تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1817357361
ضرب المثل کرمانی: هر قِرونی زیر هزار من سنگ است!
واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:
داستان ضرب المثل هر قِرونی زیر هزار من سنگ است قِران واحد پول دوره ی قاجار بود که در گویش مردم کرمان تا اواخر دوره ی پهلوی نیز به کار می رفت. هرچند که واحد پول تبدیل به ریال شده بود ولی مردم به هر ریال می گفتند یک قِران. «قِران» سکه ای بود که از فلز نقره ضرب می شد. کرمانی ها این واحد پول را «قِرون» می نامیدند. بنابراین یک ریال را «یک قِرون» دو ریال را «دو قِرون» و… می نامیدند.
این ضرب المثل در گفتگوی پدرها و مادرها با فرزندانشان به منظور عادت دادن فرزندان به قناعت و دریافت درکی صحیح از اقتصاد خانواده به کار می رفت. هرگاه پدری مقداری پول برای تأمین هزینه های فرزندش به او می داد، همزمان با پرداخت پول، می گفت: این پول ها را بجا و به موقع و در راه درستی خرج کن. قدر آنها را بدان، زیرا هر قرونی از زیر هزار من سنگ به دست آمده است. با توجه به اینکه در ترکیب این ضرب المثل از واژه ی «سنگ» استفاده شده است، به نظر می رسد سده ها و حتی هزاره ها را پشت سر نهاده باشد. شاید پس از اینکه انسان ها، عصر حجر و غارنشینی را پشت سر نهاده و وارد مرحله ی کشت و زرع شدند و با پدیده ای به عنوان «مازاد بر مصرف» رو به رو شدند و در نهایت «ترازو» را اختراع کردند، امکان دارد این ضرب المثل هم از همان زمان ها وارد زبان مردم شده و در هر دوره ای با کمترین واحد پول آن دوره بیان می شده است. حال چرا هزار من(سه هزار کیلو) سنگ؟ نیاکان ما، مدنیت و شهرنشینی را از دهکده های کوچکی آغاز کردند که با استفاده از آب رودخانه ها و چشمه ها در آنها به کشت غلات مشغول شدند. بدیهی است که برای احداث زمین های کشاورزی، ناچار به جا به جا کردن سنگ ها و ریگ ها بودند. هنگام شخم زدن زمین هزاران تن سنگ و خاک جا به جا می شد و به هنگام آبیاری، باز هم سنگ و خاک جا به جا می شد. آنها به تجربه دریافته بودند که پول یا به معنی عام تر، ثروت در زیر سنگ نهفته است و بایستی با زحمت کشی و سخت کوشی آن را به دست آورد. رفته رفته که شهرنشینی گسترش می یافت، بازار و ترازو به عنوان عناصر اصلی اقتصاد وارد زندگی مردم شد و هر کاسبی برای فروش کالایش، مجبور بود روزانه صدها و بلکه هزاران کیلو سنگ را در کفه های ترازو جابه جا کند تا رزق و روزی خانواده اش را به دست آورد. در این حالت نیز، پول از زیر سنگ به دست می آمد و عدد «هزار» در ضرب المثل مورد نظر ما، گویای بزرگی و اهمیت کار و ارزش پول است. در پی بزرگ شدن جوامع و به هم پیوستن روستاها، مردم برای حل و فصل اختلافات و دفاع از خود در مقابل دزدان و غارتگران به پادشاهان نیاز پیدا کردند و شاهان برای احداث کاخ ها و مجسمه ی خود و نزدیکانشان به کوه کاف ها، سنگبرها و سنگتراشان احتیاج پیدا کردند و در نتیجه مشاغلی از این دست در جامعه پیدا شد که هزینه ی زندگی آنها از طریق جابه جا کردن سنگ های بزرگ تأمین می شد و لذا باز هم، پول در زیر سنگ نهفته بود. با وارد شدن انسان به عصر آهن و فلزات دیگر، حرفه ی معدن کاری به جمع حرفه هایی پیوست که انسان ها ناچار بودند، روزانه با جابه جا کردن هزاران کیلو سنگ، قرص نانی در سفره ی خانواده بگذارند اما همین نان هم از زیر سنگ بیرون می آمد.
