واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: كاهش نقش ريشسفيدان در خانواده افزايش پروندههاي اختلافات خانوادگي
طلاق در ايران به يكي از بحرانيترين مقاطع خود طي سالهاي اخير رسيده است.
نویسنده : محمدرضا هاديلو
طلاق در ايران به يكي از بحرانيترين مقاطع خود طي سالهاي اخير رسيده است. هماكنون ايران با نرخ خام طلاق 2 درصد يكي از بالاترين آمارها را در زمينه طلاق در كشورهاي منطقه دارد و حالا پس از چالشهاي رفتاري، اخلاقي و اقتصادي، چالشهاي ديگري مانند سبك جديد زندگي شهري نيز بر اين روند افزايشي تأثيرگذار است.
يكي از چالشهايي كه در اين زمينه، كمتر به چشم ميآيد، شاخص دوام زندگي در طلاق است. اين شاخص در مسائل جمعيتشناختي واقعه ازدواج و طلاق مورد بررسي قرار ميگيرد و ناظر بر طول مدت ازدواج تا وقوع واقعه طلاق است. براساس بررسي اين شاخص، حدود 14 درصد طلاقها در ايران، كمتر از يك سال و 11 درصد پس از يك تا دو سال از زندگي مشترك رخ ميدهد. در مجموع بيش از 50 درصد طلاقها در ايران در كمتر از پنج سال از زندگي مشترك رخ ميدهد.
از طرف ديگر و براساس آمار رسمي سازمان ثبت احوال استان تهران سالانه بيش از ٣٠هزار نفر در پايتخت از يكديگر جدا ميشوند كه بر پايه اين آمار و ٢٧ هزار طلاق توافقي در اين كلانشهر، ميتوان گفت ٩٠ درصد طلاقها در تهران توافقي است.
فارغ از رقم فوق كه به شدت نگرانكننده است، طلاق توافقي به اين معناست كه يك زوج در كمال آرامش تصميم ميگيرند به زندگي مشترك خود پايان دهند و به سختترين انتخابشان تن دهند.
با اين تفاسير كافي است كمي به گذشته بازگرديم؛ آنگاه كه بزرگترها براي خود قرب و منزلتي داشتند و در حضور ريشسفيدان كسي كلامي بيربط به زبان نميآورد، وقتي كه حرفها حرمت داشتند و براي هر ناراحتي كوچك و بزرگي افراد راهي دادگاهها و دست به دامان قانون نميشدند.
بيشك امروز ميتوان بين افزايش پروندههاي خانوادگي در مراجع قضايي و كاهش احترام و نقش ريشسفيدان در حل اختلافات خانوادگي رابطهاي مستقيم يافت. هر چه بزرگترها بيشتر به حاشيه رانده شدند و حرمت حرف و نظرشان پايين آمده، تعداد پروندههاي قضايي ناشي از اختلافات خانوادگي هم بالا رفته است.
كارشناسان نيز معتقدند اقتدارشكني و نقض حريمهاي يكديگر توسط زن و شوهر باعث كمرنگتر شدن جايگاه و شأن بزرگترها در خانواده و فاميل شده است.
در گذشته روش تربيت فرزندان به نوعي بود كه احترام بزرگترهاي فاميل از جمله عمه، خاله، عمو، دايي و از همه مهمتر، پدربزرگ و مادر بزرگ حفظ ميشد و اين شرايط را پدرها و مادرها با نوع رفتار خود ايجاد ميكردند.
در آن زمان پدرها و مادرها در خانواده جايگاه بزرگان را نزد فرزندانشان حفظ ميكردند. علاوه بر آن والدين هم نزد فرزندان حريم يكديگر را حفظ ميكردند و به يكديگر ابهت ميدادند كه اين مسئله باعث اهميت يافتن جايگاه و نقش بزرگان براي جوانان ميشد. البته نبايد فراموش كرد كه تا همين چند دهه پيش، خانوادهها گسترده بودند و سه نسل با هم زندگي ميكردند اما امروز آن خانوادهها جاي خود را به خانوادههاي هستهاي متشكل از پدر و مادر و فرزندان دادهاند كه در اين زندگي جايي براي پدربزرگها و مادربزرگها نيست.
به هر حال اگر قرار است براي آسيبها و به خصوص جداييهايي كه در حال حاضر به دردي عظيم براي جامعه تبديل شده است چارهاي بينديشيم، بايد پيوند بزرگترها با جوانترها را افزايش دهيم. شايد بتوان گفت اگر امروز جوانان از بزرگترها مشاوره نميگيرند به دليل ضعف عملكرد اين گروه در هماهنگ كردن خود با نياز روز جوانان است ولي فارغ از اينكه چه كسي مقصر است، بايد نسخهاي براي مستحكمتر شدن خانوادهها پيچيد؛ نسخهاي با همفكري بزرگترها و جوان ترها.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]