واضح آرشیو وب فارسی:سلام سربدار: .:سلام سربدار:. مجری پس از نام و یاد خدا با این شعر کلام خود را شروع کرد: از پا فتاد آنکه، سالار شاعران بود همراه انقلاب و، سردار شاعران بود گفتم چه نامم او را، پاس ادب، خرد گفت الحق که سبزواری، عمار شاعران بود قاری قرآن خواند و جمعیت وارد مسجدجامع می شد. در دالان مسجد ایستاده بودم. مسجد که پر شد داخل دالان هم مردم ایستادند. نماز میت را آیت الله علوی خواند. صف های نماز از مسجد جامع بسته شد و به دالان و به خیابان کشیده می شد. نماز که تمام شد جنازه ی استاد سبزواری روی دست های همشهریان قدردانش قرار گرفت تا او را راهی خانه ی ابدی اش کنند. گروه موزیک که بیرون مسجد بودند با ترومپت، سنج و تبل شروع به نواختن کردند. موزیک سرودهایی خمینی ای امام، الله اکبر، خمینی رهبر و ... را می نواختند. جنازه روی دست های مردم به خیابان رسید. پیرمردها و پیرزن ها هم آمده بودند بدرقه ی حمید، جوان ها و نوجوانان ها هم آمده بودند تا در تدفین بزرگترین و پرآوازه ترین هنرمند شهر و کشور شرکت کنند. جنازه که به زمین رسید، بچه های هیئتی دور جنازه را گرفتند و به نام اباعبدالله دم گرفتند؛ حسین، حسین، حسین، حسین جنازه را که زمین می گذارند یکی می خواند و مردم «علی» می گویند: «صاحبِ محشر؛ علی، ساقی و ساغر؛ علی، صاحبِ منبر؛ علی، سید و سرور؛ علی، فاتحِ خیبر؛ علی» دوباره جنازه را برمی دارند و جمعیت انقدر زیاد است که اکثر مردم با سر انگشت تابوت را حمل می کنند. خیابان بیهق یک تن شده و یک صدا و انگار شیون می زنند: «به حرمت و شرف لا اله الی الله، محمد رسول و علی ولی الله» دوباره جنازه را به زمین می رسد. هیئتی ها دوباره دم می گیرند: «شهید کربلا حسین، شهید نینوا حسین، کو اکبرت، کو اصغرت، کو خواهر غم پرورت...» جنازه به روی دست ها برمی گردد: «عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز / مهدی صاحب زمان صاحب عزاست امروز، ابوالفضل علمدار / خامنه ای نگهدار» مجری از مردم میخواهد تا شعر «آمریکا آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» که سروده ی استاد است را با هم بخوانند. جمعیت جواب می دهند و شعارها عوض می شوند. تشییع جنازه استاد را شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل پر میکند. مجری جمله ی اخیر رهبری را میگوید که: «جمهوری اسلامی ابتدائاً برجام را نقض نخواهد کرد، زیرا وفای به عهد، دستور قرآنی است اما اگر تهدید نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا مبنی بر پاره کردن برجام عملی شود، جمهوری اسلامی برجام را آتش خواهد زد.» دوباره شعارهای مرگ بر آمریکا شدت گرفت. تشییع جنازه حمید مثل راهپیمایی های ۲۲ بهمن هر سال است. تشییع جنازه استاد مثل اشعارش پر از نفرت از آمریکا و اسرائیل بود. مجری دوبیت از شعر علیرضا قزوه را به سبک مداحی ها قدیم می خواند و مردم تکرار کردند: «ای خمینی میهمان داری، مریدت آمده است، سبزواری آمده است / دست پیغمبر شفاعت کرده آن سرور مرا، سبزواری مرا» کاغذی به دست مجری می دهند و مجری شعر فی البداهه را میخواند: «فریاد بلند پایداری دارد بر تارک خویش یادگاری دارد از بام و درش حماسه پر می گیرد شهری که حمید سبزواری دارد» بیهق مملو از جمعیت است. مردم سبزوار با دهان روزه، در ساعت کاری و