تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر مردم به هنگامى كه بلاها بر آنان فرود مى آمد و نعمت ها از دستشان مى رفت، با نيت هاى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1841992073




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آزار و اذیت زن جوان با دست بسته توسط دوستان شوهرش - پایگاه خبری دزنیوز


واضح آرشیو وب فارسی:دزنیوز: به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، زن جوان که به حکم دادگاه در انتظار اجرای حکم قصاص است در گفتگو با مددکار اجتماعی پلیس استان مرکزی سرنوشت شوم خود را تعریف کرد. وی گفت: در یک خانواده ساده و معمولی زندگی می کردم، مادرم مرا همیشه ایّام مورد مهر و […]به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز ، زن جوان که به حکم دادگاه در انتظار اجرای حکم قصاص است در گفتگو با مددکار اجتماعی پلیس استان مرکزی سرنوشت شوم خود را تعریف کرد. وی گفت: در یک خانواده ساده و معمولی زندگی می کردم، مادرم مرا همیشه ایّام مورد مهر و محبّت فراوان خود قرار می داد، ولی پدرم آنگونه که می بایست هیچگاه به اعضای خانواده ش و نظرات آنان هیچ بهایی نمی داد و همیشه حرف، حرف خودش بود. فراز و نشیب های گوناگون زندگی دوران کودکی را به سرعت در بستر رویاهای عاشقانه، پشت سر گذاشته و به سن پانزده سالگی رسیده بودم که پدرم به اجبار و بدون انکه هیچ نظری از من بخواهد، در برابر دریافت مقدار بسیاری پول، من را مجبور به ازدواج با مردی ۳۰ ساله به نام حمید که از بستگان دورمان بود، کرد. از آن روز به بعد بود که لذت و آرامش از زندگی ام برای همیشه رخت بر بست و جایش را به مشکلات و نآرامی های مختلف و نا پایان داد. این زن ادامه داد: پس از عروسی، فقط شش ماه را با خوشی سپری کرده و پس از آن مدّت کوتاه، زندگی ام، شکل دیگری به خود گرفت. همسرم شروع به بدخلقی و نمایان ساختن چهره باطنی خود کرد. تازه داشتم به درک درستی از زندگی رسیده و درمی یافتم که زندگی سراسر آمیخته ای از غم و شادی های زمانه است و حقیقت زندگی آن چیزی نیست که همواره قبل از ازدواج فکر می کردم. زمان همچنان در حال گذر بود و دیری نگذشت که در گذر شتابان روزگار، مادر لقب گرفته و صاحب فرزند پسری به نام رضا شدم. شوهرم از لحاظ مالی چندان مشکلی نداشت و به قول معروف تا حدودی دستش به دهانش رسیده و من هیچگاه با شرایط زند گی و شغلش مشکلی نداشتم و این تنها ظلم و بدزبانی او همراه با ضرب و شتم، دشنام و الفاظ رکیک بود که زند گی ام را دگرگون و به جهنّمی ترسناک تبدیل کرده بود. همسرم با سایر دوستانش به صورت شراکتی یک کارگاه تولیدی تاسیس کرده و با یکدیگر در آنجا مشغول به کار بودند. حمید در همان جا بود که با چند دوست نا اهل و معتاد آشنا شده و سرانجام پس از نشست و برخواست های فراوان با آنان، خودش نیز معتاد به هروئین شد. وی با اشاره به اینکه دوستان حمید در بیشتر اوقات، شب ها به منزل ما آمده و در آنجا بساط مصرف مواد و قمار را به پا کرده و تا نیمه های شب به خوش گذرانی ها بیهوده می پرداختند، افزود: گویی به راستی همسرم هیچ بویی از غیرت نبرده بود، چون به اجبار من را به نزد دوستان بی بند و بارش روانه می کرد و پیوسته به من می گفت که هیچ ضروتی ندارد که از دوستان من که مثل برادران توهستند دوری کرده و در نزد آنها با حجاب باشی. من نیز مجبور بودم، نقش بازی کرده و بر اساس میل حمید در نزد دوستانش رفتار نمایم و چندان به حجاب اهمیتی ندهم، تا بدین گونه، بنیان