واضح آرشیو وب فارسی:الف: ناگفتههای یک خلبان از آخرین سفر امام (ره)
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۳۱
کاپیتان محمود امینی، خلبان بالگرد حامل پیکر امام خمینی (ره) به بهشت زهرا (س) ناگفتههایی از روز ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ روایت کرده است.روزنامه «قانون» آورده است: هرساله همزمان با رحلت حضرت امام خمینی(س) و تماشای تصاویر مربوط به تشییع پیکر ایشان، سوالاتی در ذهن ما ایجاد میشد که مسئولان این مراسم، چگونه آن جمعیت فراوان که عاشق پیر جماران بودند را اداره میکردند؟ کسانی که کمترین اطلاعی از امنیت پرواز داشتند، میدانستند حضور آن جمعیت میلیونی در زمان خاکسپاری حضرت امام(س)، هشداری برای خلبانان بالگرد حامل پیکر آیتالله خمینی بود. بدون شک مهارت مسئولان برگزاری و خلبانان آن مراسم و نیز امداد الهی سبب شد تا تشییع پیکر امام(س) با کمترین هزینه جانی به پایان برسد.یکی از مسئولان اصلی و موثر آن مراسم، کاپیتان محمود امینی، خلبان بالگرد حامل پیکر امام(س) است. او که مدتها در خدمت نیروی هوایی بود، سالهاست بدون توقع در معاونت عملیات شرکت هلیکوپتری ایران مشغول خدمت است و ناگفتههایی از مراسم تشییع ۱۴ خرداد را برای ما بازگو کرد. نکتهای که در این میان بیش از هر سخنی ذهن ما را درگیر کرد استفاده برخی، از جایگاه وی در دورانی است که کاپیتان امینی سکوت کرده بود.مشروح گفتوگوی ما با خلبان آخرین سفر امام(س) از جماران تا بهشتزهرا(س) را در زیر میخوانید:اوایل انقلاب شما کجا مشغول بودید؟آن دوران من در نیروی هوایی مشغول بودم. مسئولیت پروازهای آن زمان با ما بود. هر پرندهای (هواپیما و هلیکوپتر) که قصد پرواز داشت باید تحت کنترل ما این فعالیت را انجام میداد. در آن زمان خلبانهای ماهری در خدمت نیروی هوایی بودند که مقامات را این افراد جابهجا میکردند. افرادی که دروههای خلبانی خود را در پاکستان و آمریکا گذرانده بودند ولی برای کشورشان تا پای جان نیز ایستادند و بیشتر این عزیزان نیز شهید شدند.شما به عنوان فردی که در مراسم رحلت امام خمینی(س) مسئولیت داشتید،از آن روزها برای ما توضیح دهید.روز قبل از آن واقعه، اوضاع جسمی حضرت امام خمینی(س) مناسب نبود و مسئولان تدابیر لازم را در ذهن داشتند. از جمله این تدابیر، تشکیل کمیتههایی برای آمادگی در قبال جابهجایی افراد و برگزاری مناسب مراسم احتمالی بود. در آن زمان در محل امروز میدان آرژانتین ساختمانی وجود داشت که مسئولان این کمیتهها در آنجا گردهم آمده بودند و ما نیز در آنجا حضور داشتیم و آماده خدمت بودیم.زمانی که خبر رحلت امام(س) منتشر شد، چه اتفاقی رخ داد؟همزمان با اعلام خبر رحلت امام(س) ماموریت ما نیز آغاز شد و تمام نیروها برای هرچه بهتر انجام شدن این مراسم دست به دست هم دادند. اما در این بین نقشی که نیرویهوایی بر عهدهداشت کمی متفاوت بود. هنوز برخی از جامعه مردمی از رحلت حضرت امام(س) خبر نداشتند که ما از جماران به مکانی در حوالی بهشتزهرا(س) امروزی رفتیم. یکی از مسئولان که روحانی نیز بود در آن مکان حضور داشت و منتظر ما بود. از قبل مکانی را برای فرود هلیکوپتر ما آماده کرده بودندکه در میان هکتارها علفزار و مزارع جنوب تهران بود. البته قرار بود در ابتدا پیکر مطهر امام(س) را در مصلای کنونی به خاک بسپارند ولی مشخص نشد به چه دلیلی آن مکان دوردست برای خاکسپاری انتخاب شد. بعد از بازدید از آنجا به جماران بازگشتیم. اندکی بعد آقای امامجمارانی گفتند یادگار امام(س) را نیز برای بازدید آن مکان ببریم. بعد از گذشت چند ساعت که مجدد به همراه سیداحمد خمینیبازگشتیم با صحنه عجیبی مواجه شدیم و آن اینکه تمام آن مزرعههای چندین هکتاری صاف و مرتب شدهبود.مسئولیت این فعالیتهای هوایی با شما بود؟در آن بازه از زمان مسئولیت را محمد انصاری، فرمانده وقت هوانیروز برعهده داشت و ما نیز کمک میکردیم. به تمام مراکزی که هلیکوپتر داشتند دستور دادیم تا تمام پرندههای خود را در اختیار قرار دهند تا این مراسم را به بهترین وجه ممکن برگزار کنیم.پیکر را چگونه به بهشتزهرا(س) بردید؟