در گرمای ظهر تابستان قدردانیشان را ثابت کردند و به هنرمند نامدار و پر آوازه ی شهرشان ادای دین کردند. تمام شهر پر شده از عکس های حمید سبزواری و رهبری. فقط حمید نبود که به رهبری ارادت داشت که رهبری نیز دلتنگ پیر سپید موی سبزواری شده بود. حمید که با انقلاب زیسته و برای اسلام و انقلاب سرود و وفادارانه در کنار انقلاب مانده بود خودش را در دل همه انقلابیون جا کرده بود. «سالک راه ولایت بودم از روز نخست / می شناسند از بن جان رهرو و رهبر مرا» بوی اسپند داغی هوا را از یادمان می برد. به میدان کارگر و جایگاه اختتامیه می رسیم. گروه مارش با سازهای ترومپت و تبل و سنج می نوازند و صلوات خاصه امام رضا خوانده می شود. قرآن خوانده می شود؛ «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون ....» قرآن که ختم می شود، مجری از شهدای مدافع حرم یاد می کند و گروه موزیک سرود جمهوری اسلامی ایران را می نوازند و همگی میخوانیم. فرماندار در گوش مجری چیزی می گوید و او از استاندار و سپس معاون وزیر فرهنگ میخواهد که سخنرانی کنند و مراسم طولانی تر می شود. بعد سخنرانی تازه پیام رهبری برای درگذشت استاد سبزواری خوانده می شود. محمدعلی فتاحی پدر دو شهید که از دوستان حمید است روی سن می آید و از شعرهای حمید می گوید و از مسئولین میخواهد که سالروز وفات حمید در ۲۲ خرداد را روز شعر و هنر انقلاب نامگذاری کنند و مردم صلوات می فرستند. مسئولین در رده های مختلف روی سن ایستاده اند. گروه سرود دانش آموزی مدارس امام حسین(ع) که خودجوش ۴ شعر حمید را در غالب سرودی تهیه کرده اند روی سن می آیند. سن جوابگوی این جمعیت نیست. چون مسئولین نمیتوانند از سن پایین بیایند، گروه سرود دانش آموزی در پایین سن و رو به جمعیتی که آنها را نمی بینند، سرود خود را اجرا می کنند. این سرود با شعر الله اکبر شروع می شود، با آمریکا آمریکا اوج می گیرد و با شعر برخیزید دوباره شور انقلابی را در جان جمعیت می ریزد. استاندار چندین بار احسنت می گوید و گروه را تشویق میکند. پسر حمید سبزواری روی سن میکروفن می گیرد: «شک ندارم که پدرم الان خوشحال و خوشنود است و خیلی بهش خوش گذشته. کاش بتوانیم آمال و آرزوهای او را زنده کنیم. آرزوی حمید وحدت بود. همان وحدتی که امام عزیزمان بارها و بارها فریاد کشید. از همه تشکر می کنم و از استاد شاهنگیان که در بین جمعیت است. پدرم شعری را برای وفات امام گفتند که من میخواهم در وفات ایشان بخوانم: دردا که از فراق تو مردیـم و زنده ایم/ وز رخ غبـــار عمر ستردیم و زنده ایم.» همسر حمید هم حرف های محسن را ادامه داد و گفت: «از همه میخوام که مثل حمید در راه اعتقاداتتون ثابت قدم باشید.» دوباره گروه موزیک شروع کردند. تبل و سنج ودمام کوبیدند و تابوت حمید روی دست مردم به خاک گذاشته شد. خانواده با او آخرین وداع را کردند و حمید در ماه رحمت و میهمانی خدا به دست خاک سپرده شد. می برندم بال در بال ملایک تا بهشت دسته های قدسیان با بانگ یا حیدر مرا لحظه ی تلقین زمان ذکر افهم یا حمید روضه ای خوانید از آن سید بی سر مرا بار سنگینی نبودم روی دوش دوستان آن چنان خجلت نداد این پیکر لاغر مرا
چهارشنبه ، ۲۶خرداد۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سلام سربدار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]