واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت/ علیاکبر ضیائیتبعیت عبدالکریم سروش از نوروتئولوژیستها در زیر سؤال بردن وحی
دکتر سروش به تبعیت از دانشمندان نوروتئولوژی، تفسیری مادیگرایانه و جسمانی از وحی ارائه نموده و میخواهد با رنگ و لعاب عرفانی و استشهادات ادبی، پرده از حقیقت و ماهیت وحی بردارد و تفسیری مغالطه آمیز از آن ارائه کند.
خبرگزاری فارس ـ علیاکبر ضیائی (دکترای فرهنگ و تمدن اسلامی از دانشگاه بینالمللی اسلامی مالزی): دکتر سروش در مقاله «محّمد(ص): راوی رؤیاهای رسولانه» آورده است که وحی الهی به زبان عربی و عرفی و بشری و درخور فهم آدمیان از منبع ضمیر پیامبر جوشیده و این تجربه دینی متأثر از احوال شخصی و صور ذهنی و حوادث محیطی و وضع جغرافیائی و زیست قبائلی بوده و قرآن سخن خداوند نمیباشد، بلکه انسانی تاریخی به جای او سخن گفت و کتاب نوشت. او در معراج جسمانی پیامبر(ص) هم به سخنان برخی از مفسران استناد میکند که آن حضرت تجربهای معنوی و رؤیایی نبوی و عروجی روحانی و نه جسمانی داشته و به تعبیر دکتر سروش «به گواهی مأثورات تاریخی در حین نزول وحیخوابی سنگین همراه با تعرق به پیامبر دست میداده است که طاقت او را طاق میکرد و برخی از معاصران محمّد (ص) او را مجنون و برخی از روحانیان مسیحی او را مصروع میشمردند.» اگر بخواهیم سخنان دکتر سروش را کالبدشکافی منصفانه و بدور از تعصبات کور بنماییم، او به خواننده چنین القاء میکند که پیامبر اکرم (ص) در حالت جسمانی خاصی در اثر فشارهایی بر ذهن او شاهد حوادثی بودهاند و آن حوادث و وقایع در علمی چون خواب یا سنگینتر از خواب میدیدهاند و برای مخاطبان خود نقل میکردهاند. دکتر سروش نام این حالت را رؤیا دانسته و از عبارت توهم به علت بار منفی آن در اذهان مسلمانان خودداری مینماید. همه ما خوب میدانیم که انسان یا در حالت بیداری است و یا خواب و انسان بیدار هیچگاه در عالم بیداری خواب و رؤیا نمی بیند و صورتها و صداهایی که انسان در حالت بیداری بدون منشأ خارجی تجربه مینماید در اصطلاح روانشناسی به آن «توهم دیداری و شنیداری» گفته میشود. توهم دیداری و شنیداری در واقع تصاویر و صداهایی است که دارای منشأ خارجی نبوده و فرد آنها را در ذهن خویش تجربه می کند و در روایت از این تصاویر و صداهای وهمی نیز با مخاطب خود صادق است و عینا با حفظ امانت و بدون تحریف و تأویل و تفسیر و کنایه و استعاره آن تجربه دینی را روایت میکند. سروش تأکید میکند که پیامبر در بیان تجارب شخصی خود نمیخواسته است از تأویلات سخن بگوید، بلکه همه آن قصص قرآنی و احوال قیامت و معراج و قضایای بهشت و جهنم در حضرت خیال پیامبر جلوهگر میشده و آن حضرت آنها را عیناً برای مخاطب نقل کرده است. وی برای تشریح این تصورات خیالگونه پیامبر به سوره واقعه اشاره میکند: «واقعه رخ داده و شکّی به جا نگذاشته است. مردم سه دسته شدهاند: گروهی در پیش، گروهی در سمت راست و گروهی در سمت چپ. پیشروان خود مشتمل بر دو طایفهاند: اکثریتی از پیشینیان و اقلیتی از پسینیان، روبه روی هم تکیه زده بر تختهای زربفت نشستهاند، پسرکان گرد آنها میگردند و شرابی به آنان میدهند که سرگیجه و سردرد نمی آورد، دست راستیها در باغها به سر میبرند، زیر درختهای بیخار سدر و پر سایه». تا اینجا گفتیم که دکتر سروش اعتقادی به وحی به عنوان پیام الهی به واسطه یا با واسطه جبرائیل ندارد و آن را برگرفته از تجربه شخصی تحت تأثیر عوامل محیطی و جسمانی و فرهنگی زمان خویش میداند که در زمان فشارهای سنگین بر آن حضرت در حضرت خیال و نه واقع متجلی میشده و آن حضرت نیز آنها را با حفظ امانت برای مخاطبان خود نقل میکردهاند و حتی اشاره میکند که اگر عمر آن حضرت بیشتر میشد سخنان نابتری از قرآن کنونی مطرح مینمود و با این تعبیر زمینه را برای تجارب بعدی افراد باز کرد و جایگاه خاتمالانبیائی را به کلی زیر سؤال برد و اذعان نمود که این قرآن محصول تجربه شخصی فردی بوده است که میتوانسته در زمانهای بعدی کاملتر گردد، بنابراین این قرآن نیز نمیتواند راهنمای همه بشریت در همه زمانها و مکانها تا قیام قیامت باشد. لوازم این سخنان اگر درست فهمیده باشیم نفی قرآن به عنوان کتاب آسمانی، نفی رسول به عنوان فرستاده الهی که سخن از خویش نمیگوید، نفی معراج جسمانی، نفی جبرائیل و مانند آنهاست. نکته دیگر آن که از نظر لغوی وحی به معنای القای آگاهی به دیگری است و از ویژگیهای آن پنهانی، سریع و مرموز بودن میباشد. در اصطلاح وحی راه ارتباط پیامبران الهی با خدا به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم (از طریق جبرئیل) برای دریافت پیام و آگاهی و به عبارت دیگر القاى معانى به قلب پیامبران الهی از سوى خدا و سخن گفتن خدا با آنان وحی میباشد. گاهی وحی به صورت مستقیم و بدون واسطه جبرئیل و گاهی غیرمستقیم مانند گفتار الهی از پشت حجاب مانند سخن گفتن خداوند با حضرت موسی به واسطۀ درخت و گاهی نیز القای وحی از طریق فرشتگان به قلب پیامبران الهی بوده است. وحی در ادیان مسیحی و یهودی نیز تحت عنوان "revelation" این گونه تعریف شده است: آشکار کردن نوعی دانش و یا حقایق از طریق ارتباط با خدا و یا وساطه و یا واسطه های غیر مادی (ماوراء الطبیعه). در تعاریف فوق چنین فهمیده می شود که وحی نوعی ارتباط مرموزانه و غیر آشکار بین انسان و خدا میباشد و از آن طریق دانشی خاص در اختیار انسان برای پیمودن راه تکامل قرار می گیرد که از آن به لطف الهی برای هدایت بشر تلقی میگردد. در پدیده وحی این حقیقت نهفته است که بین ماوراء الطبیعه و انسان ارتباطی وجود دارد و این ارتباط از نوع ارتباط مادی و شناخته شده نمیباشد. مرموزیت و پنهان بودن وحی از ویژگیهای اصلی آن است و حوزه و قلمرو دانش بشری و از جمله متفکری چون دکتر سروش نمیتواند به این ساحت قدسی چنگ اندازد و آن را بی اعتبار کند. دکتر سروش به تبعیت از دانشمندان نوروتئولوژی تفسیری مادیگرایانه و جسمانی از وحی ارائه نموده و میخواهد با رنگ و لعاب عرفانی و استشهادات ادبی پرده از حقیقت و ماهیت وحی بردارد و تفسیری مغالطه آمیز از آن ارائه نماید، البته لازم به ذکر است که در هر حال یک طرف از پدیده وحی مربوط به انسان و طرف دیگر مربوط به عالم غیر مادی است و اگر بپذیریم که انسان جوهری غیر مادی دارد و خداوند آن را با عالم جسمانی به گونه ای عجین کرده است تا بتواند مراحل کمال را طی کند، در آن صورت جوهره ذاتی پیامبران الهی مهبط وحی و جسم آنان محمل آن پیام الهی بالتبع و به صورت ثانوی خواهد بود. تأثیرات مادی وحی بر جسم پیامبر (ص) به صورت تعرق و فشار سنگین همراه بوده و در حقیقت این حالات معلول و نه علت بروز وحی بوده است. انتهای پیام/ک
95/02/29 :: 12:10
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 54]