تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):روزه رجب و شعبان توبه ‏اى از جانب خداى عزيز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816388775




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حرف های جوان ۱۸ ساله کیف قاپ


واضح آرشیو وب فارسی:الف: حرف های جوان ۱۸ ساله کیف قاپ

تاریخ انتشار : پنجشنبه ۳ تير ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۲۷
محمدرضا جوان هجده ساله‌ای است که به اتهام مشارکت در گوشی قاپی دستگیر شده است. او عضو یک باند حرفه‌ای بود و خیلی زود پای در مسیر جرم گذاشت.به گزارش میزان، او مي‌گويد: «بچه لب خط هستم و تا دوم دبيرستان هميشه معدلم ٢٠ بود، اما به خاطر مشكلات مالي مجبور شدم ترك تحصيل كنم. پدرم در يك مغازه تعويض روغني در جاده ساوه كار مي‌كند و درآمد زيادي ندارد. يكي از برادرانم در چهار سالگي زير كاميون رفت و معلول شد. خواهرم هم در آتش‌سوزي چراغ گردسوز دچار سوختگي شده است. خرج خانواده ما نمي‌چرخيد من مجبور شدم كار كنم. يكي از دوستانم به اسم ميثم پيشنهاد داد با همكاري پسر جواني به نام جعفر گوشي‌قاپي كنيم تا او گوشي‌ها را بفروشد. مادرم بيماري قلبي داشت و هرچه سريع‌تر بايد قلبش را عمل مي‌كرديم. به خاطر او حاضر به همكاري شدم. ميثم برايم يك موتور خريد و با جعفر در حوالي شوش و ميدان اعدام گوشي‌قاپي مي‌كرديم.بعد از يك ماه ميثم گفت كه گوشي‌قاپي سودي ندارد و پيشنهاد داد به روش باركني گوشي و لوازم رايانه سرقت كنيم. سه بار با جعفر باركني كردم. من موتورسوار بودم و او سرقت مي‌كرد. چهار نفري به سرقت مي‌رفتيم كه موتور دوم به عنوان اسكورت ما را همراهي مي‌كرد و جعفر بارها را سرقت مي‌كرد. من ٥ميليون براي هزينه عمل مادرم به دست آوردم و ميثم تمام پول‌ها را برداشت و يك خانه درست و حسابي در پيروزي و يك خودروي ١٥٠ميليوني خريد.وقتي فهميد دستگير شديم به فريدونشهر فرار كرد و هنوز دستگير نشده است. مادرم مي‌دانست پول عملش را با سرقت به دست آورده‌ام. او تازه عمل كرده است و روزي كه ماموران براي دستگيري به خانه‌مان آمدند متوجه شد سارق هستم و با پول سرقتي عمل شده است. من شرمنده مادرم شدم. او براي خرج خانه هر روز از مولوي لباس مي‌خريد و در چهارراه كوكاكولا در سرما و گرما دستفروشي مي‌كرد تا خرج ما را در بياورد.روزهايي بود كه مادرم زير باران كار مي‌كرد و وقتي به خانه مي‌آمد تمام لباس‌هايش خيس بود. اينقدر كار كرد كه مريض شد. هرچه از او خواستيم سركار نرود، مي‌گفت چه كسي خرج خانواده را در بياورد؟ من شرمنده مادرم هستم، نمي‌دانم چگونه نگاهش كنم.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن