واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: ۶۰ دقیقه شکنجه برای سرقت ۱۵۰ میلیون طلا
کد خبر: ۵۹۴۳۳۹
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۳ - 02 June 2016
اواخر اردیبهشتماه گزارشی از دستگیری یک باند زورگیری منتشر کردیم که زنان تنها را طعمه قرار میدادند.
به گزارش همشهری، اعضاي اين باند كه از 3جوان افغان تشكيل شده بود پس از شناسايي خانههايي كه زنان و دختران تنها در آن زندگي ميكردند، وارد آنجا شده و با خشونت تمام و شكنجه طعمههايشان دست به سرقت ميزدند. در بازرسي مخفيگاه اين سارقان تعداد زيادي گوشي تلفن همراه و مقداري طلا و جواهر كشف شد كه نشان ميداد آنها از افراد زيادي سرقت كردهاند.
عليرضا، سردسته باند در بازجوييها گفت: من در كارهاي ساختمان فعاليت ميكردم و هر بار كه جايي مشغول بهكار ميشدم، اگر مردي در آنجا حضور نداشت از روي كليد خانه، كليد يدك ميساختم و بعد با همدستانم شبانه و در برخي موارد در روز روشن وارد آنجا ميشديم و دست به سرقت ميزديم.
با انتشار خبر دستگيري اعضاي اين باند، شاكيان زيادي كه از سوي آنها هدف سرقت قرار گرفته بودند شناسايي شدند. 2نفر از آنها مادر و دختري هستند كه هفتم بهمنماه سال 93هدف سرقت قرار گرفتند. اين مادر و دختر 2روز پيش در نخستين جلسه بازپرسي از متهمان در شعبه اول دادسراي ويژه سرقت حاضر شدند تا سارقان را شناسايي كنند.
دختر جوان وقتي به همراه مادرش وارد شعبه شد به محض ديدن 2نفر از متهمان آنها را شناخت و با يادآوري لحظات شكنجه، شروع كرد به جيغ كشيدن. دست و پايش ميلرزيد و گريه ميكرد تا جايي كه دچار تنگي نفس شد و مجبور شدند با اسپري مختص بيماران مبتلا به آسم كمكش كنند. پس از آن مادرش براي قاضي نصرتي، بازپرس شعبه اول دادسرا توضيح داد كه از روزي كه سرقت رخ داده، هردو دخترش دچار اضطراب شديدي شدهاند. دقايقي بعد وقتي دختر جوان آرام گرفت، در گفتوگو با خبرنگار همشهري از جزئيات سرقت گفت.
پس از دستگيري سارقان، اين نخستين بار بود كه آنها را ديدي؟
بله. نميدانم چرا وقتي چشمم به آنها افتاد دوباره آن روز تلخ در ذهنم تداعي شد. از آن روز به بعد ديگر حتي از سايه خودم هم ميترسم. شايد باور نكنيد حتي وقتي در خانه هستم، شنيدن كوچكترين صدا هم مرا به وحشت مياندازد. بعضي وقتها مثل ديوانهها همه جاي خانه را ميگردم حتي داخل كمدها را. مدام فكر ميكنم كسي داخل خانه است.
از روز سرقت بگو؟
پدر و مادرم سالها پيش از هم جدا شدند و من به همراه خواهر و مادرم در آپارتماني در فرمانيه زندگي ميكنيم. ساعت 12ظهر بود كه من در يكي از اتاقها خواب بودم و خواهرم در اتاق ديگر. مادرم هم در سالن پذيرايي مشغول كار بود. همان لحظه صداي زنگ آپارتمان را شنيدم. با خودم گفتم شايد همسايه مان باشد. مادرم در را نيمه باز كرد. جواني آن طرف در فاميلي مادرم را گفت و صداي مادرم را ميشنيدم كه ميپرسيد از طرف چهكسي آمدهايد. در همان لحظه يكي از آنها به زور وارد خانه شد.
من كه صداي فرياد مادرم را شنيدم از اتاقم بيرون آمدم كه ديدم مادرم روي زمين افتاده و مردي دست و چشمانش را با دست گرفته است. درست همان لحظه جواني از پشت سر به من حمله كرد و ضربهاي به سرم زد. من روي زمين افتادم. او دهانم را گرفت و مرا كشان كشان به داخل اتاق برد. فرياد ميزد كه جاي پول و طلاها را نشانش بدهم. من به خاطراينكه آسم دارم حالم بد شد. به سختي نفس ميكشيدم و دچار وحشت شده بودم. دزد جوان و لاغر اندام با چاقو و شوكر تهديدم ميكرد. آنقدر ترسيده بودم كه اصلا يادم رفته بود جاهاي طلاهايمان كجاست. مدام ميگفتم به خدا نميدانم و هر بار كه اين جمله را ميگفتم زورگيرخشن با مشت به سرم ميكوبيد و كتكم ميزد. او چشمانم را گرفته بود تا او را نبينم. آنها كلي خانهمان را زير و رو كردند و در نهايت همدستش فرياد زد كه بيا برويم. همان لحظه توانستم چهره او را ببينم.
چند مدت در خانه بودند؟
حدود يك ساعت.
خوب دقت كن همين دو نفر بودند كه وارد خانه شما شدند؟
(اشاره به يكي از متهمان) مطمئنم كه اين شخص به سمت من حملهور شد چون هم هنگام رفتن چهره او را ديدم، همزماني كه مرا تهديد ميكرد و كتك ميزد زيرچشمي توانستم چهرهاش را ببينم. براي اين ميگويم مطمئنم چون اين شخص كنار چانهاش كمي فرورفتگي دارد كه آن لحظه درست در ذهنم ماند. الان هم با اينكه ريش گذاشته اما همچنان اين مشخصه را دارد.
اما هر دو سارق ميگويند كه در سرقت از خانه شما نقشي نداشتهاند و اين سرقت كار همدستشان بوده كه حالا در زندان است.
دروغ ميگويند. مطمئنم كه خودشان هستند.
چقدر پول و طلا سرقت كردند؟
مادرش پاسخ ميدهد: 150ميليون تومان طلا و سكه. پول نقد در خانه نداشتيم.
چه شد كه در نهايت جاي پول و طلاها را به آنها نشان دادي؟
من از همان اول به آنها گفتم هرچه ميخواهيد برداريد اما بلايي سر دخترانم نياوريد. يكي از آنها سراغ دختر كوچكم رفت و ديگري دختر بزرگترم را كه آسم داشت تهديد ميكرد. نميدانيد وقتي دخترم جيغ ميكشيد من در آن لحظه چه حالي داشتم. تصور كنيد يكي از سارقان چشمانم را با يك دست و دهانم را با دست ديگرش گرفته بود و من هيچ جا را نميديدم.
نميدانستم با دخترم چه ميكنند. فقط با پايم به او ميزدم كه رهايم كند. زورگير مسلح هم مدام به سرم ميكوبيد. من بعد از اين حادثه دچار استرس شده و مشكل اعصاب پيدا كردهام. در نهايت پس از تهديد و شكنجه دستانش را از روي دهانم برداشت و من جاي طلاهايمان كه داخل كمد بود را نشانش دادم. او و همدست ديگرش همه طلاها را داخل كيسهاي ريختند و فرار كردند. براساس اين گزارش تحقيقات از سارقان دستگير شده در دادسراي ويژه سرقت ادامه دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]