واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: سرنوشت انسان را انتخابهای او در نقاط عطف زندگیاش تعیین میکند. هرچقدر مسأله فراروی انسان مهمتر باشد، نقش انتخابها نیز پررنگتر شده و گاهی صعود یا سقوط آدمی به آن گره میخورد. ازدواج، اگر پراهمیتترین مسأله و انتخاب یک فرد در زندگی نباشد، دستکم یکی از موضوعات سرنوشتساز اوست.
بنابراین، اگر برای انتخاب طرف مقابل، شاخصهایی براساس معیارهای دینی، ارزشی و فرهنگی جامعه در نظر گرفته شود، همچنین گزینش همسر هوشمندانه صورت پذیرد، اساسا زندگی با قوام و بادوامی شکل خواهد گرفت. برای واکاوی ابعاد مختلف این موضوع به سراغ دکتر محسن ایمانی، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس رفتیم. چرا در مسأله ازدواج به برخی شاخصها نیازمندیم؟ ما در زندگی برای انجام هرکاری معیارهایی در نظر میگیریم و هر چه آن عمل، مهمتر باشد، ملاکهایی که انتخاب میشوند از اهمیت بالاتری برخوردارند. بنابراین، وقتی شخصی تصمیم میگیرد ازدواج کند، باید ویژگیها و مشخصاتی برای انتخاب همسر در ذهنش باشد و در صورتی که فرد، نسبت به آن (در نظر گرفتن ملاک و معیار برای انتخاب همسر) بی توجه باشد، بدون تردید دچار مشکلاتی میشود. به این معنا که اگر ملاکهایی در نظر گرفته نشود، انتخاب، انتخابِ خوب و بهینهای نیست و زندگی پایداری شکل نخواهد گرفت. این که امروزه با آمار فزاینده طلاق در جامعه مواجه ایم شاید یک دلیلش این باشد که ملاکهای مطلوب و مشخص، مورد غفلت واقع شده یا در نظر گرفته نمیشوند. به نظر شما بارزترین معیارها و ملاکهای انتخاب درست همسر کداماند؟ اولین ملاک میتواند ایمان و باور دینی باشد. طبق تحقیقات انجام شده، افرادی که به مسائل دینی و مذهبی اعتقاد دارند، زندگی پایدارتری خواهند داشت. به تعبیری، طرفین به ریسمان الهی چنگ میزنند و در مسیر خداوند گام برمی دارند. یکی از فرامینی که خداوند در قرآن به انسانها میگوید این است که زندگی توام با مهرورزی و محبت داشته باشند. بنابراین، فرد دیندار پیوسته سعی میکند براساس آموزههای دین عمل کند. البته این معیار و آثار آن، مختص جامعه ما نیست. برای مثال، چندی پیش تحقیقی در ایالات متحده انجام شد و نتیجه آن پژوهش این بود که بیشترین طلاقها مربوط به افرادی است که معتقد به دین و مسلک خاصی نیستند. ملاک دیگر، تناسب بین زوجین است. بدون شک، هر چه شباهتها بیشتر باشد امکان پایداری زندگی هم بالاتر خواهد بود. به طورکلی ما دو نظریه در بحث ازدواج داریم؛ نخست نظریه نیازهای مکمل و دوم نظریه تشابه. نظریه نیازهای مکمل بر این اساس است که انسان همسری را برمیگزیند که برطرف کننده کاستیهایش باشد. در ارتباط با تئوری تشابه، برای نمونه طبق آماری که در آمریکا گرفته شده 92 درصد مردم براساس تشابه با هم زندگی میکنند. پس، در فرهنگ اسلامی هم وقتی تناسب زوجین مطرح میشود در واقع موید همین موضوع است. معیار سوم، سلامت اخلاقی طرفین است. بسیاری از نارضایتیهای زندگی، طلاقهای عاطفی و مسائلی از این نوع، ریشه در سوءخُلق و مشکلات اخلاقی دارد. در فرهنگ ادبی کشورمان داریم که اقوام روزگار به اخلاق زندهاند/ قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است! یا از خدا جوییم توفیق ادب/ بیادب محروم گشت از لطف رب. بعلاوه، روایت است شخصی نزد امام رضا(ع) آمد و گفت: فردی به خواستگاری دخترم آمده اما خوشاخلاق نیست. امام(ع) میفرمایند: به فردی که خوشاخلاق نیست دختر ندهید. ملاکهای دیگری ازجمله آگاهی و دانش افراد و سلامت روانی را نیز میتوان در نظر گرفت. تناسب اقتصادی چطور؟ در فرهنگ اسلامی، تناسب اقتصادی چندان مطرح نیست، اما این تناسب باعث میشود توقعات طرفین معقولتر باشد. آیا در فضای خاص و کوتاهمدت آشنایی طرفین قبل ازدواج، میتوان به پاسخی مطمئن در ارتباط با ملاکهایی که گفته شد دست پیدا کرد؟ بنده کتابی نوشتهام با عنوان «شیوههای شناخت و گزینش همسر» و دلیل نوشتن این کتاب هم این بود که میخواستم بگویم دخترها و پسرها بهتر است سراغ دوستی قبل از ازدواج با یکدیگر نروند؛ چراکه علت بسیاری از ناهنجاریهای جامعه از جمله خودکشی، قتل و اسیدپاشی و مانند آن، از اینجا سرچشمه میگیرد. لذا، سعی کرده ام به این سوال چنین پاسخ دهم که چگونه میشود فردی را شناخت بدون این که قبل از ازدواج با او ارتباط داشت؟ مثلا دوستان فرد میتوانند معرف شخصیت او باشند. تحقیق از محل زندگی، کار و بسیاری روشهای دیگر که میتواند به شناخت دقیق کمک کند. حتی پیشنهاد من در میانمدت و بلندمدت ازدواج موقت کنترل شده و محدود که مشروع است و جلوی گناه هم گرفته میشود، البته با اجازه بزرگان خانواده. مسألهای بتازگی در جامعه ما باب شده و آن هم موضوع سایتهای همسریابی است. نظرتان در این ارتباط چیست؟ اگر تشکیلات منظم و مشخصی در نظر گرفته شود تا از رهگذر آن، افرادی که متقاضی ازدواج هستند شرایطشان بررسی شود و در حد معرفی با هم آشنا شوند، قطعا میتواند مفید باشد. یا این که، به بخشهای خصوصی معتبر اجازه داده شود به طرق مختلف و رسمی، به امر ازدواج جوانان کمک کنند. نکته دیگر آن که، در گذشته ساختار خانوادههای ما گسترده بود و بزرگان فامیل این نقش را بهعهده میگرفتند. ولی امروزه خانوادهها هستهای هستند و دیگر کسی این وظیفه را بهعهده نمیگیرد. بنابراین، نهادی جایگزین میتواند این نقش را ایفا کند. فرهنگ جامعه ما پذیرای این مسأله خواهد بود؟ البته ما باید دو وضعیت در نظر بگیریم. آنجاکه پدر و مادر توانایی کمک به فرزند در همسریابی را دارند، این پروسه به صورت خودکار طی میشود. اما جاهایی که فقدانی وجود دارد و فرد خانواده را ناکارا میبیند، به تشکیلاتی نیازمندیم تا به امر ازدواج جوانان کمک کند. محمد شمس
یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 02:49
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]