تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833237410
روایتی از سختی کار و درد طبیبان/از مردی که با گلوی بریده به بیمارستان آمد تا کودکی که از ایوان افتاد
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
روایتی از سختی کار و درد طبیبان/از مردی که با گلوی بریده به بیمارستان آمد تا کودکی که از ایوان افتاد جامعه > سلامت - شهروند نوشت: میگوید خرخرهاش را بریده بودند اما با پای خودش آمد بیمارستان: «همه با تعجب نگاهش کردیم، هفت تا چاقو خورده بود، کمر و دستها و گردنش. یک نفر هم گلویش را بریده بود. حرف که میزد میتوانستم چرخش هوا را در گلویش بشنوم.
گلویش را دوختیم. گفت چند نفر میخواستند زورگیری کنند، راننده تاکسی بود، یک نفر جلو نشسته بود و دو نفر عقب. با بدبختی و گلوی پاره لگدزنان از ماشین بیرونشان انداخته و تا بیمارستان رانندگی کرده. اما صحنه ورود و حرف زدنش را یادم نمیرود. اینجا خیلی مجروح درگیری و نزاع و تصادفی میآورند.» اینجا بیمارستان شلوغی است، آرامشاش را نمیتوان تصور کرد. هر لحظه ممکن است تصادفی بیاورند، چند نفر دعوا کنند یا چند آمبولانس همزمان برسند و اوضاعی شود که هیچ کس، دیگری را نشناسد. دکتر حبیبی هم حالا باید پشت سرهم مریض ببیند. ظهر در سالن منتهی به بخش بیماران سرپایی، مسابقه برانکاردهاست. میآیند و به سرعت از کنار هم میگذرند، پشت تجمع آدمها، پرستار کوتاهقد و لاغر پذیرش گم شده است. چند نفری نشستهاند روی صندلیهای سالن، زنی روی برانکارد ناله میکند، پیرزنی آذریزبان کاغذی نشان میدهد و سوالی میپرسد و تکنيسینهای اورژانس منتظر امضای برگههای خروجشان هستند. پرستار به پیرزن میگوید که ترکی نمیفهمد. چهار مریض با آمبولانسهای اورژانس آمدهاند. پرستار میگوید: «همه بدحالها رو با هم نیارید، چطوری برسیم؟» پزشک اورژانس میگوید: «ظهر که میشه انگار اورژانس تهران با اینجا قرارداد بسته.» و سرپرستار زنگ میزند به اورژانس تهران و میپرسد هیچ خراب شده دیگری جز این بیمارستان نیست که این همه مریض «کُدی» را آوردند اینجا؟ کد یعنی بیمار نفس ندارد. یک نفر میگوید: وای و صدای افتادن پسری جوان روی سنگهای سالن، همه برمیگردند و نگاه میکنند، پرستارها میدوند: «این که داشت راه میرفت. همینو کم داشتیم.» «زنگ میزنید بخش یک نیرو کمکی بفرستن؟» «خانم نیم ساعت طول میکشه بری تو، مریض بدحال داریم.» اورژانس مریض دیگری آورده. زنی جوان که دچار گازگرفتگی شده. همراه ندارد. صدای تکنیسین اورژانس میآید که تلفنی با مرکز اورژانس صحبت میکند: «مهر نمیزنن بیایم بیرون. میگن چرا این همه مریض بدحال آوردیم.» هنوز چند نفرشان در اورژانس منتظرند. یک نفر میگوید این خودکشی است، باید میبردند لقمان. «آتشنشانی زنگ زده به ١١٥ که این دچار مسمومیت گاز شده بیایید، ببرید.» حالا داستان عوض شده است. ساعت یک ظهر، دور پرستار اورژانس پر شده. زن و مردی سر نوبت دعوا میکنند. آن روبهرو سردخانه است تلفن مرکز اورژانس تهران که زنگ میخورد، پزشکی موقعیت را بررسی میکند و اگر به حضور آمبولانس احتیاج باشد، آمبولانسها راه میافتند. تکنيسینها و پرستارها بالای سر بیمار میرسند و از آنجا، کار پزشک دیگری که در مرکز مستقر است، شروع میشود. پرستار اطلاعات بیمار را به پزشک میدهد و پزشک از پشت تلفن تشخیص میدهد بیمار به بیمارستان منتقل شود یا نه. دکتر شمس دو سال در مرکز اورژانس تهران از پشت تلفن بیماران را ویزیت کرده است: «پیش میآمد که اورژانس مریض را نبرد و مشکل پیش بیاید. خصوصا در مورد سکته قلبی اگر درست شرح حال ندهند، نمیتوانی تشخیص بدهی. برای خود من پیش آمده و اشتباه کردن خیلی وحشتناک است. از بعد آن ماجرا خیلی ریزتر قضیه را پیگیری میکردم.» اوضاع اورژانس این بیمارستان در بعدازظهر آرامتر است؛ اما شیفت «عصر و شب» ١٨ ساعته است و کار پرستارها تازه شروع شده است. راهروی سمت چپ اورژانس میرسد به حیاط پشت بیمارستان و ساختمان استراحت پزشکان و پرستاران از پایین پلهها پیداست. پنجرههای اتاق پرستارها با فاصله به ساختمان سردخانه میرسد. پردهها همیشه کشیده است. اینجا که میرسند، لباسهایشان را در کمدهای آهنی یا گوشه تختها آویزان میکنند و سریع غذاهایشان را گرم میکنند. چهار تخت دو طبقه کل اتاق را پر کرده است و ظرفهای غذا یکی یکی میآیند روی میز کنار پنجره. یک نفر دیگر از راه میرسد: «کی آش آورده؟» «از اونجا برندار، این مال پزشکاست. مال خودمون رو گرم کردم.» میرود دخترش را از مهدکودک بیاورد تا با هم نهار بخورند. قیمه دارند و مرغ و آش. پرستاری که زودتر آمده، زنگ میزند به بخش و میپرسد که اگر اورژانس شلوغ است، زودتر برود. حامله است، پفک میخورد و به سختی از جایش بلند میشوند. یک ربع تمام شده است. در بخش اورژانس سه نیرو کار میکنند، یک پرستار، یک بهیار و یک بیماربر یعنی کمک بهیار که مریضها را برای عکس و سونوگرافی و آزمایش میبرد و میآورد. همه ٤٣ تخت را همین سه نفر مدیریت میکنند. تازه این وقتی است که همه چیز معمولی باشد. پرستار بخش بیماران سرپایی میگوید: «همین سالن رو میبینی؟ یک شبهایی ٦٠ تا مریض داریم. تو راهروها هم مریض داریم.» همان وقتهایی که آمبولانسها سر میرسند. یک نفر برای تزریقات به بخش اورژانس میآید و بهیار توضیح میدهد که اینجا بخش تصادفات است: «اینجا شلوغ میشه و مریضهای تصادفی میان، نمیرسیم.» مرد با ناراحتی میرود و بهیار میگوید: «صبح نبودی اینجا. هفت، هشت تا مریض تصادفی داشتیم، ٤ تا آمپول میخواستند بزنن ما رو به فحش گرفتند.» مرد دیگر رفته و صدایش را نمیشنود. دکتر شمس وقتی میخواهد از مواردی که خیلی او را تحتتأثیر قرار داده بگوید، یاد پسربچهای میافتد که بعد از عمل پدرش ناگهان وارد اتاق احیا شد: «یک مریضی ضربانساز قلبیاش از کار افتاده بود و ما احیای قلبی میکردیم، بعد از ٤٥ دقیقه خیلی خستهكننده، در حالتي كه خیس عرق و ناراحت بودم و در اتاق احیا باز شد و بچهای آمد وسط و گفت بابام چی شد. من فقط گفتم برو بیرون از مامانت بپرس. همیشه یاد این ماجرا میافتم و چهرهاش جلوی چشمم میآید. اورژانس بیمارستان لقمان بودم. این مسأله در اورژانس تهران که خیلی سختتر است.» تکنيسینها در صحنهاند، به خانههای مردم میروند، بالای سر کسانی میرسند که از پیش مردهاند و حالا باید این خبر را به اعضای خانواده بدهند: «تکنيسینها به دلیل دیدن همه این صحنهها به مددکار احتیاج دارند. یکی از مواردی که ما بدون سوال اضافه میگوییم لازم نیست به بیمارستان منتقل کنید، مریضهای تصادفی هستند که به سرشان ضربه خورده، دچار شکستگی جمجمه هستند و محتوای مغزشان میریزد بیرون. فکر کن تکنيسین بالای سر آن فرد است و به من زنگ میزند که خانم دکتر این آقا با این مشخصات تصادف کرده و... مغزش بیرون است. حال تکنيسین و صدایش پای تلفن خیلی بد است. آنجا من یک کلمه بیشتر هم نمیپرسم و میگویم ١٠-٩ کن یعنی مریض فوت کرده. آدمی که خودکشی میکند یا از ارتفاع میافتد وضع نامناسبی دارد.» دکتر شمس از مردی میگوید که در پشتبام خانهاش خود را دار زده بود و همسایهها وقت اذان صبح متوجه شده بودند: «تکنيسین به من گفت اندامها کبودند، توی پاهایش خون جمع شده و اینجا معلوم است که فرد مرده. خودکشیها خیلی بدند.» پرستار آمبولانس با چهرهای خسته میآید: «این مریض رو پذیرش کن، به خدا خودم هم جون ندارم.» مریض ترومایی است. در بخش بیمارهای سرپایی اورژانس دو اتاق معاینه عمومی و یک اتاق برای بیمارهای تصادفی و حوادث یا همان تروماست. تختها میروند به اتاق تروما و آنجا صدای نالهها بلند است. آنهایی که بیرون میآیند معمولا به بخش اورژانس منتقل میشوند. پشت این دیوار، بخش اورژانس است. زنی که صبح برای گازگرفتگی آورده بودند، حالا با رضایت میخواهد مرخص شود. همسرش همراه او است. یکی از بهیارها میگوید: «دیدی گفتم این نمیمونه.» زن حتی منتظر یک برانکارد که او را تا اتومبیل همراهی کند، نمیماند. مرگ بچهها در یاد میماند پرستار میگوید: «اول باید جواب آزمایش بیاد، بعد امضا کنی، هم خودت و هم بیمار، بعد میتونی مریض رو مرخص کنی.» مرد اضافه وزن دارد و بهسختی راه میرود، برادرش بیمار است؛ راضی نمیشود. مشتش را میکوبد روی میز. پرستار توجهی نمیکند. بیمار در نزاع زخمی شده: «با بیل زدند توی سرش، شکسته. اینجا مورد چاقوخورده و نزاع زیاد میارن. همین خانم که دارن میبرنش، چاقو خورده. یک شب یازده، دوازده تا چاقو خورده آوردند. خیلی دعوای فامیلی میشه. اینجا هم بیمارستان مادره و حتی وقتی سرمون شلوغه، حق نداریم، قبول نکنیم. بهخصوص اونهایی که توی فرمشون علامت قرمز میزنند. چاقو خورده و نزاع آزاد حساب میشه، هیچ بیمهای قبولشون نمیکنه. حتی یک بریدگی کوچیک باشه. اما تصادفی که ١١٥ بیاره رایگانه. مگر عملهای سخت که چه بیمه داشته باشی نداشته باشی آزاده. فقط پول وسیله میدهند.» شیفت قبلی پر مراجعه بود، امروز یکی یکی میروند و بیماران دیگری اضافه میشوند: «دیشب ١١ تا بیمار جدید را فقط خودم در بخش پذیرش کردم. همه بدحال.» شلوغیها سردرگمشان میکند؛ اما تصویر بعضی بیماران از ذهنشان نمیرود: «یادم میاد که یک شب زنی آوردند حالش خیلی بود بود. پزشک منتقلش کرد به بخش. سرمون خیلی شلوغ بود. یکبار که بالای سرش بودم دستم رو گرفت و گفت دارم میمیرم تو رو خدا نجاتم بدید. تا صبح بهش دایم سرزدیم ولی فایده نداشت. صبح دیدیم ضربانش رفت، تو مسیری که به اتاق عمل برسه سینهاش رو شکافتند و با دست ماساژ قلبی دادند. دوام نیاورد. تازه ٤٠ روز بود بچهاش به دنیا اومده بود. همیشه به اون بچه فکر میکنم.» بچهها بیشتر از بقیه پرستارها و پزشکها را نگران میکنند و مرگشان بیشتر تأثیر میگذارد. دکتر حبیبی امشب چند بیمار را مرخص کرده و حالا در اتاقش منتظر بیماران است. او هم از مرگ بچهها میگوید: «پارسال بچهای از ایوان خانه افتاده بود و ضربه مغزی شد و فوت کرد. اعضایش را اهدا کردند. مادرش زن معقولی بود، آرام بود، فقط مدام میگفت كه دلم شور میزند. من گفتم دراز بکش گفت خوب نمیشم قدم بزنم بهتره. ولی