تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگاه دیدید که بنده ای گناهان مردمان را جستجو می کند و گناهان خویش را فراموش کرده...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826207725




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایتی از ترسناک ترین میدان تهران +عکس - پایگاه اطلاع رسانی بلاغ مازندران


واضح آرشیو وب فارسی:بلاغ نیوز: دیگر خبری از چوبه دار و طناب و جسدهای آویزان نیست. حالا خیلی وقت است که جایش را فضای سبز و سازه هلالی شکل فلزی پر کرده که دیگر کسی را یاد ماجرای اعدام در وسط میدان نمی اندازد. با این حال، هنوز قدیمی ها میدان را به نام قدیمی اش می شناسند؛ اعدام دیروز و محمدیه امروز.به گزارش بلاغ ، دیگر خبری از چوبه دار و طناب و جسدهای آویزان نیست. حالا خیلی وقت است که جایش را فضای سبز و سازه هلالی شکل فلزی پر کرده که دیگر کسی را یاد ماجرای اعدام در وسط میدان نمی اندازد. با این حال، هنوز قدیمی ها میدان را به نام قدیمی اش می شناسند؛ اعدام دیروز و محمدیه امروز. پیرمردی که هر روز گوشه میدان بساط می کند و سیگار می فروشد، تاریخ زنده میدان اعدام است که هنوز خاطره آخرین اعدام این میدان را به یاد دارد. روزی که بدن نیمه جان «حسن ماشاءالله عشقی» را با ماشین شهربانی به وسط میدان آوردند و به جرم قتل بالای دار بردند. پیرمرد می گوید: «این آخرین اعدامی بود که من در این میدان دیدم. سالش را یادم نیست اما بعد از آن دیگر کسی را اینجا اعدام نکردند.» خودش را "ناصر وارو بیان" معرفی می کند و می گوید ۸۰ سال دارد. به قول خودش بچه همین خیابان مولوی است و بزرگ شده این محله و همه چیز را به یاد دارد؛ از زمانی که هنوز این میدان این طور سر و سامان نگرفته بود و مثل امروز تمیز و مرتب نشده بود. می گوید: «یک زمانی اینجا محل اعدام قاتلین و افرادی بود که حکمشان اعدام بود. این وسط دار اعدام همیشه برپا بود و هر چند وقت یکبار یک نفر را برای اعدام می آوردند. من آخرین نفری که در اینجا اعدام شد را یادم هست. مردم زیادی دور میدان جمع شده بودند و تماشا می کردند. من هم ماجرا از پشت بام یکی از همین مغازه های دور میدان نگاه کردم، آن موقع جوان بودم و در یک مغازه مصالح فروشی کار می کردم.» از پاقاپوق تا محمدیه میدان اعدام یکی از ۵میدان قدیمی تهران است که در زمان قجرها ساخته شد و پیش از آن که به میدان اعدام معروف باشد، آن را به نام «پاقاپوق» می شناختند. میدانی که در زمان قاجار در حاشیه جنوبی شهر قرار داشت و بعدها، جایگزین سبزه میدان در اعدام گاه مجرمان شد. قدیم بیرون می آوردند، برای اجرای حکم اعدام یا قصاص به اینجا می فرستادند. می گویند این میدان در دوره سلطنت ناصرالدین شاه تاسیس شد. زمانی که حصار صفوی را به خاطر توسعه شهر و به فرمان شاه خراب کردند، از پر شدن خندق و سطح اشغال ضلع جنوبی خیابان مولوی پدید آمد و در محل تقاطع آن خیابان و خیابان دروازه غار، میدانگاهی وسیع درست شد که امروز میدان محمدیه نام دارد. بنابراین بساط اعدام از سبزه میدان بازار جمع شد و به فضایی بیرون از دروازه نو انتقال داده شد. از آنجا که دروازه نو در زمان محمد شاه ساخته شد و گاهی منسوب با نام او "محمدیه" می خواندند، این میدان را "محمدیه" هم گفته اند.ناصر واروبیان می گوید: «یادم هست تا مدت ها بعد از اینکه بساط دار و اعدام را از اینجا برداشتند، میدان شده بود پاتوق قماربازها و اراذل و اوباش که دور هم جمع می شدند و خلاف می کردند. بعد هم که دیگر بساط اعدام برچیده شد، شد پاتوق آب بازی جوان ها. دور میدان نرده بلندی بود و وسطش حوض آبی که می رفتند توی آن شنا می کردند. تا اینکه آمده اند و به این میدان رسیدگی کردند و سر و سامانش دادند و حالا شده است این میدان زیبا که شما می بینید.» با این حال، میدان اعدام فقط قتلگاه قاتل ها نبوده است. حکم شلاق مجرمان هم در کنار دیگر احکام قضایی در این میدان اجرا می شد. آن روزها میان این میدان تپه ای خاکی قرار داشته که بر روی آن ستون گرد آجری کوتاهی را ساخته بودند که بر روی این ستون "قاپوق" قرار داده می شد، تخته بَند یا قاپوق وسیله ای بود در قدیم که برای تنبیه و شکنجه و یا ثابت نگه داشتن فرد قبل از سر بریدن به کار برده می شد و مجرمان را در آن سر می بریدند و مردم هم برای دیدن در پای آن جمع می شدند همین امر سبب شده بود تا این میدان را از ابتدا "پاقاپق "نامگذاری کنند. جعفر شهری در کتاب طهران قدیم درباره نام گذاری این میدان به میدان اعدام و قاپق می نویسد: «نام قاپق از آن به روی آن آمده بود که در وسط آن (محل حوض فعلی) تپه ای از خاک قرار داشت که بر بالای آن ستون گرد کوتاهی از آجر ساخته بودند که مجرمین را در پای آن سر می بریدند و با خراب شدن تدریجی اش که جایش تختگاهی دیواردار ساخته شده به جای ستون آجری تیر چوبی در آن کار گذاشته شد، تا بعدها با پیدایی مشروطه و تمدن و قوانین جدید و آنکه سر بریدن علامت توحش و مایه بی آبرویی می گردید، دار و طناب جانشین آن گشته محلش نیز از آنجا به باغشاه و سپس توپخانه تبدیل گرفت تا امروزه که پنهانی و دور از انظار انجام می شود.» اما بعد از مشروطیت سربریدن برای مجازات مجرم عملی وحشیانه به حساب آمد به همین دلیل به جای آن تپهٔ خاکی که به مرور زمان تخریب شده بود و قاپق میان میدان، تختگاهی دیواردار ساخته شد که بر رویش تیرک چوبی و طناب دار نصب کردند و به این صورت عمل سربریدن جای خود را به اعدام با طناب دار داد که با تغییر شیوهٔ اعدام، نام میدان هم از "پاقاپق" به "اعدام" تغییر یافت. این بار مردم به جای تماشای مراسم گردن زنی، برای تماشای به دار آویختن افراد و اعدام آنها در این میدان جمع می شدند. پس از این تغییر، در واقع تپه خاکی وسط میدان تخریب شد و قاپوق میان میدان برداشته و به جای اینها تختگاهی دیواردار ساخته شد که روی آن تیرک چوبی و طناب دار جای گرفته بود. اما همه این تغییرات باعث نشد تا میدان، تماشاچیان خود را از دست بدهد. حکم مرگ اجرا می شد فقط تغییراتی در نحوه اجرا پیش آمده بود و قاپوق و تیغه گردن زدن جای خود را به طناب و چوبه دار داده بودند. گداگردانی میرغضب ها وقتی باز سراغ کاسب های قدیمی دیگر این میدان را می گیریم همه می گویند که بیشتر آنها از دنیا رفتند و تنها چند نفر از بازماندگان آنها در مغازه های اطراف میدان که اکنون محل عمده فروشی و پخش مواد غذایی است باقی مانده اند که به سراغ یکی از قدیم ترها می رویم آقای محمدی که به قول خودش نزدیک ۵۰ سال است در این میدان به فروش مواد غذایی مشغول است، او چیزی از گذشته ای در این میدان اتفاق افتاده است به خاطر ندارد و ندیده است اما چیزهایی زیادی از قدیمی ها شنیده است از زمانی که میر غضب ها دور میدان و بازار می گشتند تا برای اجرای حکم مجرمشان پول و در واقع دست مزدی جمع کنند. در گذشته میرغضب ها با گرداندن محکومان در اطراف شهر و مجبور کردن آنها به گدایی برای خود پول جمع می کردند. آنها مجرمان را که زنجیرهایی به دست، پا و حتی بینی و گوش داشتند به محل های پر رفت و آمد شهر و ورودی قبرستان ها می بردند و با اجبار آنها به التماس و گدایی برای خود درآمد کسب می کردند. اگر رهگذران پولی به مجرم نمی دادند میرغضب با کشیدن مجرم روی زمین یا کشیدن زنجیرها سعی می کرد دل مردم را به درد بیاورد تا پولی بدهند تا مجرم زجر کمتری بکشد. البته ماجرای گدایی مجرم برای میرغضب تا رسیدن زمان اجرای حکم او ادامه داشت به صورتی که درآمد میرغضب با رسیدن زمان اجرای حکم مجرم در میدان پاقاپوق به پایان نمی رسید چون او تازه در زمان اجرای حکم به فکر جمع کردن پول بیشتری بود که در اصطلاح به آن «حق تیغ» می گفتند.حق تیغ پولی بود که میرغضب در زمان اجرای حکم گردن زدن مجرم از خانواده او و افرادی که برای تماشا آمده بودند جمع می کرد، البته نه برای اجرای حکم و نمایش مرگ بلکه برای آنکه یا درد کمتری گردن مجرم را بزند. با انقلاب مشروطه و به پایان رسیدن مراسم گردن زنی و جایگزین شدن دار، از میزان خشونت میرغضب ها و مراسم اجرای حکم مجرمان کم شد و تشریفاتی جدید جای کارهای قبلی را گرفت، برای مثال میرغضب ها مامورانی از اداره نظمیه شدند که برای انجام هر حکم انعامی از دولت می گرفتند و مجرمان هم دیگر مجبور به گدایی در خیابان ها نبودند و در عوض شب پیش از اعدام به آنها چلوکباب می دادند و از او می خواستند اگر می خواهد وصیت کند.همچنین به مجرمان قبل از آویخته شدن بر دار سیگاری داده می شد تا بکشند، گفته شده است این سیگارچون از سوی یکی از رئیس های اداره نظمیه به نام "ادیب السلطنه سمیعی" برای اولین بار به یک مجرم داده شده بود به نام سیگار «ادیب السلطنه ای» معروف شد. این میدان وحشت هم که زمانی مرکز سرگرمی برای مردم تماشاچی تهران بود به مرور زمان با گسترش خانه ها و مغازه های شهر و به خصوص وسیع شدن بازار تهران از اواخر دوران قاجار در داخل شهر قرار گرفت و انجام حکم اعدام و وسایل اجرای حکم آن مثل چوبه دار کم کم از این میدان برچیده شد و به محل باغشاه تقاطع خیابان سپه منتقل شد تا به امروز که دیگر مگر در مواقعی خاص هیج اعدامی در ملاء عام و در بین تماشاچی ها نمی افتد و در خفاء مجرمی را بالای دار می برند.


پنجشنبه ، ۲۳اردیبهشت۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: بلاغ نیوز]
[مشاهده در: www.bloghnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن