تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر پنج خصلت نبود، همه مردم جزوِ صالحان مى شدند: قانع بودن به نادانى، حرص به دنيا، بخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804936384




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

از کودکی که آزرده‌ایم پوزش بخواهیم


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: داستان غریبی است حکایت کسی که کودکی‌اش را در طفولیت گم می‌کند و تا واپسین روزهای عمر به دنبالش می‌گردد. غریب است که او درجستجوی پاره‌ای از وجودش است که خود مجبور شده پنهانش کند.


از کودکی که آزرده‌ایم پوزش بخواهیم
از کودکی که آزرده‌ایم پوزش بخواهیم
 داستان غریبی است حکایت کسی که کودکی‌اش را در طفولیت گم می‌کند و تا واپسین روزهای عمر به دنبالش می‌گردد. غریب است که او درجستجوی پاره‌ای از وجودش است که خود مجبور شده پنهانش کند.دوگانگی عجیبی است. انسان درجستجوی کودکی ازدست رفته‌اش است و در همان حال آن را نمی‌پذیرد، از آن بیزار است و در فراموشی رهایش می‌کند زیرا دراعماق وجود خود می‌داند که کودکی‌اش یادآور درد و رنج است؛ بجای مهر و توجه و مراقبت، از سرمای بی‌مهری و شماتت و آزار به خود لرزیده و دستان کوچکش که به تمنای مهربانی مادر و پدر به سمت آنها دراز شده بود، با بی‌مهری پس زده شده است.او را کودن و دست و پا چلفتی، زشت و بی‌قواره، دراز یا کوتوله، تنبل و درس نخوان خطاب کردند و او را واداشتند تا با ذهن کودکانه خود بپذیرد که بد است و ناکافی و گناه هرآنچه که بر او می رود به گردن خودش است و سزاوار بیش از آن نیست.گاه اتفاق افتاد که مادر یا پدر یا هر دو پای او را به معرکه مشکلات و گلایه‌های خود و دنیای پرتنش بزرگترها کشاندند و دنیای کودکی‌اش را از او گرفتند و نقش پدر و مادری را برعهده‌اش گذاردند. او را واداشتند که فراموش کند هنوزخردسال است، بچه کوچکی است که روزهای کودکی‌اش یکی پس از دیگری به گذشته می‌پیوندند بی‌آنکه فرصت یابد آنها را زندگی کند. او که کودکی بیش نبود، فراموش کرد که زود هنگام و به زور به دنیای بزرگترها پرتاب شد و کودکی‌اش را گم کرد.کودک فراموش شده درون (دربسیاری موارد طرد شده)، به یاد می‌آورد چگونه در تنهایی خود از صدای سرزنش آمیز یا حرکات چهره مادر و پدر به خود لرزید و ناگزیربه همانها پناه برد که دل کوچک او را با چهره سرد و عبوس و با صدای بلند و فریاد لرزاندند و با سرزنش‌ها و بی‌توجهی او را آزردند. به یاد می‌آورد هزاران باری را که به امید اندکی نگاه مهرآمیز، ذره‌ای تایید و تشویق و کمی توجه، کارهایی را کرد که آنها دوست داشتند و خود را با فشار درقالبی جای داد که آنها برایش ساخته بودند تا جایی که دست آخر خودش را از دست داد و دیگر حتی خودش هم خود را نمی‌شناخت.به یاد می‌آورد روزهایی را که مادر با او قهر می‌کرد و با اوسخن نمی‌گفت، حتی نامش را برزبان نمی‌آورد، انگار که دیگر وجود نداشت. به یاد آورد زمان‌هایی را که در جمع میهمانان پدر و مادر سرگرم بودند و او چون شبحی سرگردان به دامن هرکس می‌آویخت به امید نگاهی و مهری اما نگاه سرد و عبوس مادر و پدر او را ترسان و ناامید به گوشه‌ای می راند. به یاد می‌آورد تقاضاهایش بی‌پاسخ و نیازهایش بی‌جواب ماندند و او وادار شد در تنهایی، خود پاسخ‌ها را بیابد و نیازهایش را برآورد و یاد بگیرد امید به کسی نبندد.او هرگز نفهمید چرا هنوز تا پای جان عاشق و بی‌قرار آنها است و چرا ترس وجودش را لبریز کرده و شرم در درونش خانه کرده. آیا هرگز از این زندان تیره و کوچک آزاد خواهد شد؟ آیا روزی به روشنایی قدم خواهد گذاشت؟ آیا طعم پذیرفته شدن و دوست داشته شدن را خواهد چشید؟ آیا هرگز مادر و پدر او را همانگونه که هست دوست خواهند داشت؟او هنوز نمی‌داند چرا ناگهان خشمگین می‌شود، شرم وجودش را می‌گیرد تا جایی که می‌خواهد از همه کس بگریزد و پنهان شود.نمی‌داند چرا دوباره و دوباره به سمت مصرف مواد مخدرو مشروبات الکلی می‌رود، شغلش را دائم عوض می‌کند و از رابطه ماندگار عاجز است. او می‌ترسد و این ترس دائمی است و برای این همه، پاسخی نمی‌یابد.پاسخ اما در درون انسان است. کودک درون به روشنایی پای خواهد گذاشت و طعم دوست داشته‌شدن را خواهد چشید در صورتی که خود، خودش را که در دوران کودکی رها کرده، همانگونه که هست بپذیرد، غبار از کودکی‌اش بروبد و به خود با چشم خود بنگرد نه از درون آینه شکسته والدین و بزرگترهایی که هرگز نتوانستند او را و زیبایی‌هایش را ببیند و از توانایی‌هایش سرمست شوند.در آغوش کشیدن خود و پذیرفتن ضعفها توانایی‌ها را شکوفا می‌کند. کودکی که به هر شکل و دلیلی مورد بی‌مهری و بی‌توجهی قرار می‌گیرد، خودش را طرد و نکوهش می‌کند و گناه هر آنچه را که براو رفته، به گردن می‌گیرد.
چرا که او خود را در آینه رفتار پدر و مادر می بیند و قضاوت می‌کند. نسبت‌هایی را که به او دادند (بیعرضه، دست و پا چلفتی...) و سرزنش‌ها و انتقادات تند آنها را حقیقت مطلق می‌انگارد و باور می‌کند که او همان است که آنها تصویر می‌کنند. خود تبدیل به مادر، پدر یا هر دو می‌شود و با صدای بی‌رحم آنها، آزار خود را در درون ادامه می‌دهد و خود واقعی‌اش را محکوم و طرد می‌کند.کودکی که مورد شماتت بوده و والدینش با مقایسه او با فرزندان دوستان و فامیل، او را تحقیر و سرزنش کرده‌اند هرگز طعم رضایت از خود را نخواهد چشید و پیوسته به دنبال موفقیتی خواهد بود که چون سراب از او می‌گریزد اگرچه که دست آوردهای زیادی در زندگی داشته باشد.او پیوسته خود را با دیگران مقایسه خواهد کرد و موفقیت دیگران را پررنگ‌تر ازدست‌آوردهای خود خواهد دید و همین موضوع سمی تلخ را مدام در وجودش سرازیر خواهد کرد و بهانه‌ای به دست صدای سرزنشگر درونش خواهد داد تا او را به باد انتقاد بگیرد و خوشی را به کامش تلخ کند.فرزندان خود را دریابیم و از رفتار گذشته خود پوزش بخواهیم، شاید مرهمی باشد برای زخم‌هایی که ناخواسته به روح آنها وارد کردیم. روبرو شدن با اشتباهات رفتاری که در گذشته مرتکب شده‌ایم، به آنها کمک خواهد کرد تا خود را همانگونه که هستند بپذیرند و برای ارتقاء خود تلاش سالمی را آغاز کنند.کودکان به محبت، توجه، اعتماد، تشویق، پذیرش و مراقبت دائم احتیاج دارند؛ مادر و پدر و نزدیکانی چون پدربزرک و مادربزرگ هستند که باید نیاز عاطفی آنها را برآورده کنند و اگر نکنند، آنها در کشمکشی دائمی،با ترس و اضطراب، اندوه، سرخوردگی و بی‌اعتمادی به خود و دیگران، به حال خود رها می‌شوند. سلامت نیوزمطالب مرتبط :از نظر اسلام رفتار با مادر و پدرهایی كه بد دهان هستندتاثیر دعوای پدر و مادر بر رفتارهای کودکانتربیت صحیح کودک، رفتار اشتباه والدینمنعکس شدن رفتارهای والدین در کودکانمرز رفتار عاشقانه و جنسی بین بچه ها و والدین کجاست؟
مطالب پیشنهادی


آموزش جالب معماری داخلی + فیلم بسیار زیبا


دیگه وقتشه جلوی ریزش موهات رو بگیری!!!


خوش گذرانی های بهاری/با ما باشید


نمایش تصویری اعمال جراحی پلاستیک بدن





پنجشنبه 13 خرداد 1395





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 130]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سبک زندگی
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن