واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: دادستان گرگان دستور پيگيري پرونده الينا را داد
کد خبر: ۵۸۹۹۷۰
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۶ - 17 May 2016
داستان از يك عفونت لوزه شروع شد. لوزههاي الينا فروتن، دختربچه شش ساله گرگاني آنقدر عفوني شده بود كه دكتر عمل جراحي را برايش ضروري دانست. يك عمل جراحي طبيعي.
به گزارش اعتماد، آن روز صبح مادر و پدر الينا دخترشان را براي عمل لوزههايش به پزشكان و اتاق عمل سپردند. عمل كه تمام شد پرستارها الينا را به بخش منتقل كردند.
لحظاتي بعد وقتي الينا چشم هايش را باز كرد از درد شديد قفسه سينه و قلبش شكايت كرد. به مادرش گفت: «قلبم ميسوزد.» چيزي نگذشت كه اندامهاي الينا روي تخت بيمارستان ورم كردند و او را از وضعيت طبيعي بعد از عمل خارج كردند. الينا صبح روز بعد از عمل به كما رفت. حالا ١٣ روز از حادثه ميگذرد و پزشكان وضعيت هوشياري او را ٣ اعلام كردهاند. حسين فروتن نه تلگرام دارد و نه خبرها را ميبيند و ميخواند. او از رييس بيمارستان شنيده كه بايد تا معلوم شدن علت اصلي مرگ مغزي الينا صبر كنند.
اين را پزشكي قانوني مشخص ميكند. اين در حالي است كه ايرنا از ورود دادستان گرگان به عنوان مدعيالعموم به پرونده خبر داده و از قول او گفته كه با خاطيان درصورت عمدي و يا سهوي بودن ماجرا مطابق قانون برخورد ميشود. هاشميان درباره عملكرد جامعه پزشكي گرگان نيز اعلام كرده كه متاسفانه در چند پرونده ديگر نيز اقدامهاي خوبي از سوي جامعه پزشكي استان گلستان انجام نشده است.
پدر الينا در ادامه گفتوگو با «اعتماد» از عدم پاسخگويي مسوولان بيمارستان ناراحت است و ميگويد: «حتي يكي از مسوولان بيمارستان هم سراغ دخترم نيامد. من الينا را سالم به بيمارستان آوردهام و بايد سلامت، او را به من بازگردانند.»
او و همسرش صبح تا شب توي نمازخانه بيمارستان نشستهاند و به نوبت از حفاظ شيشهاي اتاق ايسييو دخترشان را تماشا ميكنند. درصد هوشياري دخترشان سه است و از لحاظ پزشكي اين نقطه فاصلهاي با مرگ ندارد. هر روز تعدادي خبرنگارها با او تماس ميگيرند و از وضعيت الينا ميپرسند. اما پدر الينا ميگويد كه نه روزنامهها را ميخواند و نه خبرها را ميبيند. او تنها چشمهاي دكترها و پرستارهاي بيمارستان را ميبيند كه حرف جديدي براي گفتن ندارند. بدن الينا خاموش و بيرمق روي تخت اتاق ايسييو افتاده است. لولههاي سرم مواد غذايي را به اندامهاي بي هوشش ميرسانند.
مادر الينا پشت ديوار شيشهاي اتاق ايسييو نشسته است و چشم از دخترش برنمي دارد. گاهي ميان خستگيها چشمهايش را ميبندد و جايي ميان خواب و رويا روزهايي را ميبيند كه حرفي از بيماري نبود و كما و بي هوشي دخترش جايي ميان قصهها داشت. بغضها راه گلويش را بستهاند و زبان گويايش اشكهايي است كه يكي پس از ديگري پشت ديوار شيشهاي اتاق آيسييو بيمارستان ريخته ميشود.
صلواتها و دعاهاي توي كتاب دعا را يكييكي ميخواند و به صورت دخترش فوت ميكند. تصور خانه بدون الينا پشتش را ميلرزاند و به تصوير يك معجزه چنگ ميزند. معجزهاي پرقدرت كه در چشم برهم زدني بيايد و براي هميشه اين كابوس ١٣ روزه را تمام كند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]