واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:
«زبان خشونت» یکی از موانع برقراری ارتباط دوستان با نوجوان است همه ما خاطراتی از گذشته خود داریم و بعضی از آن ها چنان در ذهنمان نقش بسته اند که فکر می کنیم هیچ گاه فراموششان نمی کنیم. اغلب این خاطرات شیرین هم مربوط به زمانی است که والدین یا مربیانمان با نگاه، کلام، هدیه یا حتی فقط با محبت، ما را تشویق کرده و با ما گفت و گو یا رفتار کرده اند. درواقع نوع زبانی که ما برای رفتارمان به کار می بریم، تعیین کننده میزان تاثیرگذاری آن برای ما خواهدبود: یعنی هنگامی که با عصبانیت و خشم با فرزندمان صحبت کنیم، هم او را می رنجانیم و هم تاثیر مخربی بر شخصیت وی خواهیم گذاشت.
یادمان باشد استفاده از «زبان خشونت» یکی از موانع برقراری ارتباط دوستان با نوجوان است. گرچه راه برقراری ارتباط دوستانه و صحیح با نوجوانان هم چندان آسان نیست؛ البته گاهی هم نوجوانان به گونه ای رفتار می کنند که والدین چاره ای جز ابراز خشونت ندارند. پس چه کار باید کرد؟
باور نوجوان
والدین گاهی نمی توانند نوجوان را باور کنند. بنابراین ترجیح می دهند مدام وی را تحت کنترل داشته باشند تا از او اشتباهی سر نزند؛ در صورتی که لازم است گاهی نوجوان در زندگی خود ریسک کردن را تجربه کند که البته این حرف، به معنای اجازه داشتن وی برای امتحان راه های اشتباه و خطرناک نیست. بلکه باید اجازه داد نوجوان هیجانات خود را به نوعی نشان دهد و ما هم نباید مانع بروز آن ها شویم. گاهی نوجوان فقط دوست دارد خودش را بیشتر نشان دهد. بنابراین باید او را درک کنیم؛ در غیر این صورت او پافشاری بیشتری بر خواسته های خود خواهدکرد.
هراس های بیهوده والدین
بعضی اوقات والدین به دلیل ترس های بیش از حد خود، مدام نوجوان را از چیزهایی که دوست دارد تجربه کند، محروم می کنند؛ مثلا هر جایی بخواهد برود، از وی توضیح می خواهند و در نهایت هم مکالماتشان تبدیل به جنجال و رفتارهای خشونت آمیزی می شود که نه تنها فاصله زیادی میان آنان به وجود می آورد، بلکه موجب می شود نوجوان دیگر نتواند به والدینش اطمینان کند و آنان را محرم راز بداند.
متاسفانه گاهی پدر و مادر وقتی حس کنند فرزندشان می خواهد استقلال داشته باشد و دیگر مایل نیست مانند کودکی به آن ها وابسته باشد، نگران می شوند و تصمیم می گیرند در مقابل آنان ایستادگی و مقاومت کنند.
والدین گاهی نمی توانند نوجوان را باور کنند
نوجوانان نمایندگان ما نیستند!
گاهی والدین فکر می کنند فرزندانشان باید هر کاری که آن ها می خواهند، انجام دهند، وگرنه آبرویشان خواهدرفت؛ در حالی که باید بدانیم فرزندان ما افرادی کاملا مستقل و جدا از ما هستند و دلیلی ندارد که همیشه مطابق میل و سلیقه ما رفتار کنند. گاهی هم والدین می خواهند نوجوان، ناکامی های زمان خودشان را برای آن ها جبران کند و به همین دلیل دائم با او اختلاف سلیقه دارند و از او ایراد می گیرند؛ گرچه در مواردی دیده می شود علایق و خواسته های نوجوان برخلاف نظر والدینش است.
گاهی حتی والدین می گویند: «اصلا تو با من بیرون نیا! با این سر و وضعی که برای خودت درست کردی، مردم در مورد من چی فکر می کنن!» این نوع برداشت های والدین از ارتباط با نوجوان تاثیر بسیار مخربی در ذهن او باقی می گذارد و کاری می کند که نوجوان دیگر نتواند محیط خانواده را محیط امنی برای خود خود بداند و در آن احساس راحتی و آسایش بکند.
یادمان باشد فرزندان ما نمایندگان ما نیستند که حتما بر طبق میل و علاقه ما رفتار کنند؛ بنابراین اگر کاری هم می کنند که مخالف سلیقه ماست، نباید انتظار داشته باشیم برای اینکه ما احساس خوبی داشته باشیم، حتما آنان خواست خودشان را نادیده بگیرند.
به دوران نوجوانی خودمان برگردیم
برای اینکه بتوانیم نوجوان را به خوبی درک کرده و ارتباط بهتری از هر لحاظ با او برقرار کنیم، بهتر است نگاهی به دوران نوجوانی خودمان و خواسته ها و علایق در آن دوران بیندازیم. گاهی زبان گفتار ما به درون ما و تجربیاتمان بر می گردد. وقتی با خشونت و تلخی با ما ارتباط برقرار شود، ما هم ناخودآگاه آن را به فرزندانمان منتقل می کنیم. درواقع والدین باید ببینند در تاریخچه خود چه اندوخته ای دارند و از چه ادبیاتی برای برقراری ارتباط با دیگران استفاده می کردند.
درواقع والدین باید به این نتیجه برسند آن فضایی که سال ها پیش میان آنان و والدینشان حاکم بود، امروزه دیگر جو دلخواهی تلقی نمی شود؛ ضمن اینکه خود آن ها هم معمولا رضایتی از نوع ارتباط خود با والدینشان نداشته اند؛ ولی بدون اینکه متوجه باشند، دارند مثل آن ها رفتار می کنند.
نوجوان سالاری
گاهی وقتی والدین می بینند که ارتباطشان با نوجوان خوب نیست، نخستین کار این است که زبان مناسبی را برای گفت و گو انتخاب کنند؛ درواقع والدینی که اقتدار ندارند، از زبان «کرنشی» استفاده می کنند؛ یعنی انگار می خواهند با تملق نوجوان را به سوی خود جذب کنند.
در بعضی خانواده ها هم نوجوان سالاری حاکم می شود؛ چون والدین از ترس اینکه فرزندشان به سمت دوستانش گرایش پیدا کند، بیش از حد به وی و نیازهایش توجه می کنند؛ در صورتی که این روش هم به نفع نوجوان نیست و نمی تواند نتیجه بخش باشد.
پس یادمان باشد برای اینکه در نهایت نوجوان سالاری در خانواده باب نشود، بهتر است حتما آموزش ببینیم و به «خودآگاهی» بیشتری برسیم و هر کار اشتباهی که انجام می دهیم، علت واقعی آن را از خودمان بپرسیم. مثلا وقتی با خشونت به نوجوان تحکم می کنیم یا بر سر او داد می زنیم، از خودمان سوال کنیم که ریشه این رفتار من با فرزندم از کجاست و چرا من چنین کاری کردم؟! البته والدین برعکس این سوالات را هم می توانند از خود بپرسند و ببینند چرا می گذارند نوجوانان هر کاری که مایلند انجام بدهند.
یادمان باشد فرزندان ما نمایندگان ما نیستند که حتما بر طبق میل و علاقه ما رفتار کنند انتخاب زبان مناسب بین والدین
مهم ترین زبان و ارتباط در خانواده، زبان یا ارتباطی است که والدین با یکدیگر برقرار می کنند. درواقع جایی که نوجوان نخستین الگوی خود را انتخاب می کند و از آن تاثیر می پذیرد، محیط خانواده و نوع ارتباطی است که بین والدینش برقرار است. همچنین میزان هماهنگی ای که بین پدر و مادر در انتخاب نحوه برقراری ارتباط با فرزندشان وجود دارد، نقش مهمی در یادگیری نوجوان برای برقراری ارتباط با دیگران ایفا می کند. گاهی مادر از نوجوان حمایت می کند؛ در حالی که پدر، مخالف است و او را شماتت می کند. یادمان باشد بدترین کار این است که والدین با راه انداختن جنگ قدرت بین خود، هر لحظه بخواهند نوجوان را به سمت خود بکشانند، چون در این صورت نه تنها مسائل بین خودشان را حل نمی کنند، بلکه مشکلات آنان با فرزندانشان بیشتر خواهدشد.
بنابراین اگر والدین مشکلی با یکدیگر دارند، نباید آن را به فرزندانشان منتقل کنند و یا بدتر از آن، بخواهند فرزندانشان را وسیله ای برای تلافی مشکلاتشان قرار دهند.
نوجوان فرزند ماست، نه فقط یک دانش آموز
فراموش نکنیم مورد مهم، کیفیت ارتباطی است که ما با نوجوان برقرار می کنیم، نه کمیت آن. ما می توانیم ساعت ها در کنار فرزندانمان باشیم و با گفت و گو به نتیجه درستی برسیم. وقتی هم نتوانیم زبان مناسبی را برای گفت و گو انتخاب کنیم، مدام به فرزندمان می گوییم: «درس هات رو خوندی؟ نمی خوای بری سر درس هات؟ پس کی کارات تموم می شن؟!»
در صورتی که لازم است قبل از هر پرسشی درخصوص مدرسه و درس، احوال خودش را بپرسیم و نشان بدهیم که چقدر برای ما مهم است.
ولی والدین تا فرزندشان وارد خانه می شود، او را یک دانش آموز می بینند و نقش ناظم را برایش ایفا می کنند؛ مثلا گاهی نوجوان می خواهد برنامه مورد علاقه اش را ببیند؛ ولی پدر و مادر آن قدر او را سرزنش می کنند که چرا به جای درس خواندن، تلویزیون تماشا می کند که باعث می شوند فرزندشان نه از دیدن فیلم لذت ببرد و نه از درس خواندن. درواقع گاهی ما با رفتار اشتباه خود فقط مانع «لذت بردن» فرزندمان از کاری که می کند می شویم و بدین ترتیب عزت نفس او را هم نابود می کنیم. منبع:مجله موفقیت/برترین ها
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بیتوته]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]