واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
سلطان حقیقی راک «کوروش یغمایی» است
کوروش یغمایی جزو اولین هنرمندانی بود که موسیقی راک را در ایران آغاز کرد. او در ابتدا یک سری از ملودیها و ترانههای فولک ایرانی مثل قطعه «لیلا لیلا» را برای موسیقی راک تنظیم کرد و به انضمام آن آثاری مثل «گل یخ» یا «پاییز» را با ترانهسراهای معاصر منتشر کرد.
وبسایت موسیقی ما: کوروش یغمایی جزو اولین هنرمندانی بود که موسیقی راک را در ایران آغاز کرد. او در ابتدا یک سری از ملودیها و ترانههای فولک ایرانی مثل قطعه «لیلا لیلا» را برای موسیقی راک تنظیم کرد و به انضمام آن آثاری مثل «گل یخ» یا «پاییز» را با ترانهسراهای معاصر منتشر کرد.
البته بعضیها میگفتند، «لیلا لیلا» هم شد موسیقی راک؟! بله این یک موسیقی راک است منتها میتوان قبل از آن پیشوندی اضافه کرد و گفت موسیقی «فولک راک». هم خودش و هم برادرانش، کیومرث و کامران در آن دوران گروههایی داشتند که عشق و علاقهشان گروهها و افرادی مثل دیپ پرپل (Deep Purple) و ریچی بلکمور (Ritchie Blackmore) بود و معمولاً آنها را ملاک کار خود قرار میدادند و شاید به نوعی دوست داشتند که «دیپ پرپلِ» ایران شوند. آن زمان گروههایی مثل «اسکورپیو»، کوروش یغمایی، فریدون، فرهاد، اندی و ابی لیتل و... فعالیت میکردند که در بازههای زمانی مختلف، به نوعی بانیان موسیقی راک در ایران محسوب میشدند.
بعد از انقلاب، کوروش یغمایی هم مثل خیلی از هنرمندانی که خود را متعلق به کشور و مردمشان میدانند، در ایران ماند و با اینکه میتوانست مهاجرت کند، پای کشورش ایستاد. ولی متأسفانه کشورش به او وفادار نبود. بعد از انقلاب به دلیل معذوریتهای موجود، گرایش کوروش بیشتر به سمت موسیقی پاپ رفت تا آثارش بتوانند مجوز بگیرند؛ منتها نه پاپی که ما امروزه میشناسیم و با آن طرف هستیم.
بلکه سعی میکرد یک موسیقی پاپ فاخر با اشعار و مضامینی که در اجتماع یا تاریخ شکل گرفتهاند تولید کند. البته که همه میدانیم این اتفاق گریزناپذیر است؛ خود کاوه هم یکی از نوابغ موسیقی راک در ایران است اما به دلیل گرفتن مجوز، دائماً مجبور میشد آثارش را اصلاح کند و به سمت و سویی ببرد که بتواند برای آنها مجوز بگیرد. اما خوشبختانه کوروش خودش را از تک و تا نینداخت و مثل حبیب خدابیامرز افسرده و گوشهنشین نشد. جای شکرش باقی است که بعد از چندین سال توانست آلبوم «ملک جمشید» را منتشر کند و من از این بابت بسیار خوشحالم؛ خوشحالم که کار کرد و اثری از خودش باقی گذاشت و تا جایی که توانست صبوری کرد و وقتی دید مسئولان حاضر به همکاری با او نیستند، آلبومش را در جای دیگری منتشر کرد.
حالا بعد از 15 سال آلبوم «ملک جمشید» منتشر شده، آلبومی که باید به آن با توجه به استانداردها و نگاهی که ده، پانزده سال پیش در موسیقی وجود داشت نگاه کرد و شنید، نه با گوش و چشم امروز. میتوان گفت «ملک جمشید» ارزشهای خاص خودش را دارد که نگاه کوروش یغمایی در اشعارش بسیار نمود داشته؛ چراکه همانطور که میدانیم کوروش روی اشعار بسیار حساس است و مثل خیلیهای دیگر با هر شعری، کار تولید نمیکند. او دندان روی جگر میگذارد و بعد از این همه سال اثری تولید میکند که هر موقع آن را گوش میکنیم از آن لذت میبریم.
نه اینکه بخواهم خودم را با کوروش یغمایی بزرگ مقایسه کنم، اما وجه اشتراک من و کوروش این بود که من هم ده سال برای آلبوم «شیدایی درون» پشت درهای مجوز ماندم و بعد از دوازده سال توانستم مجوز انتشار آن را بگیرم، چون دو سال هم برای اجازه درج نام کاوه روی جلد آلبوم صبر کردم. کوروش پانزده سال صبوری کرد و سرانجام اثرش را جای دیگری منتشر کرد و من هم ده سال ایستادم و بدون اینکه اجازه دهم حتی یک نقطه از شعر یا موسیقیام حذف شود، مجوزش را به زور گرفتم و آن را منتشر کردم که از این بابت به خودم افتخار میکنم، چون گرفتن مجوز این آلبوم برایم شبیه مبارزه شده بود و توانستم پای آن بایستم.
سالیان سال موسیقی راک که بیشتر روی اندیشه و احساسات و عواطف بشری انسانها کار میکند زیر تلسکوپ بود و اجازه فعالیت نداشت. الان هم که به اصطلاح میتواند فعالیت کند، جلوگیری از انتشار به موقع آثار، آسیبهای جبرانناپذیری به خالق آنها میزند. مثلاً اینکه صدادهی و جنس موسیقی در گذر زمان قدیمی میشود، هرچند که یکی از ویژگیهای کار راک این است که تاریخ مصرف ندارد و حداقل اینکه شعرش جهان شمول و انسانی و ماندگار است. اما از لحاظ جنس صدادهی و سمپلها، متأسفانه کارها قدیمی میشوند و هنرمند یا باید دوباره آنها را بازسازی کند یا با همان شکل و شمایل منتشر شوند. اما ضرر عمده و اصلی این اتفاق این است که وقتی اثر یک هنرمند منتشر نمیشود، او سالها آن را که به مثابه یک بار سنگین میماند با خود حمل میکند و این بار سنگین به او اجازه تولید یک آلبوم جدید نمیدهد که در نتیجه باعث ایجاد افسردگی و رکود در آرتیست میشود.
اینکه به دلیل سلیقههای شخصی اجازه انتشار اثری داده نشود و هنرمندی که میتواند در یک دوره سنی، شکوفایی طلایی داشته باشد خانهنشین و افسرده شود، از نظر من هیچ فرقی با جنایت جنگی ندارد. نتیجه هم این میشود که کسی مثل کوروش یغمایی در یک برهه سی-چهل ساله، تنها میتواند تعداد انگشتشماری آلبوم منتشر کند و اینها فجایعی است که برای امثال ما اتفاق میافتد. زمانی که من برای مجوزهای آلبومم به ارشاد میرفتم، یکی از اعضای شورای موسیقی به خاطر لطفی که به من داشت و من را خوب میشناخت، از جلسه بیرون آمد و گفت که موسیقیام را نمیفهمد. از او خواستم بگوید چه کنم که موسیقی من قابل فهم شود؟ که در جوابم گفت: نمیدانم! با خودم فکر کردم که اگر قرار بود موسیقی من را متوجه شوی الان شما در شورا نبودی و من پشت در! وقتی نمیدانی با این موسیقی باید چه کرد که قابل فهم شود، پس چطور به عنوان یک کارشناس، سرنوشت و زندگی آینده آدمها را رقم میزنی؟ با یک امضا یک نفر میخواند: «تو رو من، من تو رو...» و سوپراستار ایران میشود و یک نفر از «ملک جمشید» و «شاسوسا»ی سهراب سپهری میخواند و باید سالیان سال خانهنشین و افسرده و درگیر هزاران مشکل روحی، جسمی، مادی و معنوی شود.
ولی در نهایت از صمیم قلب برای کوروش یغمایی خوشحالم و انتشار این آلبوم را صمیمانه به او تبریک میگویم. ای کاش حبیب هم همین روال را پیش میگرفت و به وعدههای پوچ و توخالی دلالان موسیقی توجهی نمیکرد. یعنی اتفاقی که برای خود کاوه یغمایی هم افتاد. امیدوارم جامعه ما قدر هنرمندان این نسل را خوب بداند؛ چون اینها سردرختیهایمان هستند و دیگر تکرار نمیشوند.
در آخر هم اینکه موسیقی راک نیاز به هیچ پادشاه و سلطان و مَلکی ندارد، ولی اگر قرار باشد موسیقی راک در ایران سلطانی داشته باشد، یکی ازسلاطین حقیقی آن کوروش یغمایی است.
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]