تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش منافق در زبان او و دانش مؤمن در كردار اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830957905




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حرفهای زنی که به‌خاطر رابطه‌اش با یک جوان، شوهر خود را کشت


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: حرفهای زنی که به‌خاطر رابطه‌اش با یک جوان، شوهر خود را کشت
همه چیز از یک تماس اشتباهی شروع شد. بعد از آن هم تماس‌ها ادامه داشت تا این‌که زندان و دادگاه فصل آخر این تماس‌ها بود.
آفتاب : جام جم نوشت: ناهید تصور نمی‌کرد درددل با پسر غریبه او را عاشق کند. عشقی که همراه هوس بود و یک قربانی گرفت. حالا او در زندان منتظر رای دادگاه است. در زندان خیلی به گذشته فکر کرد، اما خط آخر افکارش به پشیمانی می‌رسید که برای آن هم دیر شده بود.


به چه اتهامی در زندان هستی؟


معاونت در قتل همسرم.


 قتل را چه کسی انجام داد؟


مهرداد، پسر مورد علاقه‌ام.


چطور با او آشنا شدی؟


داستانش طولانیه.




اشکال نداره،تعریف کن.


سه سال قبل با اکبر، همسرم ازدواج کردم. او مرد خوبی بود، اما یک اشکال بزرگ داشت. به کارش بیشتر از من اهمیت می‌داد. صبح ساعت 8 صبح به مغازه می‌رفت و تا ساعت 11 شب آنجا بود. وقتی هم به خانه می‌آمد شامش را می‌خورد و می‌خوابید.از نظر مالی چیزی کم نداشتم، اما از نظر عاطفی در زندگی با مشکل بزرگی رو‌به‌رو بودم. یک سال این شرایط را تحمل کردم. یک روز یک شماره نا‌شناس با من تماس گرفت. مرد جوانی بود که اشتباه گرفته بود و مودبانه عذرخواهی کرد.فردایش پیامک زد که از صدای من خوشش آمده است. پیامک را پاک کردم و جوابی ندادم. او دست‌بردار نبود و هر روز ساعت 10 صبح یک پیامک عاشقانه سلام صبح بخیر می‌فرستاد. من هم وسوسه شدم و یک روز جوابش را دادم و داستان رابطه ما از آنجا شروع شد.


ابتدا این رابطه برایم سرگرمی بود. مهرداد اهل یکی از شهرهای شمالی بود. اطمینان داشتم که قرار نیست یکدیگر را ببینیم. بعد از مدتی تلفنی صحبت می‌کردیم. در طول روز یک ساعتی با هم حرف می‌زدیم. من درددل می‌کردم و او با حرف‌هایش آرامم می‌کرد. وقتی به خودم آمدم به او وابسته شده بودم. تمام و فکر و ذهنم مهرداد شده بود.


با هم قرار ملاقات نداشتید؟


بعد از هفت ماه یک روز صبح که به مهرداد زنگ زدم گفت به شهر ما آمده است. اصرار کرد همدیگر را ببینیم که قبول کردم.او این همه راه را برای دیدن من آمده بود. با ماشین او به حاشیه شهر رفتیم. دو ساعتی با هم بودیم و من به خانه آمدم و او راهی شهر خودش شد. کاش این دیدار هیچ وقت انجام نمی‌شد.


چرا؟


بعد از آن به مهرداد بیشتر وابسته شدم. دوست داشتم هر روز او را ببینم. وقتی حسم را به او گفتم، فهمیدم مهرداد هم حس من‌ را دارد.او از من خواست از شوهرم جدا شوم و با او ازدواج کنم. چند روز روی پیشنهادش فکر کردم و به خاطر احساسم قبول کردم.


 همسرت مخالفت نکرد؟


وقتی به اکبر گفتم تصمیم به طلاق گرفتم شوکه شد. او مرا دوست داشت. برای مغازه شاگرد گرفت و شب‌ها زودتر به خانه می‌آمد. فکر می‌کرد حرفم در حد یک تهدید است، اما دل من پیش مهرداد بود و زود آمدن اکبر به خانه ما را محدود‌تر کرده بود. هر چه من بیشتر برای طلاق اصرار می‌کردم رفتار اکبر بهتر می‌شد.


حالا که مشکلت حل شده بود، چرا رابطه‌ات را با مهرداد قطع نکردی؟


همسرم دیر به فکر تغییر خود افتاد و من عاشق مهرداد شده بودم. این رویه ادامه داشت تا این‌که یک روز مهرداد پیشنهاد هولناکی را مطرح کرد. او گفت تنها راه رسیدن ما به هم کشتن اکبر است.


تو هم قبول کردی؟


راستش ابتدا مخالفت کردم و تا چند روز تلفنم را خاموش کردم، اما نمی‌توانستم مهرداد را فراموش کنم. او با حرف‌هایش مرا راضی کرد.


چه نقشه‌ای برای قتل داشتید؟


قرار شد من به بهانه گردش اکبر را به شهر آنها بکشانم و مهرداد به دو نفر پول بدهد تا در یک تصادف ساختگی شوهرم را بکشند. وقتی به آن شهر رسیدم دو نفر آدمکش پول را گرفتند و فرار کردند. بعد مهرداد خودش دست به کار شد. یک شب من در غذای شوهرم قرص خواب‌آور ریختم. وقتی بیهوش شد، مهرداد به ویلای ما آمد و شوهرم را با ضربه‌های چاقو کشت.


بعد چه کردید؟


تا صبح صبر کردیم و مهرداد به خانه‌شان رفت و من با پلیس تماس گرفتم. قرار بود طوری وانمود کنیم که دزدان به ویلا آمده و شوهرم را کشته‌اند. این حرف‌ها را زدم، اما افسر پرونده شک کرد.وقتی متوجه شک مامور پلیس شدیم تصمیم گرفتیم فرار کنیم. در شهرهای مختلف می‌گشتیم. مهرداد دو تا شناسنامه جعلی خرید و با هم در یک شهر زندگی مخفیانه را آغاز کردیم.


هزینه زندگی را چطور تامین می‌کردید؟


مهرداد در یک کارگاه سنگبری مشغول کار شد. من هم طلاهایم را فروختم و خانه‌ای اجاره کردیم. 


نمی‌ترسیدید دستگیر شوید؟


اوایل خیلی می‌ترسیدیم، اما بعد مدتی با شرایط کنار آمدیم. فکر نمی‌کردیم شناسایی شویم.


چطور دستگیر شدید؟


یکی از دوستان مهرداد او را در شهر دید و موضوع را به پلیس گفت و او دستگیر شد. او تا چند روز سکوت کرد و آدرس خانه را نداد تا این‌که مجبور شد آدرس را بدهد و من دستگیر شدم.ما را به شهر محل قتل بردند و در آنجا صحنه قتل را بازسازی کردیم و روانه زندان شدیم.


در این مدت ملاقاتی داشتی؟


نه. خانواده‌ام طردم کرده‌اند. فقط چند بار مهرداد را دیدم.


این رابطه ارزش قتل را داشت؟


من عاشق مهرداد بودم و فقط به رسیدن به او فکر می‌کردم. کاش اکبر راضی به طلاق می‌شد تا کار به اینجا کشیده نشود.


او که رفتارش را تغییر داده بود، چرا سعی نکردی به جای خیانت زندگی‌ات را بسازی؟


دیر به فکر افتاد.


تو باید زودتر با او حرف می‌زدی.


مگر وقتی پیش آمد که بتوانیم حرف بزنیم.


بله همان‌طور که بعد از رابطه با مهرداد با او حرف زدی.


(سکوت متهم)


می‌دانی چه سرنوشتی در انتظارت است؟


خانواده اکبر اشد مجازات را خواسته‌اند و مهرداد قصاص می‌شود و من زندانی.


پشیمان نیستی؟


نمی‌دانم!




تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن