تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ما (اهل بيت) ستون هاى حق را استوار و لشكريان باطل را متلاشى كرديم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833232739




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عذاب وجدان ۴۵ ساله یک پدر


واضح آرشیو وب فارسی:الف: عذاب وجدان ۴۵ ساله یک پدر

تاریخ انتشار : پنجشنبه ۳ تير ۱۳۹۵ ساعت ۰۹:۰۰
سال‌ها از آن تصمیم سخت می‌گذرد اما پیرمرد هنوز ناامید نشده و برای یافتن جگر گوشه اش به هر ریسمانی چنگ می‌زند.به گزارش ایرنا، اواخر سال ۵۰ بود. چند ماه بیشتر از تولد الهه در آمل نگذشته بود که با طلاق اجباری مادرش، آغوش گرم او را از دست داد. محمد علی، پدر الهه تازه ۲۵ ساله شده بود. سرش داغ بود و الهه را نیز قربانی سرسختی‌ها و لجبازی‌های او و همسرش می‌دانست. همسر اول پدر دختر کوچولو باردار نمی‌شد و خانواده او برای حمایت از دخترشان تقصیر را گردن داماد می‌انداختند.محمد علی جوان بود و هنوز تجربه زیادی نداشت. به قول خودش آنی تصمیم می‌گرفت. با همین رفتار هم سکینه را پنهانی به عقد خود درآورد. وقتی سکینه باردار شد انگار قدرتی ماورایی در وجود محمد علی نشسته بود. حالا دیگر کسی نمی‌توانست او را محکوم کند. روزها از پس هم می‌گذشت و مرد جوان در انتظار تولد فرزندش بی قراری می‌کرد و به صحنه‌ای می‌اندیشید که فرزند خردسالش و شناسنامه او را پیش خانواده همسر اولش ببرد و آنها را از تهمت‌هایشان شرمسار کند. هر بار که این صحنه پیش رویش می‌آمد ناخودآگاه لبخندی به لبش می‌نشست. ماه‌ها از پی هم گذشتند تا اینکه روز موعود فرارسید. لحظه‌های نفسگیری بود. محمد علی آرام و قرار نداشت. بالاخره در اتاق زایمان باز شد و پرستار لبخندزنان خبر تولد دختر کوچولو را به پدرش داد. حالا دیگر محمد علی در پوست خود نمی‌گنجید. وقتی دخترش را در آغوش کشید حس عجیبی داشت.جدایی تلخپدر جوان، دخترش را الهه نامید. او لحظه شماری می‌کرد که واکنش خانواده همسرش را با دیدن دخترک ببیند. او همسر اولش را دوست داشت اما آنقدر در تصورات خود غرق بود که به ذهنش هم نمی‌رسید افشای راز زندگی پنهانی، چه بر سر سکینه و دخترش می‌آورد.او تصمیمش را گرفته بود. با عزمی ‌راسخ به سوی خانه پدری همسر اولش حرکت کرد. هیچ کس نمی‌دانست چه اتفاقی افتاده اما وقتی راز محمد علی فاش شد نه تنها هیچ کس شوکه و شرمسار نشد که مرد جوان هدف سیل توهین‌ها و ناسزاها قرار گرفت. اوضاع خیلی بد بود. همسر اول محمدعلی پایش را در یک کفش کرده بود که باید سکینه و دخترش از زندگی‌شان بروند و گرنه یک دقیقه نیز نمی‌ماند.شرایط سختی بود. از یک طرف زندگی اش روی هوا مانده بود و از سویی دیگر نمی‌توانست از دختر کوچولویش جدا شود. در میان این کشمکش‌ها، سکینه به طلاق اجباری تن داد و الهه کوچولو بدون آغوش گرم مادر در انتظار تصمیم سرنوشت ساز پدر مانده بود.محمدعلی بعد از جدایی از سکینه، تلاش زیادی کرد که همسر اولش را برای سرپرستی الهه قانع کند اما این زن با اینکه فرزندی نداشت، حاضر به نگهداری از نوزاد کوچولو نشد.خانه جدید الههشرط همان بود که اول گفته شده بود. محمدعلی باید بین الهه و زندگی اش یکی را انتخاب می‌کرد. اما او به تنهایی توانایی بزرگ کردن دخترش را نداشت. برای رهایی از این بحران با خیلی‌ها درددل کرد و مشورت خواست و با همه دشواری‌ها تصمیمش را گرفت و راهی تهران شد.پس از کلی گشت و گذار در شهر، جلوی ساختمانی رسید که تابلوی بزرگ شیرخوارگاه توی چشم می‌زد. پاهایش یارای رفتن نداشت؛ نگاهی به دخترک که به خواب عمیقی فرو رفته بود کرد و متزلزل شد اما کمی‌بعد با خود فکر کرد شاید در شیرخوارگاه خانواده‌ای دخترش را به فرزندی بگیرند و زندگی خوبی برایش فراهم کنند. به طور قطع هر چه پیش آید از جهنمی‌که در خانه نامادری انتظارش را می‌کشد بهترخواهد بود. عزمش را جزم کرد و وارد شیرخوارگاه شد و به دفتر مدیرعامل رفت. همه کارها به سرعت انجام شد و مددکاران با تحویل گرفتن دخترک و ارائه نامه ای به محمدعلی او را بدرقه کردند.***۴۵ سال از آن روز می‌گذرد. محمدعلی جوان، حالا پیرمرد ۷۰ ساله‌ای شده که به قول خودش با لطف خدا صاحب ۴ پسر و یک دختر شده است. او که به اشتیاق فرصت دوباره‌ای برای دیدار دخترش نامه پرورشگاه را هنوز نگه داشته به خبرنگار جویندگان عاطفه «ایران» گفت: «سال‌ها از آن روزها می‌گذرد و من هر روز بیشتر خودم را سرزنش می‌کنم. آن موقع من جوان و کم تجربه بودم و نمی‌توانستم درست تصمیم‌بگیرم. اگر آن روزها مثل حالا فکر می‌کردم هرگز دخترم را از خودم جدا نمی‌کردم. الان هم دوست دارم پیدایش کنم و از او بخواهم به خاطر همه این سال ها مرا ببخشد. امیدوارم زندگی خوبی داشته باشد و او هم بخواهد مرا ببیند.»







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن