تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 30 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روز قيامت محبوب‏ترين آدميان نزد خداوند فرمان‏برترينِ آنها از او است
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1854875197




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آوای دل (داستانی)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آوای دل (داستانی)

یكی بود یكی نبود. روز روزگاری، مرد بزرگی با زن رویاهایش ازدواج كرد. حاصل عشق آنها یك دختر كوچولو بود. او دختر شاد و سرحالی بود و مرد بزرگ، او را خیلی دوست داشت.موقعی كه دختر كوچولو، كوچولو بود، مرد بزرگ بغلش می كرد، برایش آواز می خواند و به او می گفت:« دختر كوچولو! خیلی دوستت دارم.»دختر كوچولو كه دیگر كوچك نبود، از خانه مرد بزرگ رفت تا دنیا را ببیند و زندگی را تجربه كند. هر چه بیشتر درباره خود می آموخت، مرد بزرگ را بهتر یافت. دختر كوچولو حالا خیلی خوب می فهمید كه مرد بزرگ حقیقتاً قوی و بزرگ است، چون حالا دیگر توانایی های او را تشخیص می داد. یكی از توانایی های مرد بزرگ این بود كه می توانست عشقش را نسبت به خانواده اش نشان بدهد و برایش اهمیتی نداشت كه دختر كوچولویش كجای دنیا باشد، او در هر حال و حالتی كه بود دختر كوچولویش را صدا می زد و می گفت:« دختر كوچولو! خیلی دوستت دارم.»یك روز، موقعی كه دختر، دیگر اصلاً كوچولو نبود، كسی به او تلفن زد و گفت كه مرد بزرگ بكلی از پا افتاده است. به او گفتند كه مرد بزرگ سكته كرده است و دیگر نمی تواند حرف بزند و شاید حتی حرفهایی را هم كه به او می زنند نفهمد. مرد بزرگ دیگر نمی توانست لبخند بزند، بخندد، راه برود، او را بغل كند، برقصد و یا به دختر كوچولو كه دیگر كوچولو نبود بگوید كه چقدر دوستش دارد.دختر كنار تخت مرد بزرگ رفت. وارد اتاق كه شد دید مرد بزرگ چقدر كوچك شده است و دیگر قدرتی ندارد. مرد بزرگ به او نگاه كرد و سعی كرد حرف بزند، اما نتوانست.دختر كوچولو تنها كاری كه توانست بكند این بود كه از كنار تخت مرد بزرگ بالا برود و در حالی كه اشك از چشمهایش جاری بود، دستهایش را دور شانه های از كار افتاده پدرش حلقه كند.سرش را روی سینه او گذاشت و به یاد خاطرات بسیاری افتاد. یادش آمد كه چه ایام خوبی را در كنار یكدیگر، با شادی و دلخوشی سپری می كردند و چطور همیشه احساس می كرد كه مرد بزرگ از او حمایت می كند و مایه شادی دل اوست. تصور از دست دادن مرد بزرگ و مصیبتی كه باید تحمل می كرد، اندوه جانكاهی را بر جان و دلش تحمیل می كرد. دیگر كسی نبود كه با كلام عشق مایه تسلّی خاطرش شود.و آنگاه دختر كوچولو از میان قفسه سینه مرد بزرگ صدایی شنید. صدای قلب او را كه همیشه موسیقی و كلام عشق از آن بیرون می تراوید. دل مرد بزرگ، بی اعتنا به ویرانی جسم مرد بزرگ، همچنان به تپش خود ادامه می داد. دختر كوچولو سرش را به قلب مرد بزرگ تكیه داد و این معجزه را به گوش جان شنید و درك كرد. این همان صدایی بود كه باید می شنید. دل مرد بزرگ حرفی را می زد كه دیگر لبهایش قادر نبودند بگویند...دوستت دارمدوستت دارمدوستت دارمدختر كوچولودختر كوچولودختر كوچولوو دختر كوچولو آرام گرفت. پتی هنسن





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 527]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن