واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:
رنجش ها بخش اجتناب ناپذیر زندگی اجتماعی هستند که خارج از خواسته ما بر ما تحمیل می شوند رنجش ها بخش اجتناب ناپذیر زندگی اجتماعی هستند که خارج از خواسته ما بر ما تحمیل می شوند. اما این به معنای آن نیست که ما محکوم به حمل کردن آنها با خود در همه عمرمان هستیم. ما می توانیم خودمان را از شر هر رنجشی خلاص کنیم، فقط کافی است که بخواهیم.
برای شما هم پیش آمده که حرفی و یا رفتاری از کسی برای مدتی روی دلتان سنگینی کرده باشد و شما برای خلاص شدن از این وضعیت، به زعم خودتان آن فرد را بخشیده باشید ولی بعد از مدتی با کوچکترین جرقه ای آتش رنجشتان از او دوباره الو بگیرد و حالتان از قبل هم بدتر بشود؟ فکر می کنید که چرا شما گاهی اوقات موفق به گذشت کردن نمی شوید و برای رسیدن به این هدف چه کار باید بکنید؟ به عبارت دیگر، چه کارهایی باید بکنید تا گذشت کردن حالتان را بهتر کند؟ برای رسیدن به این هدف دو کار را باید انجام بدهید:
بخشیدن میتواند به هزار و یک علت روی سلامت روان آدم تاثیر مثبت داشته باشد که بعضی از این علتها اینها هستند:
1. کینه، اتلاف انرژی
وقتی که آدم از یک نفر کینه به دل میگیرد؛ به ویژه اگر آن یک نفر نسبت نزدیکی با آدم داشته باشد، ذهن آدم بخش بیشتر انرژی خودش را صرف فکر کردن به ظلمی میکند که بر او روا رفته است. آن وقت است که کمکم تمام فکر و ذکر و هیجان و در نتیجه رفتار آدم حول یک چیز میچرخد؛ خاطره رنجش و حس کینه. باور نمیکنید که کینه بتواند اینقدر زندگی آدم را به هم بریزد، نه؟ آخرین باری که از یکی خیلی رنجیدید و روزهای سیاه بعدش را یادتان بیاورید تا دستتان بیاید ابعاد بزرگترش میتواند با آدم چه کار کند.
2. بخشش، یک پایان خوب
تا وقتی که ما در ذهنمان از کسی رنجشی داشته باشیم، تا این رنجش را حل نکنیم نه جدا شدن از آن نفر و نه انتقام از او آراممان نمیکند؛ یعنی به هر حال "رنجیدن" به عنوان یک موضوع تمام نشده در ذهن ما، باقی مانده است. خاصیت ذهن آدم هم این است که تا یک موضوع ناتمام را تمام نکند آرام نمیگیرد. تا وقتی که دیگران را نبخشیم احساس کینه به عنوان یک موضوع تمام نشده در ذهن ما میماند و ما را اسیر میکند. پس بخشیدن دیگران قبل از اینکه دیگران را آرام کند خود ما را آرام میکند.
3. دوری از بیماریهای روان تنی
وقتی که خاطر ما از یک نفر رنجیده است دائم و پشت سر هم از رنجاننده و خودمان که در موقعیت رنجش جوابش را ندادهایم حرص میخوریم. حرص خوردن افراطی هم که نتیجهاش معلوم است؛ انواع و اقسام شکلهای اضطراب، وسواس، افسردگی، زخم معده و جوش صورت را به وجود می آورد.
بایدها و نبایدهای گذشت کردن را بشناسید
گذشت کردن مثل خیلی دیگر از رفتارها بایدها و نبایدهای خودش را دارد که کم توجهی کردن به آنها، این رفتار پسندیده را با شکست مواجه می کند و در نتیجه حال شما را بدتر از قبل می کند.
بایدهای گذشت:
- باید گذشت را آزادانه انتخاب کنید نه اینکه به صرف آموزه ها و یا فشارهای دیگران، خودتان را به نوعی مجبور به انجام آن ببینید.
- برای کامل شدن فرایند گذشت، باید صبور باشید و به صورت آهسته و پیوسته روی خودتان کار کنید.
- در گذشت، باید تمرکزتان فقط روی خودتان و بهتر کردن حالتان باشد. شما نمی توانید فرد دیگر را هر چقدر هم که مقصر باشد تغییر بدهید.
نبایدهای گذشت:
- گذشت را نباید به معنای آشتی بدانید. آشتی کردن مرحله بعدی گذشت است و لازم است قبل از اینکه بخواهید با فرد مقصر آشتی کنید، فرایند گذشت را در خودتان کامل کرده باشید.
- گذشت را نباید به معنای فراموش کردن اتفاقات پیش آمده بدانید. واقعیت این است که اتفاقات زندگی، اتفاق افتاده اند و نمی توانند فراموش شوند. کاری که گذشت می کند این است که بار هیجانی ماجرا را می گیرد و باعث می شود که شما دیگر از بابت یادآوری آن اتفاق حالتان بد نشود نه اینکه آن ماجرا را به کلی از ذهن تان پاک بکند.
- نباید به خاطر گذشت منتی بر سر کسی گذاشت. همانطور که گفته شد گذشت انتخاب خودتان بوده است، شما برای بهتر کردن حال خودتان آن را انتخاب کرده اید و کسی شما را مجبور به آن نکرده است.
بخشیدن میتواند به هزار و یک علت روی سلامت روان آدم تاثیر مثبت داشته باشد چند گام برای بهتر بخشیدن
بخشیدن دیگر آنقدر میتواند اثر مثبت روی سلامت روان داشته باشد که بعضی از روانشناس هایی که بیشتر روی مسائل معنوی کار کرده اند، یک "روان درمانی براساس بخشش" طراحی کرده اند. آنها می گویند اگر ریشه اضطراب و استرس یک کینه قدیمی باشد، بهترین راه برای بر طرف کردن آن، این است که بیمار با تمام وجودش از تقصیرات دیگران بگذرد. بعضی از این توصیه ها در واقع مراحلی از همان روان درمانی هستند. پس اگر کینه، زندگیتان را به هم ریخته است لطفا با کمک یک روانشناس این مراحل را طی کنید:
گام اول : احساسات منفی را انکار نکنید!
دیده اید بعضی ها میگویند "من از هیچکس چیزی به دل نمی گیرم". راستش را بخواهید، دست کم از نظر روانشناسی این "هیچ چیز" غیرممکن است. اگر خیلی بخواهیم روانکاوانه برخورد کنیم، حتی تاکید یک نفر بر "اصلا"، "ابدا"، "هیچ وقت" و "در هیچ شرایطی" کینه به دل نگرفتن میتواند نشانه این باشد که اتفاقا ته دل آن آدم یک کینه عمیق خوابیده است و عملا آن آدم کینه ای تر از دیگران است. پس لطفا احساس کینه از دیگران را دست کم از خودتان پنهان نکرده و به جایش بنشینید به ابعاد مختلفش فکر کنید؛ به اینکه چقدر شدت دارد؟ نسبت به چه کسی یا چه کسانی است؟ اولین بار کی از او رنجیده اید و چرا؟ آیا ممکن است ریشه های این کینه به کودکی تان برگردد؟ ممکن است رنجش خاطرتان خیلی افراطی و غیرواقعی باشد؟
گام دوم : دو دو تا چهار تا کنید!
یک بار دیگر این مقاله را بخوانید و با خودتان فکر کنید که روی هم رفته مضرات کینه داشتن یا تلافی کردن، بهتر است یا سودهایش. همین که شما به این نتیجه برسید که بخشیدن هم میتواند در کنار کینه ابدی و تلافی کردن یکی از گزینه هایتان باشد، از این گام نتیجه گرفته اید.
گام سوم : حق قصاص و بخشش
میگویند بخشش وقتی لذت بخش تر است که آدم توانایی قصاص کردن را داشته باشد. اینکه شما خودتان را، هم در انجام تلافی و هم در بخشیدن محق بدانید، باعث میشود که راحت تر و بدون اکراه دیگری را ببخشید. شاید به همین خاطر است که مراسم آشتی کنانی که بدون میل دو طرف قضیه انجام می شود، معمولا نتیجه نمیدهد.
گام چهارم : به محدودیتهای او فکر کنید
حالا وقت این است که کمی مقدار هیجان قضیه را بیاورید پایین و اتفاقی را که باعث رنجش شما شده است، منطقی تر بررسی کنید. ببینید که واقعا چرا رنجاننده، شما را رنجانده است. آیا او خودش محدودیتهایی نداشته که باعث آن رفتار شده است؟ ممکن نیست که در روز یا روزهایی که شما را رنجانده است، از چیزی ناراحت بوده باشد؟ احتمال ندارد که شما رفتاری کرده باشید که چیز تلخی را برایش زنده کرده باشد؟ اصلا به این خاطر نیست که او خودش در زندگی اش تحت فشارهای روانی شدیدی بوده و برای همین کلا عصبی بار آمده است؟ خب! همه اینها میتواند محدودیتهایی باشد که باعث میشود یک نفر شما را برنجاند. شما خودتان از این محدودیتها ندارید؟ برای خودتان پیش نیامده که ناخواسته یک نفر را برنجانید؟ منصف باشید دیگر!
گام پنجم : خوبیها را هم ببینید
معمولا رنجش خاطرهای عمیق از کسانی پیش می آید که ما از آنها توقع رنجاندن نداشته ایم. خب، این آدمها که یک دفعه از آسمان نیامده اند؛ این آدمها یک خوبیهایی داشته اند که ما اول با آنها احساس نزدیکی کرده ایم که بعد از رفتارشان برنجیم دیگر. فکر کنید، ببینید که واقعا هیچ خوبی ای در وجود آن آدم نیست؟
گام ششم : تصمیم بگیرید
تا حالا دیگر باید دستتان آمده باشد که بخشیدن، هم عمل منصفانه تری است و هم در درجه اول به نفع خودتان است اما هنوز مختارید که بین گذشت و کینه یکی را انتخاب کنید. به هر حال، دل را یک دله کنید و تصمیم بگیرید. برای تصمیم گیری عجله نکنید اما زیاد هم در تردید نمانید. فقط یادتان باشد که تصمیمگیریتان فقط به خاطر منافع منطقی نباشد و واقعا از ته دلتان دیگران را بخشیده باشید.
گام هفتم : بخشیدن را در عمل نشان دهید!
اگر واقعا از ته دل یک نفر را بخشیده باشید، دیگر نباید اکراه داشته باشید که بروید با او دست بدهید و روبوسی کنید. اگر هم به شما بر میخورد که چرا او پا پیش نگذاشته است، غیرمستقیم به دوستان مشترک نشان دهید که تمایل دارید با رنجاننده آشتی کنید. همیشه پایه هایی برای مراسم آشتی کنان وجود خواهند داشت! گردآوری: بخش روانشناسی بیتوته منابع: تبیان مشرق نیوز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بیتوته]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]