زندگی خود را حفظ کرده و فرزندم طعم تلخ طلاق را حس نکند. بی بند و باری حمید و دوستانش همچنان ادامه داشت تا اینکه سرانجام اعتیاد آنقدر دامنگیر او شد که دیگر حتّی قدّرت کارکردن را نیز از دست داد و به شدّت مریض و زمین گیر شده و با بیکاری او اقتصاد خانواده ما روز به روز ضعیف و ضعیف تر از گذشته شد. این زن گفت: با بیکار شدن حمید، حیران مانده بودم که چگونه می توانم زندگی خود را به پیش برده و هزینه خانواده ام را تامین کنم. به علّت رفتار نامناسب حمید و غرق شدن او در سراب اعتیاد، دیگر تمام بستگان با ما قطع رابطه کرده بودند. تنها همان دوستان نا اهل حمید بودند که همیشه به خانه ما آمده و پس از مصرف موادشان، از حمید نیز احوالی گرفته و مقداری مواد به او ترزیق می کردند تا بلکه اندکی حالش بهتر شود و در برخی از روزها نیز دلشان به حال من و فرزندم سوخته و مقدار اندکی پول، برای خرجی خانه با هزاران منّت، به من می دادند. وی در حالی که با یادآوری شب شوم اشک هایش سرازیر می شود، ادامه داد: آن شب طبق معمول دوستان حمید برای او مواد آورده و حال او نیز کمی بهترشده بود. حمید رفقایش را برای شام، شب نگه داشت و از من خواست تا برای پذیرایی آنان غذا تهیه کنم. پس از صرف شام، شوهرم به اتاق خودش رفت و من سرگرم جمع کردن ظرف ها بودم که یکی از دوستان بی شرم همسرم دست در بازویم انداخته و سعی کرد که مرا به سوی خودش بکشد. ولی من به شدّت خود را کنار کشیده و با جدّیت تمام به او گفتم: “به راستی تو هیچ شرم نداشته و از خدا نمی ترسی! من به مانند خواهرتو هستم! به راستی نمک به حرام، از اعمال پلید خود خجالت نمی کشی!” در آن هنگام من هر آنچه در دستم بود، از شدّت عصبانیّت با شدت به زمین زده و خواستم برای طلب یاری به نزد همسر همیشه خمارم بروم و او را در جریان ماجرا قرار دهم که یکی دیگر از دوستان حمید با شتاب برخاست و در اتاق را قفل کرد. خلاصه کلام این که هرچه داد و فریاد کردم راه به جایی نبرده و سرانجام آنان با بی حیایی با بستن دستهایم، فکر پلید خود را عملی کرده و به اجبار به من تجاوز کردند. وی ادامه داد: آن شب من تا صبح بیدار مانده و مانند دیوانه ها پیوسته با خود حرف زده و هیچ آرام و قراری نداشتم، امّا حمید باز هم در همان خواب ابدی خود به سربرده و گویی مرده ای بیش نبود. مثل مارهای زخمی، جنون سراسر وجودم را فرا گرفته بود و می خواستم به هر شیوه ای که شده، زهر خود را بر وجود کثیف و عاری از غیرت حمید بریزم، به همین دلیل آمپول پر از هوا را در رگهای بی غیرتش زدم. برای همیشه او را روانه زباله دان تاریخ کردم تا هیچگاه بد اخلاقی و بی هویّتی او در وجود فرزندم جوانه نزده و هرگز غیرت و مردانگی خود را در بازارگاه دنیای مادی و زودگذر به مانند پدرش برای نامردان زمانه به حراج نگذاشته و همواره از کیان و حریم خانواده خود پاسداری کند. پس از به قتل رسیدن حمید، خانواده او به تشخیص دادگاه، سرپرستی و کفالت پسرم همایون را برعهده گرفته و ناباورانه او را از من جدا کردند و من نیز اکنون چند سالی است که در پشت میله های نامهربان و عبرت آموز زندان، روزها را یکی پس از دیگری با تلخی فراوان، در بستر کابوس قصاص پشت سر گذاشته و همواره تنها به بخشش پروردگاری که پیدای ناپیدا و توبه پذیر بی همتاست، امید بسته ام. خبرگزاری دانشجو/۲۰۱۶


سه شنبه ، ۲۸اردیبهشت۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دزنیوز]
[مشاهده در: www.deznews.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن