واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۳
زهرا میعادی - کارشناس ارشد ارتباطات بازنمایی اخبار حوادث در رسانههای ایران همواره با موانع متعددی از داخل و خارج از رسانه مواجه بوده است؛ چنانکه رسانه در پوشش اینگونه از اخبار دچار وسواس و دقت فراوان شده و برخی کجسلیقگیهای فردی نیز در پوشش آنها سبب به حاشیهکشیدنشان میشود. تنگناهای حقوقی از سویی و خلاء قوانین حمایتی از رسانه و شاغلان در آن، از سوی دیگر، احتیاط بیش از حد را چاشنی کار رسانه کرده و در مواقعی به ایجاد پدیدهای به نام خودسانسوری منجر میشود. در نهایت اخبار با عبور از فیلترهای متعدد در حالی برای افکار عمومی منتشر میشود که با اصل خبر تفاوتهای زیادی دارد. واقعیت این است که «بازنمایی اخبار حوادث در رسانههای ایران» آسیبشناسی و کارشناسی شده نیست و رسانهها عمدتا در مواجهه با این دست از اخبار تمایلی به پوشش ندارند؛ چون عواقبی برایشان به همراه دارد. بر همین اساس فقط به انتشار خبر میپردازند و از بررسی موشکافانه آن حذر میکنند؛ بنابراین لایههای زیرین و اصلی یک رویداد برای همیشه باقی میماند و با گذشت اندک زمان این دمل به شکل دیگر در جامعه سر باز میکند و مجددا قربانی میگیرد؛ در حالی که رسالت اجتماعی رسانهها آنها را موظف به دیدبانی و کشف حقایق در لایههای پنهانی اجتماع میکند. بر اساس ادبیات موضوع، «بازنمایی» تولید معنا از طریق چارچوبهای مفهومی و گفتمانی است؛ به این معنی که «معنا» از طریق نشانهها، بویژه زبان تولید میشود. زبان سازندهی معنا برای اشیای مادی و رویههای اجتماعی و صرفا واسطهای خنثی و بیطرف برای صورتبندی معانی و معرفت درباره جهان نیست. «بازنمایی رسانهای» اما برساختی اجتماعی و فرهنگی از جهان واقع در چارچوب گفتمان و روابط قدرت به منظور استیلا و هژمونی فرهنگی و اجتماعی علیه «دیگران» فرهنگی / نژادی است؛ «دیگرانی» که بخشی از دیگربودگی و فرودستی آنان ریشه در زبان و گفتمانی دارد که رسانهها سازنده و اشاعه دهندهی اصلی آن هستند، بازنمایی ساخت رسانهای و زبانی واقعیت و واقعیت براساس بازنمایی شکل میگیرد و ساخته میشود. هیچ امر فرازبانی، فراگفتمانی و فرا تاریخی وجود ندارد که به نحو عینی و شفاف انعکاس یابد، بلکه فهم و شناخت ما از واقعیت امری است که در زبان و گفتمان ساخته میشود. معنا نه اکتشافی طبیعی، که برساختهای اجتماعی است. بازنمایی رسانهای اگرچه برساختهای اجتماعی و فرهنگی است، اما ایدئولوژی و گفتمان سعی میکند آن معانی و بازنمایی را امری«طبیعی» جلوه دهد. بازنمایی اخبار مهاجران بازنمایی اخبار حوادث در رسانههای ایران جنسیتگرا نیز هست؛ از آنجا که معمولا زنان در مواجهه با آسیبها بدون دفاعتر هستند؛ از این رو بیشتر توجه رسانهها به اخبار جنایی متوجه این قشر و کودکان است و دیگر در جامعه مثل مهاجران در کانون توجه قرار نمیگیرند. هر چند که اخبار مهاجران اخیرا در سطح جهان به دلیل پدیده جنگ بسیار مورد توجه قرار گرفته که از آن جمله به «آیلان کوردی» کودک چهارساله سوری باید اشاره کرد که موجآفرینی جهانی داشت اما اغلب خبرها مربوط به این دسته از افراد در کانون توجه قرار نمیگیرند مگر اینکه دستاویز سیاسی یا اهرم فشار به کشوری باشد؛ به عبارت دقیقتر بیشتر برجستهسازی اینگونه از اخبار ناشی از مطامع سیاسی و اقتصادی بازتابدهنده است، نه منافع مهاجران. در ایران هم مهاجران از سهم اندکی از اخبار رسانهها برخوردار هستند که آن هم عمدتا مربوط به مراحل و اقدامات اقامتی آنهاست یا در مواردی که حضور گسترده آنها معضلاتی را برای جامعه ایجاد میکند تصمیمات کشوری اتخاد و در صدر اخبار قرار میگیرند؛ مثل طرح سال گذشته که تحصیل کودکان مهاجران که اکثر از افغانستان هستند، مورد توجه مسئولان قرار گرفته بود. در مورد اخیر بازنمایی اخبار جنایت ورامین در رسانههای ایران بر اساس تمام محدودیتهای مطرحشده در بالا با تاخیر صورت گرفت و انتشار این خبر در فضای مجازی پای رسانههای