در شهرها و روستاهای کویری ایران، ایرانیان دست به اختراع شگفت انگیز «کاریز» زدند که بعدها به سایر نقاط دنیا نیز صادر شد. عده ای شامل: آب شناس، کاریزکن و کارگران ماهر با بیرون آوردن هزاران تن سنگ از چاه ها و کاریزها، توشه ی زندگی را فراهم می کردند. مردم برای تهیه ی نان، ابتدا غلات را با سنگ به آرد تبدیل می کردند ولی پس از مدتی «دست آس» را اختراع کردند. دست آس از دو سنگ دایره شکل تشکیل می شد که سنگ زیرین ثابت بود و سنگ بالایی که متحرک بود، دسته ای چوبین و سوراخی در وسط داشت که گندم را از آن سوراخ بین دو سنگ وارد می کردند و با چرخاندن سنگ بالایی، گندم ها به آرد تبدیل می شد. عده ای به این حرفه مشغول بودند و درآمدشان از زیر سنگ به دست می آمد. افرادی هم که این سنگ ها را از کوه جدا می کردند، پول را از زیر سنگ بیرون می آوردند. رفته رفته که شهرها بزرگتر می شد و کشورها پدید می آمد و برای تعیین قلمرو و کسب ثروت و قدرت بیشتر، لشکرها و ارتش ها پدید آمد، دیگر «دست آس» پاسخگو نبود و بار دیگر ایرانیان با استفاده از قدرت آب و باد، دست به اختراع «آب آس» یا آسیاب و «بادآس» زدند که به صورت شبانه روزی مقدار زیادی گندم و دیگر غلات را به آرد تبدیل می کردند. در این فن آوری شگفت انگیز، سنگ بزرگی بر روی سنگی دیگر می چرخید و آرد تولید می شد. بنابراین صاحبان حرفه ی آسیاب بانی، نان خود و افراد خانواده را از زیر سنگ هایی به دست می آوردند که صدها کیلو وزن داشتند. با این وصف برای اینکه نان افراد جامعه تأمین شود، از ابتدا تا انتها، همه با سنگ سر و کار داشتند حتی نانواها که نان را روی سنگ می پختند. حال بگذریم از اینکه چوپان ها و دامداران نیز با «سنگ کهنی» و پرتاب سنگ، دام ها را هدایت می کنند و سازندگان آرامگاه ابدی نیز با تراشیدن سنگ قبر، درآمد کسب می کنند. ماده ی اولیه ی بسیاری از کالاهای مورد نیاز ما، اعم از پوشاک و لوازم خانگی و حتی وسایل مربوط به فن آوری های جدید نیز از زیر سنگ به دست می آید و این ضرب المثل هنوز هم مصادیق اولیه خود را از دست نداده است. مهم این است که بچه ها از کودکی متوجه شوند که پول به سختی به دست می آید و باید با قناعت و هرس کردن برخی از آرزوهای دور و دراز و پرهیز از هوا و هوس، همیشه آبرومندانه زندگی کنند. چون به تعبیر امروزی «هر تومانی زیر هزار من سنگ است!» به هر حال این سنگ در فرهنگ ما چنان اهمیتی دارد که زن کرمانی می گوید:«مرد اگر سنگی به خانه بیاره، بهتر از اینکه ننگی بیاره.»
جناب فردوسی توسی هم جامعه را به دو دسته تقسیم کرده، دسته ای اهل فرهنگ و دسته ی دیگر اهل سنگ: (… یکی داستان/ بگویمت از گفته ی باستان/ پر از چاره و مهر و نیرنگ و جنگ/ همان از درِ مردِ فرهنگ و سنگ) منظور داستان بیژن و منیژه است که هم برای صاحبان حرفه های فرهنگی مناسب است و هم برای پیشه وران و جنگاوران و دلاوران و مردم کوچه و بازار. مهدی اخوان ثالث در شعر کتیبه حکایت گروهی را روایت می کند که قصد دارند راز تخته سنگ بزرگی را که روی آن نوشته است:«کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند» و این گروه عرق ریزان موفق می شوند سنگ کوه پیکر را بچرخانند اما با حیرت مشاهده می کنند بر آن روی این تخته سنگ هم نوشته شده:«کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند!» هرچند شاعر برداشت دیگری از این سخن قدیمی دارد ولی به گمان حقیر، هدف جابه جا کردن سنگ و به دست آوردن پول بوده که در طول زندگی بشر ادامه داشته است.
منبع:sedayezarand.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بیتوته]
[مشاهده در: www.beytoote.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]
صفحات پیشنهادی
ضرب المثل آش شله قلمکار است!
داستان ضرب المثل آش شله قلمکار است کاربرد هر کاری که بدون نظم و ترتیب انجام شود و آغاز و پایان آن معلوم نباشد تشبیه میشود به آش شله قلمکار این مثل نشان از هرج و مرج و ریخت و پاش آن کار دارد داستان این مثل داستانی دارد میگویند ناصرالدین شاه قاجار نذر داشتضرب المثل نه سر پیازم و نه ته پیاز
داستان ضرب المثل نه سر پیازم و نه ته پیاز این ضرب المثل غالباً به منظور دفع مزاحم به کار برده می شود و یا فی الحقیقه در موضوع مورد تقاضا نقش و اثر وجودی نداشته باشد عبارت مثلی بالا اگر ریشه تاریخی نداشته باشد قطعاً ریشه گیاهی دارد که بدان جهت جزء امثله سائره شده یادآوری آنداستان ضرب المثل پالان ندیده
ریشه تاریخی ضرب المثل پالان ندیده عبارت پالان ندیده در مواردی به کار می رود که کاری بر مبنای عقل و دور اندیشی انجام نشود و باعث زیان و ضرر فردشود البته این مثل در میان مردم کمتر رواج دارد و بیشتر اهل تاریخ و ادب از این عبارت استفاده می کنند ریشه تاریخی آن عمادالدیضرب المثل به ترتیب حروف الفبا (ن)
ضرب المثل با حرف ن انواع ضرب المثل ناز شست گرفت نازک نارنجي است نام در کرده است نان به هم قرض مي دهند نان خودت را مي خوري چرا حرف مردم را مي زني نان به نرخ روز مي خورد نانش توي روغن است نانش را آجر کردند نان ندارد بخورد پياز مي خورد که اشتهايش باز شود نابرده رنج گنج ميسرضرب المثل به ترتیب حروف الفبا (و)
ضرب المثل به ترتیب حروف الفبا و آن کس که نکو گفت هم او خود نيکوست وای بباغی كه كلیدش از چوب مو باشه واي به حال شما كه جوال جوال ميبريدوای به خونی كه یكشب از میونش بگذرهوای به كاری كه نسازد خدا وای به وقتی كه بگندد نمكوای به مرگی كه مرده شو هم عزا بگیرهوای به وقتی كهضرب المثل به ترتیب حروف الفبا (ه)
ضرب المثل های ایرانی با حرف ه هادي هادي اسم خودتو بما نهاديهر جا سنگه بپاي احمد لنگه هر جا كه پري رخيست ديوي با اوست هر جا كه گندوم نده مال من دردمنده هر جا مرغ لاغره جايش خونه ملا باقره هر جا هيچ جا يك جا همه جا هر جا كه آشه كل فراشه هر جا خرسه جايدانلود کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریا
نام بیست هزار فرسنگ زیر دریا نویسنده ژول ورن حجم ۲٫۳مگابایت صفحات ۱۵۳ فرمت pdf زبان فارسی توضیحات بیست هزار فرسنگ زیر دریا داستانی نوشته ژول ورن نویسنده علمی تخیلی فرانسوی است در خلاصه داستان آمده که ناگهان توجه جهان به اعماق آبها جلب میشود مردم جهان متوجه موجود ناشناسی مضرب المثل نمک گیر شدن
ریشه تاریخی ضرب المثل نمک گیر شدن وقتی کسی به شخصی یا اشخاصی مدیون می شود یا به دلیل محبتی که دیده نمی خواهد کار ناشایستی در حق آنها بکند این ضرب المثل را به کار می برد و می گوید من نمک گیرشان هستم در زمان قدیم قوانین خاصی درباره ی جوانمردی وجود داشت و به خصوصضرب المثل به ترتیب حروف الفبا (ی)
ضرب المثل با حرف ی يابو برش داشته يا بكش يا دانه ده يا قفس آزاد كن يابوي پيش آهنگ آخرش توبره كش ميشه يا خر ميرد يا صاحب يا دنيا مي ماند بي صاحب يار را بايد امتحان كرد تا پشيماني نباشديا رضاي دوست بايد يا هواي خويشتنيارو آسمان و ريسمان را بهم مي بافهيا زنگي زنگ باش يا رومضرب المثل یک فوت و یک صبر
داستان ضرب المثل یک فوت و یک صبر یکی بود یکی نبود غیر از خدا مرد دنیا دیده ای بود که در خانه اش به روی دوست و دشمن باز بود عقیده داشت که مهمان حبیب خداست و به همین دلیل شب و روزی نبود که یکی دو نفر در خانه اش مهمان نشده باشند یک روز مرد غریبه ای که از را-
سرگرمی
پربازدیدترینها