واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: یکی از موضوعاتی که همواره بدان پرداخته شده این است که آیا کردها و به ویژه کردستان عراق شرایط لازم برای خودمختاری و کسب استقلال کامل را دارا می بشاند یا خیر؟ آن ها با چه چالش ها و مخاطراتی برای دستیابی به استقلال مواجه هستند؟ چالش های آن ها درونی است یا بیرونی؟ آیا آن ها قادر هستند اختلافات عمیق درونی خود را حل کنند یا خیر؟
به گزارش «تابناک»؛ این ها پرسش هایی است که «میچل روبین» در مجله آمریکایی «فارن پالیسی» بدان ها پرداخته است. در این مطلب آمده است:
مسعود بارزانی رئیس دولت اقلیم کردستان عراق در اواخر ماه ژوئن به مانند گذشته اعلام کرد: « استقلال و حق تعیین سرنوشت هدف نهایی و عالی ما است». این بیانیه به نحو نامشخصی صریح و بی پرده بود، اما خواسته کردها برای استقلال چیز جدیدی نیست و آن ها همواره به دنبال کسب استقلال و حاکمیتی مستقل برای خود بوده اند.
در عراق، صدام بارها تلاش کرد شورش و تمایلات آن ها را سرکوب کند. در ادامه پس از آنکه ایالات متحده در سال 2003 صدام را سرنگون کرد، قانون اساسی جدید این کشور استقلال آن ها را در قالب یک سیستم فدرال برای آینده ای قابل پیش بینی تضمین کرد. اما امروز، آن ها هرگز به یک پیروزی برای استقلال کامل نزدیک نیستند.
نویسنده مطلب با اشاره به تلاش اقلیم برای کسب اعتبار بین المللی، معتقد است:«اقلیم کردستان علاوه بر تلاش برای اعمال نفوذ و لابی در واشنگتن، گاهی اوقات با تکیه بر دوستان و شرکای تجاری خود، برای ترویج اعتبار و شهرتش به عنوان یک واحد صاحب آزادی و امنیت در یک قلمرو خصمانه و بی ثبات نیز تلاش می کند. دولت اقلیم کردستان در سال 2010 بیش از 6 میلیون دلار صرف لابی های خود در آمریکا کرده است که حتی بیشتر از کشوری مثل پاکستان بوده است».
میچل روبین می گوید، برخلاف نظر «پیتر گالبریت» دیپلمات سابق آمریکایی که در نیویورک تایمز نوشته بود «کردستان باثباترین و دموکراتیک ترین منطقه عراق است»؛ فرایند دموکراتیکی در این منطقه وجود ندارد. فقط کافی است در نظر بگیرید که تغییرات در رهبری این منطقه چقدر کم بوده است.
در مقابل در بغداد که قدرت در درجه اول در دست نخست وزیر است، از سال 2004 تاکنون چهار نفر به پست نخست وزیری دست یافته اند. اما در کردستان عراق جایی که قدرت در دست «رئیس جمهور» است، فقط با شخصی به نام بارزانی روبرو بوده ایم. او نه تنها در پایان دوره خود در سال گذشته، حاضر به کناره گیری نشد، بلکه مقامات یک حزب مخالف اصلاح طلب را نیز از دولت اخراج کرد. بارزانی حتی از ورود رئیس پارلمان این اقلیم به اربیل پایتخت اقلیم که از اعضای حزب «التغییر» (گوران) است جلوگیری کرد( به اتهام سازماندهی و راهاندازی اعتراضات و ناآرامیهای خشونتبار).
روبین معتقد است به جای گام برداشتن به سمت دموکراسی، کردستان عراق یک لغزش به عقب را آغاز کرده است. فضای سیاسی بسته شده و خشونت سیاسی نیز از طرف دولت اقلیم افزایش یافته است. از طرف دیگر، تلاش ها برای اتحاد دولتی با چالش مواجه شده و انتخابات به تعویق افتاده است.
مسئله بعدی که در این مطلب بدان اشاره شده و همواره بر سر آن بحث های زیادی شده است، انحصار قدرت در خانواده بارزانی و فساد آن ها بوده است.
ناظران می گویند با توجه به مشاهدات و شواهد گذشته و موجود، حکمرانی بارزانی بر حزب دموکراتیک کردستان عراق همواره یک امر خانوادگی بوده است. برادرزاده اش نیچروان بارزانی نخست وزیر است؛ پسر بزرگ او مسرور بارزانی نیز علاوه بر ریاست شورای امنیت، رئیس دستگاه اطلاعاتی کردستان نیز است که به گفته فعالان مدنی، از این مقام برای هدف قرار دادن روزنامه نگاران و منتقدان استفاده می کند. دیگر اعضای خانواده او نیز علاوه بر در اختیار داشتن یک شرکت تلفن منطقه ای، در شورای رهبری حزب دموکراتیک کردستان عضو هستند و یا حافظ منافع خود در خارج هستند.
اما نکته قابل توجه این است که بارزانی و حزب متبوع او همواره به بهانه امنیت سعی می کنند در قدرت بمانند. در واقع، اعضای حزب دموکراتیک بارزانی استدلال می کنند که با توجه به خاطر ناشی از داعش، زمان مناسبی برای بحث در مورد دموکراسی نیست. آن ها به بهانه وجود خطر داعش، از برگزاری انتخابات جلوگیری می کنند.
میچل روبین بر این باور است که آمریکایی ها نیز استبداد بازرانی را به عنوان یک شر ضروری به بهانه مبارزه با داعش پذیرفته اند اما نباید نادیده گرفت که تلاش بارزانی برای تثبیت قدرت خود قبل از ظهور داعش آغاز شده بود.
بارزانی به بهانه امنیت و با استفاده از قوانین اضطراری خود را در قدرت حفظ کرده است. این قوانین اضطراری می توانند اعتیادآور باشند. دیکتاتورها همیشه بهانه ای برای حفظ قدرت خود پیدا می کنند. اما آن ها هرگز ثبات به ارمغان نمی آورند؛ بلکه برعکس، آن ها به سرنوشتی همانند قذافی در لیبی گرفتار خواهند شد.
چالش مهمی که بسیاری از ناظران معتقدند در صورت استقلال کردها می توان پیش بینی کرد و در این مطلب نیز بدان اشاره شده اختلافات داخلی کردها بر سر قدرت و منابع است. اگر کمی به گذشته برگردیم می بینیم که بین سال های 1994 تا 1997، نظامیان حزب دموکراتیک و اتحادیه میهنی بر سر تقسیم منابع و درآمدها دچار یک جنگ و نزاع داخلی شدند. در این درگیری ها هزاران نفر کشته شدند و صدها نفر نیز توسط نیروهای امنیتی دو طرف دستگیر و ناپدید شدند و طرفین نیز از نیروهای خارجی درخواست کمک های نظامی را داشتند.
نویسنده این مطلب می گوید تا زمانی که نظامیان و دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی کردها وابسته به شخصیت ها و احزاب سیاسی و نه دولت باشند، آن ها به جای ثبات، بی ثباتی و هرج و مرج را به ارمغان می آورند.
در اینجا چندین سوال مهم مطرح می شود؛
شهروندان در یک کردستان مستقل، براساس جغرافیا تعریف و تقسیم می شوند یا قومیت؟ اگر براساس جغرافیا باشد، آیا کسانی که در بغداد یا دیاربکر متولد می شوند، شامل اقلیم نمی شوند؟ و اگر براساس قومیت باشد، عرب ها و ترکمن ها شهروند درجه دوم محسوب خواهند شد؟
روبین می گوید این ها پرسش هایی است که در صورتی که مقامات اقلیم نتوانند پاسخ مناسبی برای آن داشته باشند، می تواند منجر به مهاجرت اجباری، پاکسازی قومی و کاشتن بذر منازعه شود.
آیا یک کردستان مستقل و جدید، رقابت سیاسی واقعی که پایه و اساس دموکراسی است را تحمل خواهد کرد یا خیر؟
ناظران بر این باورند پاسخ مشخصی به این پرسش وجود ندارد اما فرهنگ سیاسی کردهای عراقی تمایل زیادی به سمت ترتیبات تقسیم قدرت در احزاب انحصاری محلی دارد تا رقابت.
اگر کردهای عراقی به دنبال یک کردستان بزرگ که شامل کردهای سوریه، ترکیه و «ایران» است، باشند، نیروهای سیاسی اصلی آن ها این بازیگران جدیدی را در قدرت سهیم خواهند کرد؟
کارشناسان و تحلیل گران می گویند باتوجه به تمامیت خواهی مقامات دولت اقلیم، شخص بارزانی و حزب دموکراتیک کردستان، کردهای خارج از اقلیم کردستان نمی توانند در قدرت سهم داشته باشند و توسط بارزانی به حاشیه رانده می شوند.
مسئله بعد نفت است. آیا کردهای عراقی و سوری حاضر به اشتراک گذاشتن منافع و درآمدهای نفتی خود با برادران فقیر خود در حوزه انرژی در ترکیه خواهند بود؟
به عقیده میچل روبین یکی از اختلافات مهم میان کردها همین مسئله نفت است و منابع نفتی به جای سوق دادن کردستان عراق به سمت رفاه و صلح، به احتمال فراوان اختلافات را بر سر اشتراک گذاری درآمدها و منافع حاصل از آن افزایش خواهد داد که بر اثر آن وحدت کردستان تضعیف خواهد شد.
در هر صورت، عدم تمایل کردها به مصالحه سیاسی بر سر ادعاهای ارضی یک مشکل عمده است. در عراق و سوریه، رهبران کرد با استفاده از شعارهای ناسیونالیستی و قومی برای سرپوش نهادن بر شکست های داخلی خود و فریب اذهان عمومی استفاده می کنند. این سوءاستفاده رهبران کرد می تواند صحنه را برای دهه ها جنگ علیه ترک ها، عراقی ها، ایرانی ها و سوری ها بر سر مناقشات ارضی تنظیم کند.
کردها سوابق جدایی مسالمت آمیز چکسلواکی و یا حرکت بریتانیا برای خروج از اتحادیه اروپا را می بینند. آن ها به جای مقایسه خود با شرایط اسکاتلند یا کاتالونیا، باید خود را با مناطق تجزیه طلب دیگری همچون سودان جنوبی، کوزوو، تیمور-لسته و اریتره مقایسه کنند. هر حرکت استقلال طلبانه ای پس از سال ها مبارزه به دست می آید، اما پس از آن، آزادی ها تنزل پیدا می کند و به سمت بی قانونی و دیکتاتوری سوق پیدا خواهد کرد، تفکیک قوا از بین می رود و نیروهای امنیتی و نظامی از شخصیت ها و احزاب متاثر می شوند.
در نهایت نویسنده مطلب معتقد است که کردها برای کسب استقلال ابتدا باید وضعیت داخلی خود را بهبود ببخشند و بر چالش های درونی خودشان فائق آیند. آن ها باید بدانند که استقلال، آزادی و دموکراسی مترادف یکدیگر نیستند. کردها چالش ها و تناقضاتی درونی دارند که آن ها را از استقلال دور می کند و در صورت کسب استقلال نیز مسیر درستی را طی نخواهند کرد.
۲۶ تير ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]