پدربزرگ ٧٠سالهاش خیلی گریه میکرد و میگفت چقدر به این بچه (یعنی پسرش) گفتم ایوان رو حفاظ بزن، نکرد که نکرد. یکسال قبل بود.» گاهی هم اتفاقهایی عجیب یا دروغهایی که بعضی از همراهان میگویند در یاد پزشکان و پرستاران میماند: «یک شب زنی به اورژانس آمد که چاقویی تا دسته توی شکمش بود. شوهرش میگفت چاقو روی تخت بوده و ناگهان به شکم زن فرو رفته. قصهای که هیچکس باور نمیکرد. زن دیگری هم آوردند که ١٣ تا چاقو خورده بود. شوهرش زده بود. او هم بعد از بخیه و بهبودی گفت میخواهد برگردد با شوهرش زندگی کند.» دعوا سر دفترچه بیمه اورژانس دوباره شلوغ میشود. پسربچهای را بیهوش در بغل پدرش آوردهاند. بهیار میدود. بچه را به اسم صدا میکند. تلفن مدام زنگ میخورد و تک پرستار اورژانس برای پیرمردی آنژیوکت نصب میکند. ساعت دو صبح است و بخش بیماران سرپایی پر از زنها شده است. زنی را میآورند که در شب احیا سکته کرده، دفترچه ندارد. پسرش میگوید: «سهلانگاری کرد، هرچی گفتیم برو دکتر یک هفته است نمیره.» ٣٥ساله است. میگویند سکته مغزی است. زنی روی تخت نشسته و شوهرش تخت را هل میدهد. بهیار دیگری رسیده است. کمر زن گرفته اما باور نمیکند: دکتر چی شده بودم؟ هیچی خانوم خوب میشی یک آمپول باید بزنی کمرت گرفته.
حالا باید برسند به سر شکسته جوانی که تصادفی است. پرستار لای موها را با دقت نگاه میکند تا شکستگی را پیدا کند: «ماشین بهش زده در رفته.» مادرش میگوید. دفترچه بیمه ندارد. یک بخیه و بریدگی کوچک در بیمارستان چندمیلیون برایش هزینه دارد، ندارند. جوان میرود. برادرش دفترچه را میکوبد روی میز پذیرش و دنبالش میرود. پرستار دستش را میگذارد روی صورتش، دو روز پیش یکی از دندانهایش شکسته و هنوز فرصت نکرده درمان کند: «آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم. ما بیمار میشیم تا وقتی نیفتیم اهمیت نمیدهیم. چون نیرو کمه، فشار کار بالاست و ما بیمار هم بشیم دیگه کی به کارها برسه.» بعد عکس یکی از همکارانش را نشان میدهد که از بیمارها آنفلوآنزا گرفت و حالا در کماست. یکی از بهیارها آدرس بیمارستان دیگری را به مریض میدهد، بیمارستانی که بیمهاش را قبول کنند. اما مرد داد میزند. آمبولانس دیگری آمده است. ساعت ٧ صبح، شیفتها دارد عوض میشود. پرستارها بیمار را تحویل میگیرند و تکنيسین اورژانس فرمی پر میکند و چشمهایش را باز میکند و میبندد. 42237
کلید واژه ها: پزشک -
شنبه 19 تیر 1395 - 09:52:01
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]
صفحات پیشنهادی
4 راهکار برای پیشگیری از درد زانو
4 راهکار برای پیشگیری از درد زانو آرتروز زانو یا OA یک بیماری از بین برندهی مفاصل زانو است که در اثر آن مفاصل از بین رفته و استخوانها به یکدیگر ساییده میشوند نتیجهی اینها یک التهاب دردناک در زانوهاست وب یایت 5040 آرتروز زانو یا OA یک بیماری از بین برندهی مفاصل زانو است کهمه راهکارهای فرار از کمردرد
همه راهکارهای فرار از کمردرد کمردرد را اکثر مردم جهان حداقل یکبار تجربه کردهاند اما راهکارهای ساده وجود دارد که باعث میشود بتوانید همیشه از این درد فرار کنید و زندگی سالمی داشته باشید آفتابنیوز بسته به اینکه علت کمر درد چیست و چه مدت طول کشیده است درمان آن متفاوت است کمردهمه راهکارهای فرار از کمردرد/جراحی آخرین راه است نه اولین راه حل
همه راهکارهای فرار از کمردرد جراحی آخرین راه است نه اولین راه حل دانش > پزشکی - کمر درد را اکثر مردم جهان حداقل یکبار تجربه کردهاند اما راهکارهای ساده وجود دارد که باعث میشود بتوانید همیشه از این درد فرار کنید و زندگی سالمی داشته باشید بسته به اینکه علت کمر درد چیپاسخ رییس بیمارستان جم به شایعات مرگ کارگردان فقید/روایت کیارستمی از روند مراحل پزشکی
پاسخ رییس بیمارستان جم به شایعات مرگ کارگردان فقید روایت کیارستمی از روند مراحل پزشکی فرهنگ > سینما - رییس بیمارستان جم گفت اطلاعات کامل پرونده آقای کیارستمی را همان زمان به دانشگاه علوم پزشکی دادیم محسن تدین فر در پاسخ به شایعات موجود درباره قصور بیمارستان جم دربدهکاری 45 هزار دلاری رکابزن سابق تیم ملی به بیمارستان
بدهکاری 45 هزار دلاری رکابزن سابق تیم ملی به بیمارستان روز نو محمد قادری دوچرخه سوار سابق تیم ملی که مبتلا به بیماری سرطان است و اکنون برای درمان در آمریکا به سر می برد در مورد آخرین وضعیت درمانی اش بیان کرد ریه سمت چپم به دلیل رادیوتراپی و لیزر بسته شده است دو مرتبه عپیام دردناک یک کارگر به جهانگیری/ عکس
پیام دردناک یک کارگر به جهانگیری عکس پیام دردناک یک کارگر از اسحاق جهانگیری معاون رییس جمهور در حاشیه بازدید اخیرشان از یکی از پروژه های عمرانی را در زیر مشاهده می کنید مطالب مرتبط جهانگیری روی جلد آرمان عکس اسحاق همه موارد تخلف رو شناسایی کن کاریکاتور جلسه اصل 44 قانون امدیرعامل تعاون اعتبار کارکنان بیمارستانهای استان تهران: مسئولان تعاونیها را باور ندارند/ تعاون به سرمایه خاص
مدیرعامل تعاون اعتبار کارکنان بیمارستانهای استان تهران مسئولان تعاونیها را باور ندارند تعاون به سرمایه خاص نیاز دارد مدیرعامل تعاونی اعتبار کارکنان بیمارستانها و مراکز درمانی استان تهران گفت یکی از مباحث اصلی اعتنا به تعاونیها است زیرا هنوز برخی مسئولان و مردم تعاونیها رامرگ دردناک کارگر 20 ساله در اعماق چاه
مرگ دردناک کارگر 20 ساله در اعماق چاه سخنگوی سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران از حادثه مرگ یک کارگر 20 ساله درون چاهی در خیابان اتحاد خبر داد جلال ملکی سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری تهران در گفتگو با خبرنگار حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جرییس کمیسیون برنامه و بودجه شورای اسلامی شهر تهران: مشکل ترافیکی خیابان پرستویی امان مردم منطقه را بریده است/ب
رییس کمیسیون برنامه و بودجه شورای اسلامی شهر تهران مشکل ترافیکی خیابان پرستویی امان مردم منطقه را بریده است به جای انتقال مشکلات آلایندگی کارخانه "قو" رفع شود رییس کمیسیون برنامه و بودجه شورای اسلامی شهر تهران بر ضرورت حل مشکل ترافیکی خیابان پرستویی در منطقه ١٦ تاکید کراحداث کارخانه زباله سوز بیمارستانی/ مدیریت پسماندهای پزشکی به شهرداری تهران واگذار می شود
احداث کارخانه زباله سوز بیمارستانی مدیریت پسماندهای پزشکی به شهرداری تهران واگذار می شود رئیس کمیته محیط زیست شورای اسلامی شهر تهران با بیان اینکه مدیریت کامل پسماندهای پزشکی به زودی به صورت کامل در اختیار شهرداری تهران قرار می گیرد گفت وزارت بهداشت و درمان نیز بخشی از هزینه ه-
پزشکی و سلامت
پربازدیدترینها