رسمی را به این پرونده باز کرد و حتی در این میان رسانههای ایران از سوی برخی از فعالان حقوق بشر و عدهای از مردم افغانستان به سانسور و بایکوت خبری متهم شدند؛ در حالی که همزمان با قتل ستایش در ورامین، ستایش دیگری در استان فارس به شکل فجیعی به قتل رسید که رسانهها در پوشش آن تفاوت زیادی با دختر افغان قائل نشدند. رسانهها ایران از آنجایی که از نظر مالی وابسته هستند، قدرت حضور در اقصینقاط کشور را ندارند و از این رو برخی اخبار عادی و حتی گاه مهم از دسترس آنها دور میماند ؛ بنابراین این موضوع در پرونده ستایش عمدی نبوده، همانگونه که دیده شد بعد از اطلاع رسانهها از وقوع این فاجعه، بازنمایی اخبار پرونده به صورت برجستهای انجام شد و سکوت رسانهای ابتدایی ربطی به آنچه قومگرایی خوانده شد نداشت، بلکه برگرفته از وضعیت و دیدگاه موجود به اخبار حوادث بود که گاه به آن به عنوان اخبار زرد نیز نگاه میشود؛ در حالی که اینگونه نیست و پرداختن به آن بحث جداگانهای میطلبد. نظر و آرای اندیشمندان ارتباطات در مورد نحوه بازنمایی اخبار حوادث متفاوت است؛ برخی معتقدند انتشار اخبار حوادث باعث ایجاد حس ناامنی در جامعه میشود و عدهای دیگر بر این باورند که انتشار اخبار حوادث در نهایت، در جامعه آگاهی ایجاد میکند. علی گرانمایهپور استاد ارتباطات معتقد است که رسانهها در بازنمایی اخبار حوادث، وسواس و دقت خاصی دارند؛ رسانهها هم خط قرمزها را رعایت میکنند و هم دچار خودسانسوری میشوند و از سویی رویکرد سیاسی حاکم بر رسانه آنها را از دایره بیطرفی خارج میکند. دکتر مهدی منتظرقائم جامعهشناس هم معتقد است در بازنمایی اخبار حوادث در رسانههای ایران مصلحتاندیشی میشود و این گونه اخبار باید با حفظ منافع ملی، عواطف، حفظ بیطرفی، انسانگرایی و مجموعه مولفههای خوب، تحلیل شود و حق قربانی نیز محفوظ باشد. به گفته وی این در حالیست که رسانههای خارجی دنبال لایه زیرین نیستند بلکه دغدغه برخورد خبری، موجآفرینی سیاسی و عاطفی دارند تا با تحریک عواطف منافع خودشان را پیش ببرند. اما رسانههای داخلی نسبت به این موجآفرینی رسانههای خارجی در موضوع قتل ستایش عاقلانه برخورد کردند؛ زیرا میدانند عمق و نوع اثرگذاری مهم است و در موارد لزوم با تشکیل کمپین اجتماعی به قضیه وارد میشوند و در موارد دیگر به بررسی لایههای زیرین میپردازند تا جلوی تکرار را بگیرند و حق قربانی را نیز ادا کنند. نتیجهگیری در بازنمایی خبر قتل ستایش توسط نوجوان ایرانی در ورامین رسانههای ایران اقدامی برای سانسور یا بایکوت خبری نداشتند کما اینکه همزمان با وقوع این حادثه یک ایرانی توسط دو افغان به قتل رسید و رسانهها خیلی در این خصوص موجآفرینی و جریانسازی نکردند اما رسانهها با دروازهبانی اخبار قتل ستایش سعی در هدایت افکار عمومی و مسئولان کردند و جا ماندن در پوشش اولیه این خبر را با حضور در محل حادثه، کلانتری محل تشکیل پرونده، دادسرای ورامین، پزشکی قانونی و دادگاه تجدید نظر جبران کرده و با وجود تنگناهای قانونی اقدام به اطلاعرسانی از این پرونده جنجالی کردند و حتی برجستهسازی اخبار این پرونده و قرار دادن خبرهای مربوطه در صفحه اول خبرگزاریها و تیتر صفحه اول بودن روزنامهها موجی در جامعه ایجاد کرد تا به این پرونده توجه ویژه شود. رسانهها در پوشش اخبار قتل ستایش گرفتار قومیتگرایی نشده و تفاوتی برای این کودک افغان و ایرانی قائل نشدند اما اینکه نوع خشونت بکار رفته در این قتل به ایرانی بودن قاتل ربط داده شود هم مورد توجه رسانهها نبود و بعضا توجهها را به کودک بودن قاتل جلب میکردند اما قضاوت را به مخاطب واگذار میکردند و در پی حمایت از او نبودند. همین که در مدت کوتاهی پرونده قتل ستایش به دادگاه تجدیدنظر رسید؛ راهی که گاه پروندهها مشابه باید دوسال طی کنند تا تعیین شعبه شوند، نشان از فعالیت مناسب رسانه در برجستهسازی و متقاعدسازی اذهان مسئولان و مردم دارد. انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]