در ابتدا برخی تصمیمگرفتند پیکر امام(س) را سوار بر یک تریلی به سمت بهشت زهرا(س) ببرند تا مردم نیز در این مراسم شرکت کنند ولی از آنجا که ملت علاقه زیادی به امام(س) داشتند مشکلاتی به وجود آمد. یک بالگرد از ابتدای مسیر که از مصلی راهافتادیم، بالای سر ماشین به حرکت در آمد تا در صورت وقوع حادثهای وارد عمل شود. تا صالحآباد کاروان پیشرفت ولی مرتبا به جمعیت افزوده و وضعیت از حالت عادی خارج شد.تراکم مردم مشکلی برای مراسم و پیکرامام(س) ایجاد نکرد؟مردم برای استقبال از پیکر امام(س) هجوم آوردند و این اقدام سبب شد به تابوت امام(س) آسیب وارد شود و در برخی عکسها نیز مشاهده میکنید حتی کفن حضرت نیز از هم پاشید و تابوت ایشان نیز از بین رفت. در آنجا کمیته مراسم ماشین را به سمتی بردند تا امکان جابهجایی پیکر امام(س) ایجاد شود.آقای انصاری که در هلیکوپتر مراقب مراسم بود، در بیابان فرود آمد و پیکر امام(س) را در بالگرد قرار دادند و پرواز کردند. البته ناگفته نماند وضعیت به گونهای شده بود که جمعیت وارد هلیکوپتر شده و سعی داشتند با پیکر امام(س) همراهی کنند ولی مسئولان این افراد را از بالگرد پیاده کردند.وقتی مسئولان با این وضعیت مواجه شدند، چه کار کردند؟در این زمان بود که مسئولان همراه پیکر امام(س) با مشکل از هم پاشیدگی تابوت و کفن امام(س) مواجه شده بودند و از سوی دیگر باید تا قبل از غروب خورشید پیکر ایشان به خاک سپرده میشد! در این بین مسئولان برگزاری به آقای انصاری گفتند که پیکر را به جماران بازگرداند تا مشکلات را رفع کنند ولی فرمانده هوانیروز وقت(محمدانصاری) اعلام کرد که من جماران را نمیشناسم و برای پرواز به آن محدوده دچار مشکل هستم.با این وضع، پیکر بی کفن را چه کردند؟در اینجا بود که تصمیمگرفتم مسئولیت را من به عهدهبگیرم.در دانشکده افسری پیکرمطهر امام(س) را تحویل گرفتم و به جماران بردم. در آنجا نزدیکان و خدمتکار حضرت امام(س)(حاج عیسی) پیکر ایشان را مجدد کفن کردند و با تابوتی در هلیکوپتر قرار دادند.در آنجا تصمیمگرفته شد تا ۴ هلیکوپتر به سمت بهشتزهرا(س) حرکت کند تا بتوانیم مردم را در چهارگوشه آن مکان متفرق کنیم. سپس ۴ تابوت به همراه ۴بالگرد آماده شدند و پیکر امام(س) در بالگرد من قرار گرفت.در آن زمان، مسئولان امر گفتند که به سمت بهشتزهرا(س) حرکت کنیم. یکی از روحانیونی که در کمیته مسئولیت داشت به ما گفت در گوشهای از آن مکان مشخص شده، پاسداران کانکسهایی را تعبیه کردهاند تا بتوانیم به راحتی در مکان فرودآمده و پیکر امام(س) را به خاک بسپاریم. ما به سمت بهشتزهرا(س) حرکت کرده و هر کدام از بالگردها در مکان مشخصی نشستند و من نیز با هلیکوپتر حامل پیکر امام(س) در آن نقطهای که محفوظ شده بود دقیق کنار قبر بر زمین نشستم و تنها توانستیم پیکر را از تابوت درآورده و خاکسپاری کنیم.با مردم چه کار کردید؟وقت تنگ بود!مردم نیز متفرق شده بودند و به سمت بالگردهای دیگر هجوم برده بودند ولی زمانی که دیدند در تابوتها خالی است به سمت مقر ما هجوم آوردند. در این تنگی وقت برخی با ابراز احساسات، جلوی اجرای کار را گرفتهبودند و سبب کندی خاکسپاری شده بودند که من نیز با آنها برخورد کردم. در پایان خاکسپاری پیکر مقدس ایشان بود که مردم کمکم از کانکسها بالا آمده و وارد محوطه شدند.در ابتدا قصد داشتند وارد بالگرد شوند چرا که احساس میکردند پیکر در آنجاست و این ماجرا برای ما خطرناک بود چرا که هم امکان داشت به افراد ضربه بزند و هم افراد سبب آسیب دیدن بالگرد بشوند. سرانجام با هر فشار و معضلی که بود از زمین پرواز کردیم. در ادامه راه زمانی که به آشیانه بازگشتیم، کمک خلبان ما به دلیل واهمهای که هجوم مردم ایجاد کردهبود، حال خود را از دست داد.این عملیات با تمام سختی که داشت انجام شد ولی از آنجایی که هدف مقدس بود این فشارها را تحمل و به وظیفه خود عمل کردیم.غیر از این واقعه از امام(س) خاطره دیگری نیز دارید؟بله. ما سران نظام را از آشیانه مهرآباد به نقاط مختلف میبردیم و حتی زمانیکه حضرتامام(س) به قم میرفتند برای دیدار مقامات با ایشان، بزرگان انقلاب را به دیدار ایشان میبردیم. نکته ای که توجه ما را جلب کرد، نگاه ویژه امام(س) به آیتا... طالقانی بود.چون در آن زمانی که امام(س) برای دیدار با مقامات وارد محل جلسه میشدند با یک برخوردی عمومی از همه استقبال میکردند ولی آیتا... طالقانی را در آغوش گرفته و میبوسیدند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 121]