از آن بود كه تصميم به انتقام گرفتيم. بعد از اعترافهاي جعفر بود كه كارآگاهان دو نفر ديگر از اعضاي اين باند را بازداشت كردند و تحقيقات براي بازداشت متهمان ديگر پرونده و روشن شدن بيشتر ماجرا در جريان است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۰:۲۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]