تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خوشا بحال كسانى كه براى خدا گرسنه و تشنه شده‏اند اينان در روز قيامت سير مى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827755736




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زندگی غمبار دخترانی در گروگان


واضح آرشیو وب فارسی:الف: زندگی غمبار دخترانی در گروگان

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۳۰ تير ۱۳۹۵ ساعت ۰۸:۰۲
یک ماه پیش، نخستین گروه بیش از ۲۰۰ دانش‌آموزی که دو سال پیش توسط گروه شبه نظامی بوکوحرام ربوده شده بودند، در شمال شرقی نیجریه آزاد شدند.به گزارش روزنامه ایران، یکی از این دخترها، زمانی که به ملاقات رئیس جمهوری محمد بوهاری رفته بود، مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت.این دختر داستان غم انگیز این سال‌ها را این گونه تعریف کرد: چگونه ربوده شدیم!به روایت خبرنگار تایم، او گفت: «گروه بوکوحرام، من و بقیه دخترها را از مدرسه‌مان در شهر چیبوک ربودند. بعد ما را چند هفته در یک مکان زندانی کردند و پس از آن به جایی در جنگل سامبیسا انتقال دادند. در آنجا، دخترهای بزرگتر را مجبور کردند با شبه نظامیان ازدواج کنند. آن روزها مرا مجبور به ازدواج نکردند، چون به نظرشان دختر کوچکی بودم. می‌ترسیدم که مرا هم مجبور به ازدواج با کسی کنند که نه می‌شناختم و نه دوستش داشتم، اما بی‌توجهی آنها به من آرامم کرده بود.»او درباره حملات هوایی که برای از بین بردن این گروه صورت می‌گرفت اشاره کرد و معنایش جابه‌جایی مداوم این شبه نظامیان برای فرار از لو رفتن بود. بعد دخترها را به چند گروه کوچکتر تقسیم کرده و به مکان‌های مختلفی بردند. ازدواجاو ادامه داد: «من همراه پنج دختر دیگر به ساختمان بزرگی برده شدیم که دور تا دورش را حصار کشیده بودند و هیچ راه فراری از آن وجود نداشت. ما از نردبان بلندی بالا رفتیم و وارد ساختمان شدیم. وقتی وارد شدیم دیگر راهی برای بیرون آمدن نداشتیم. در آنجا کنار دخترهای دیگری بودیم که قبلاً ربوده شده بودند و به زبان‌های دیگری حرفمی‌زدند.»«شش ماه آنجا زندانی بودیم تا بدترین روز ممکن برایم فرا رسید؛ مرا مجبور کردند با یکی از شبه نظامیان ازدواج کنم. آن مرد به من گفت که گروه بوکوحرام او را هم ربوده و مجبور کرده که جنگجو شود»«غذای ما کیسه ذرتی بود که گوشه اتاق می‌گذاشتند و ما آن را در آب خیس می‌کردیم و خام خام می‌خوردیم. بعد سنگی را یافتیم که با آن می‌توانستیم دانه‌های ذرت را له کنیم تا خوردنشان راحت‌تر شود. برگ‌های درختها هم انتخاب‌های بعدی ما بود.» دعا کردنمدت کوتاهی بعد، مردهای بوکوحرام به روستاها حمله کردند تا مواد غذایی، وسایل آشپزخانه و پخت و پز بدزدند.این دختر می‌گوید: «یک روز صدای انفجار شدیدی به گوشمان رسید؛ انفجاری که باعث شد تا سوراخ بزرگی در حصار ساختمان ایجاد شود و بعضی از دخترها از این فرصت برای فرار به جنگل استفاده کردند. اما آنها خیلی زود دستگیر شدند، چون تعداد زیادی از شبه نظامیان در جنگل اردو زده بودند.»«حالا ازدواج کرده بودم و امکان فرار نبود. می‌ترسیدم دیگر نتوانم مادرم را ببینم. هر روز یک ساعت دو زانو می‌نشستم و دعا می‌کردم. بعد همراه شوهرم به منطقه دیگری در جنگل سامبیسا برده شدیم. آنجا با چوب و علف خانه‌ای جنگلی ساختیم.»در این زمان از آن گروه فقط سه دختر باقی مانده بود؛ بقیه دخترها گم شده بودند، شاید در حملات نظامی کشته شده بودند. شبه نظامیان زن‌ها و بچه‌های زیادی داشتند.فرارحالا حملات هوایی زیاد شده بود و شوهر او دیگر دلش نمی‌خواست بجنگد. آن زمان آنها یک نوزاد کوچک داشتند. برای همین تصمیم گرفتند فرار کنند. پس از فرار، وارد یکی از روستاهای اطراف شدند.او گفت: «ما حدود دو تا سه هفته در روستا بودیم. شوهرم از ترس اینکه دستگیر شود، خودش را در جنگل پنهان کرد. من به آنها گفتم که ما از دست شبه نظامیان بوکوحرام فرار کرده‌ایم. وقتی دوباره مادرم را دیدم، مرا نشناخت و پرسید: دخترم، واقعاً خودتی؟»سخن آخربعد از اینکه حال آنها کمی بهتر شد، این دختر به بقیه گفت که شوهرش آدم خوبی است و او هم ربوده شده.از وقتی که این دختر نجات پیدا کرده، ارتباط کمی با دنیای بیرون دارد. شاید پس از دو سال زندانی بودن در چنگال‌های بوکوحرام، این آزادی کم باشد، اما به هر حال آزادی است.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن