واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ازدواج با محکوم به قصاص در زندان
تازه داماد براي رهايي از قصاص به كمك خيران نياز دارد / جشن ازدواج مرد محكوم به قصاص با دختر مورد علاقهاش در زندان رجايي شهر برگزار شد...
جشن ازدواج مرد محكوم به قصاص با دختر مورد علاقهاش در زندان رجايي شهر برگزار شد. اين مرد هنگام ميانجيگري در دعوا بر سر يك جفت كفش كتاني، خواهرزادهاش را با ضربه چاقو به قتل رسانده است. هر چند مادر مقتول از متهم اعلام گذشت كرده اما پدر وي ميگويد در قبال دريافت ديه 200 ميليون توماني از قصاص گذشت خواهد كرد.
صبح دیروز در روز ميلاد امام حسن مجتبي(ع)، در حالي كه محكومان زندان رجايي شهر پشت ميلههاي سلولهايشان جاي گرفته بودند، امير28 ساله، داماد محكوم به قصاص با كمك مادرش لباس دامادي به تن كرد و بعد همراه مأموران بدرقه از سلول خود خارج و به محوطه زندان منتقل شد.
او در جايگاهي ساده كه از قبل براي اجراي مراسم پيوند در نظر گرفته شده بود، روي صندلي كنار عروس قرار گرفت و مراسم آغاز شد. مهريه عروس پنج سكه بهار آزادي و يك سفر عمره در نظر گرفته شد و خطبه عقد جاري شد. عروس و داماد از طرف سازمان زندانها يك سكه و دو كارت هديه دريافت كردند و اين گونه زندگي مشترك آنها شروع شد.
رضايت از وصلت
تازه عروس گفت از وصلت خودم با امير راضي هستم و هيچ وقت از كاري كه كردهام پشيمان نميشوم و از خيران ميخواهم كه براي نجات شوهرم تلاش كنند. تازه عروس داراي كارشناسي ارشد تربيت بدني و مدير يك باشگاه بدنسازي است. او به خبرنگار ما گفت مدتي قبل برادرم به اتهامي بازداشت شد و به زندان افتاد. وقتي براي ملاقات با او به زندان رفته بودم متوجه شدم كه امير، همسلولي برادرم، 14 ديماه سال 88 در جريان يك دعوا، ناخواسته خواهرزادهاش را بر سر يك جفت كفش كتاني كشته است. در اينباره تحقيق كردم و فهميدم كه امير قصد كشتن خواهرزادهاش را نداشته و اين عمل ناخواسته و هنگام ميانجيگري رقم خورده است بنابراين تصميم گرفتم به او كمك كنم به خاطر همين چندبار به ملاقاتش رفتم. امير گفت حكم قصاص او در ديوان عالي كشور تأييد شده است و خانواده خواهرش در قبال دريافت ديه حاضر به گذشت هستند.
خواستگاري
از آنجا كه او پولي در بساط نداشت، تصميم به كمك گرفتم. در جريان همين ملاقاتها بود كه بين ما علاقهاي ايجاد شد و او از من خواستگاري كرد و من قبول كردم. امير به من گفت قبل از آن هميشه شبها كابوس طناب دار ميديده اما بعد از قبول خواستگاري به ادامه زندگي اميدوار شده است. تازهعروس گفت هر چند قبلاً خواستگاران زيادي مثل اساتيد دانشگاه داشتم اما تصميم خودم را براي ازدواج با امير گرفته بودم.
تلاشهاي قاضي شهرياري
بعد از آن بود كه درخواستم را با قاضي محمدشهرياري، سرپرست دادسراي امور جنايي مطرح كردم. قاضي شهرياري گفت كه منع قانوني براي اجراي مراسم عقد وجود ندارد. ابتدا قرار بود كه وصلت ما در روز ميلاد امام علي (ع) انجام شود كه مقدمات اجراي آن فراهم نشد اما با تلاشهاي مسئولان زندان اين امر در روز ميلاد امام حسن(ع) انجام شد.
