واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: نگاهي به صنعت نفت و گاز نشان ميدهد، اين صنعت از مشکلاتي رنج ميبرد که راهحل برخي از اين مشکلات درگرو تصميم وزرا، مديران و تصميم گيران عالي است. بهعنوان مثال صنعت نفت ميتواند به بازار و متقاضي بزرگي براي کسبوکارهای مرتبط با نفت مانند توليد تجهيزات، تعميرات و نگهداري، خدمات بازرگاني، خدمات حقوقي، تأمين مالي و ساير موارد تبديل شود. تحقق اين موضوع درگرو تصميمگيري راهبردي وزارت نفت است. اين در حالي است که اولويت وزارت نفت، که بهواقع هم از اهميت بالايي برخوردار است، توليد نفت و گاز بهویژه از ميادين مشترک است. بهعبارتدیگر اگرچه وزارت نفت معتقد به استفاده از توان داخلی هست اما این مسئله جزء اولویتهای این وزارتخانه نیست.
بنابراين بايد پرسيد اگر موضوع يا مسئلهای بهواقع از اولويتهاي کشور بود اما از طرف وزارتخانه مربوطه پيگيري نميشد چه طور ميتوان آن را به اولويت آن وزارتخانه تبديل کرد. مسيرهايي اين اثرگذاري براي مثال فوق در ادامه تشريح ميشود.
1- اولين مسير اثرگذاري آن است که شخص مسئول يا تصميمگير به اين نتيجه برسد که موضوع «توجه به توان داخلي و استفاده از ظرفیتهای داخلي براي کسبوکارهای مرتبط با نفت»، از اولويت و اهميتي حداقل معادل ميادين مشترک برخوردار است. لازمه تحقق اين هدف آن است که تصميمگير مربوطه از قدرت تشخيص و انعطاف برخوردار باشد. اگر اين شرط برقرار باشد، که معمولاً هست، مشاوران، نزديکان و مسيرهاي ارائه گزارش و تحليل به تصميمگير اهميت مييابد. نقطهضعف اثرگذاري از اين مسير محدود آن به دوره مسئوليت تصميمگير مربوطه است. اما نقطه قوت اين مسيرِ اثرگذاري، عمق زياد آن است؛ وزيري که در مورد يک موضوع قانع شده باشد با جديت بيشتري آن را پيگيري ميکند.
2- دومين مسير اثرگذاري، قوانين و مقررات بالادستي است. اگر مثلاً قانون برنامه ششم از وزير نفت توليد 5 ميليون بشکه نفت در روز تا پايان برنامه را مطالبه ميکند، نبايد انتظار داشت وزيري که توليد نفتش 3 ميليون بشکه در روز است و در شرايط سختي براي توسعه ميادين قرار دارد به چيزي جز توليد نفت فکر کند. بنابراين براي توجه به تواناییهای داخلي در کسبوکارهای مرتبط با نفت ميتوان احکامي طراحي و در قوانين بالادستي تصويب کرد.
بديهي است تا زماني که وزير نفت به دليل پايين آمدن توليد نفت به مجلس احضار ميشود اما به دليل عدم توسعه توان داخلي در بخش نفت احضار نميشود، انگيزهاي براي توجه به توان داخلي ندارد. بنابراين حاکميت کشور، بايد اهداف مطلوب خود را در عمل و از مسير قوانين جهت دهنده و الزامآور به بدنه اجرايي خود در وزارت نفت منتقل کند. در غير اين صورت نبايد انتظار داشت که وزارت نفت به شعارها و مطلوبیتهای گفتاري و شنيداري! عمل کند.
3- سومين مسير اثرگذاري بر تصميم يک تصميم گير عالي، فشار افکار عمومي است. مثلاً تصميمات وزير فرهنگ و ارشاد بهشدت تحت تأثير اين عامل است. زيرا برخي از بخشهاي حوزه کاري او مثل سينما، مستقيماً در ارتباط با عموم مردم است. در مثال ما نيز چنانچه استفاده از توانمندیهای داخلي تبديل به مطالبه افکار عمومي شود، تصميم گيران وزارت نفت ممکن است آن را در اولويت برنامههای خود قرار دهند. اما توجه به اين نکته ضروري است که در حوزههای تخصصي مانند بخشهایی از اقتصاد که رابطه مستقيمي با عموم مردم ندارد، استفاده از افکار عمومي براي تبديل يک موضوع به اولويت يک وزارتخانه فرآيندي بسيار زمانبر و کمبازده است. اما موضوعاتي مثل قيمت بنزين يا نحوه اداره جايگاههاي عرضه سوخت که در حوزه وزارت نفت قرار دارد و عموم مردم با آن سروکار دارند، موضوعاتي هستند که میتوان از مسير فشار افکار عمومي بر تصميم يک وزارتخانه اثر گذاشت.
4- چهارمين مسير، مطالبه جامعه تخصصي هر حوزه است. انجمنها، اتحاديهها، متخصصان دانشگاهي، انديشکدهها، پژوهشگاهها و دانشگاهها بسترهايي هستند که ظرفيت مطالبه تخصصي دارند و تصميم گيران از ديدگاههاي آنها پيروي ميکنند. يکي از جنبههای اثرگذاري اين نهادها بر تصميمِ تصميمگيران، کمک مشاورهای و تشخيصي آنها است که در بخش اول به آن اشاره شد. جنبه ديگر اين اثرگذاري خاصيت رهبري افکار عمومي است. موضوعي که به مطالبه و اولويت جامعه تخصصي تبديل شود، میتواند مورد مطالبه افکار عمومي نيز قرار دارد. فرض کنيد اکثر نهادهاي تخصصي اشارهشده، استفاده از توان داخل در تأمين تجهيزات صنعت نفت را مطالبه کنند. در اين صورت وزيري که براي ادامه کار خود در وزارتخانه انگيزه داشته باشد، ناگزير است که به اين مطالبات توجه و آنها را پيگيري کند.
برای انتخاب مؤثرترین مسیر اثرگذاری بر تصمیم یک وزیر یا تصمیم گیر عالی، باید واقعاً بهجای او نشست و لحظهای فکر کرد. مثلاً یک وزیر جوان که خود را برای حضوری طولانیمدت در عرصه سیاست آماده میکند به افکار عمومی ازیکطرف و ایجاد ذهنیت مثبت در جامعه تخصصی حوزه کاری خود از طرف دیگر اهمیت میدهد اما وزیری که پا به سن گذاشته و از تجربه عرصه سیاسی اشباع شدهاست شاید چندان به افکار عمومی اهمیت ندهد.
به نظر میرسد اثرگذارترين مسيرِ کمک به تصميمِ يک تصميمگير و تغييرِ اولویتهای آن، مسير اول است. ساير مسيرها نيز مسيرهاي مناسبي هستند که وجود آنها براي کمک و جهتدهی به تصمیمگیریهای دولتي ضروري است و بسته به چارچوب فکری تصمیمگیر و مسئله موردبحث میتوانند مورداستفاده قرار گیرند. در این میان دانشگاهها همانطور که گفته شد دو نقش اصلي دارند: اول؛ کمک به اقناعِ تصميمگيران و ارائهی راهبردها و اولویتهای لازم و دوم مطالبه تخصصي موضوعات در حوزه کاري خود.
منبع :روزنامه شریف شماره 691
۱۲ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۱۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]