واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دستانت به بلندای آسمان رسید + عکس
اینک که دستانت به بلندای آسمان رسیده است، دست ما را هم بگیر.
در بین جمعیت، صدای مردی همه را متوجه خود ساخت همه به سوی صدا برگشتند مرد با صدای بلند میگفت «این پسر... این پسر... این پسر... پسر من نیست، پسر همه شماست، پسر اردبیل است» دو نفر زیر شانههای مرد را گرفته بودند و او که خمیده راه میرفت، باز گفت «خوش آمدید... خوش آمدید...» و اشک میریخت. آن قدر ازدحام زیاد بود که فقط از دور صدای جوانی را شنیدم که میگفت «خواهرت...» و دیگر هق هق گریه امانش نداد از ذهن بیننده و شنونده میگذشت که این افراد پدر و برادرت هستند، اما نه! امروز همه یکی شده بودیم و تو ... پسر و برادر همه ما شده بودی. در تشییع پیکرت، از کسی شنیدم که گفت «آن یکی هنوز پیکرش پیدا نشده و مشخص نیست که زنده است یا نه، اما هاشم هر دو دستش قطع شده بود» به کجا سفر کنم؟ کجای دنیا؟ وقتی از دست قطع شده میگویند، کجا را باید پیدا کرد؟ به کجا باید رفت؟ جز ... کربلا و یاد عباس (ع) و غیرت و شجاعت و ... . چه خوش زینب (س) که مدافع حرمی چون تو دارد که مانند ابوالفضل (ع) ایستادی و دو دستت را تقدیم کرده و سپس جانت را فدا کردی. امروز همه آمده بودند، ترسی ندارم بگویم اگر گشت ارشاد بود، به خیلیهایشان تذکر میداد، چه پسر و چه دختر! اما همان قطره اشکها کار خودش را کرد، چه جوانانی که با چشمان خیس به سلفی گرفتن، عکاسی و فیلمبرداری از تشییع پیکر تو مشغول بودند و حتی... بر سینه و سر میزدند. سخن طولانی نکنم که همه یکی شده بود و یادت، مظلومیتت، شهادتت و غیرتت ما را از حال خود رها ساخته بود و فقط در کنار پیکرت گام برمیداشتیم و میگفتیم «چه افتخاری از این بالاتر که هم قدمت باشیم.» چند بار شنیده بودی «مرد که گریه نمیکنه؟!» اما امروز صدای ضجه مردان از زنان هم بالاتر رفته بود، دلها آتش گرفته بود درست مانند دل زینب (س) باورت میشود؟ بگذار آسمان ببارد، هنوز صدای رعد و برق دیشب و بارش باران از ذهنم نگذشته، نگو آسمان زودتر از همه ما به بدرقهات آمده بود! راستی همرزمانت، همانها که با تو در تیپ 37 حضور داشتند، با هم میخندید، شوخی میکردید، با اشرار میجنگیدید و...، امروز طاقت دوریات را نداشتند. اردبیل که شهر ابوالفضل (ع) است تو را ابوالفضلوار تقدیم آسمانت کرد... . هاشم جان اینک که دستانت به آسمان رسیده دستان ما را هم بگیر، بگذار ما هم از نزدیک لذت تماشای آفتاب را حس کنیم، بگذار ماه را لمس کنیم، بگذار بر روی ستارگان بنشینیم...، آه ... هنوز دارم زمینی فکر میکنم و تو آسمانی شدهای، باشد که وقتی دستانمان را گرفتی با هم به آسمان پر بزنیم.
![](http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1395/02/31/13950231000444_PhotoL.jpg)
![](http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1395/02/31/13950231000438_PhotoL.jpg)
تاریخ انتشار: ۰۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]