مخالفت خانواده
تازه عروس به خبرنگار ما گفت: وقتي تصميم گرفتم با امير ازدواج كنم چيزي به خانوادهام نگفتم اما مدتي بعد آنها متوجه موضوع شدند و ابتدا خيلي مخالفت كردند. خانوادهام ميدانستند كه من خواستگار دارم و به آنها جواب «نه» دادهام به همين دليل براي آنها قابل قبول نبود كه من با آگاهي كامل قصد ازدواج با يك محكوم به قصاص را دارم. پس از اين خيلي تلاش كردم و در نهايت با اصرار زياد، پدر و مادرم رضايت دادند و گفتند من تحصيلكرده و داراي شعور هستم پس ميتوانم براي سرنوشت خودم تصميمگيري كنم. آنها در مراسم عقد من در زندان شركت نكردند، اما رضايتنامه كتبي به من دادند.
تلاش 3 ماهه
وي در پاسخ به اين سؤال كه چه زماني متوجه شديد اجازه عقد در زندان را به شما دادهاند، گفت: من سه ماه است تلاش ميكنم با امير ازدواج كنم و دراين مدت تمام مقدمات آن را فراهم كردم اما با توجه به جرم امير هميشه با مشكلات و موانعي برخورد ميكردم. مدتي قبل آزمايشهاي قبل از عقد را انجام داديم و يك هفته قبل آزمايشها مثبت اعلام شد و از آن روز به بعد من در انتظار دستور قاضي شهرياري بودم تا اجازه برگزاري مراسم عقد را در زندان بدهد. سرانجام انتظار من به سر رسيد و ساعت 23 شامگاه دوشنبه 31 خردادماه با من تماس گرفتند و اعلام كردند مقدمات عقد فراهم شده است و من فردا ميتوانم به زندان بروم و با امير سر سفره عقد بنشينم. وقتي اين موضوع را شنيدم به قدري خوشحال شدم كه قابل وصف نيست. من هفت ماه قبل امير را در زندان ملاقات كرده بودم و از آن روز به بعد به خاطر اينكه با امير هيچ نسبتي نداشتم، اجازه ملاقات نميدادند و در اين مدت خيلي دلم براي امير تنگ شده بود و دوست داشتم او را ببينم و از همه مهمتر همسرش شوم.
امير در لباس دامادي
وقتي به زندان رفتم و امير را با لباس دامادي ديدم، دلم آرام گرفت و خدا را شكر كردم كه تلاشها و گريههاي شبانه من نتيجه داد و آرزويم بر آورده شد. زماني كه سر سفره عقد نشستم يكي از بهترين لحظات زندگيام رقم خورد و وقتي اشكهاي شادي مادر شوهرم را ديدم با خودم عهد بستم تا رهايي امير از تلاش دست بر ندارم. الان تنها برنامه من كمك به امير است. من شايد پول زيادي براي كمك به او نداشته باشم اما هر چه پسانداز دارم براي نجاتش خرج ميكنم و از خيران هم ميخواهم به شماره حساب دادگستري كه دادسراي جنايي تهران اعلام كرده است كمكهايشان را واريز كنند تا هر چه زودتر امير به زندگي دوباره بازگردد. پس از اينكه با امير عقد كردم دوست داشتم به او مرخصي بدهند اما به خاطر جرمش طبق قانون مرخصي به او تعلق نميگيرد هر چند مسئول زندان به من قول داد تا روز عيد فطر رضايت اولياي دم را جلب ميكند.
به تلاش ادامه ميدهم
وي در ادامه درباره ملاقاتش با اولياي دم گفت: مادر مقتول رضايت داده است اما پدرش تا الان رضايت نداده است. مدتي قبل براي گرفتن رضايت به خانه پدر مقتول رفتم كه متأسفانه برخورد خوبي با من نداشت. او اصرار داشت در صورت گرفتن ديه 200 ميليون توماني رضايت ميدهد و زماني كه پول ديه را فراهم كرديم، او را براي دادن رضايت خبر كنيم. از آن روز به بعد من همهاش دنبال فراهم كردن ديه بودم و ديگر به سراغ پدر مقتول نرفتم. وي در پايان گفت: من الان در انتظار كمكهاي خيران هستم تا هرچه زودتر مقدمات آزادي شوهرم را فراهم كنند و ما بتوانيم زير يك سقف، زندگي تازهاي را شروع كنيم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۵ - ۲۰:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]