واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دفاع از« اسلام بدون مرز» سيره عملي ابوحامد بود
نام شهيد عليرضا توسلي معروف به «ابوحامد» با جهاد و مجاهدت گره خورده است.
نویسنده : صغري خيل فرهنگ
نام شهيد عليرضا توسلي معروف به «ابوحامد» با جهاد و مجاهدت گره خورده است. شيرمردي كه تجربه حضور در جبهههاي جنگ تحميلي و نبرد با طالبان را به جبهه دفاع از حرم انتقال داد و با فرماندهي يگان نمونه و زبده «لشكر فاطميون» نامش را در تاريخ مجاهدتهاي اسلام ناب محمدي جاودانه ساخت. شعار توسليها اين كلام امام خميني(ره) بود كه «اسلام مرز ندارد» و به واقع سرداراني چون شهيد توسلي با حضور در جبهه مقاومت اسلامي اين جمله را جامه عمل پوشاندند. روايت روزهاي زندگي پر فراز و نشيب ابوحامد از زبان امالبنين حسيني همسرش خواندني است. او در گفتوگو با ما از ابوحامدهايي سخن گفت كه تا آزادي قدس شريف يكي پس از ديگري در راهند.
چطور با ابوحامد آشنا شديد؟ لطفاً كمي هم از احوال خودتان و همسر شهيدتان بگوييد.
من ام البنين حسيني متولد 1359 هستم. ابوحامد هم متولد 1351 بود. آشنايي ما به سال 1379 برميگردد كه به واسطه يكي از همسايهها با هم آشنا شديم و متعاقبش بحث ازدواج پيش آمد. من شهيد را از همان اول يك انسان متواضع، با ايمان، جسور و دلسوز نسبت به نظام اسلامي يافتم. ابوحامد يازدهمين فرزند خانواده توسليها بود. يك خانواده سرشناس، متدين و مذهبي. همسرم در سن شش سالگي پدر و در 11 سالگي مادرشان را از دست داده بود و براي همين زندگي پر فراز و نشيبي داشت. چپاول و جنگ و دخالت كمونيستها باعث شده بود در افغانستان دولتي برسركار بيايد كه هزارهها و شيعيان افغانستاني را بسيار آزار ميداد. بنابراين ابوحامد تصميم گرفت راهي سرزمينهاي اسلامي مثل تاجيكستان، پاكستان و ايران شود. همسرم سال 1363 به همراه تعدادي از دوستانش وارد ايران شد و براي ادامه تحصيل به حوزه علميه رفت. او علاقه خاصي به امام خميني و نظام جمهوري اسلامي داشت.
پس ابوحامد يك طلبه بود؟
بله، ايشان سال 1363 در حوزه علميه مشغول تحصيل ميشود. منتها با شعلهور شدن جنگ تحميلي به عنوان يك بسيجي از اصفهان اعزام ميشود و به كردستان ميرود. به گفته خودش ميخواست سهمي در جهاد حق عليه باطل داشته باشد. ابوحامد يك سال و نيم در جبهههاي غرب به عنوان ديدهبان خدمت ميكند كه بعدها از آن دوران با افتخار ياد ميكرد.
رزمندهاي با روحيات ابوحامد بعد از جنگ چه كرد؟
حضور در جبهههاي دفاع مقدس براي ابوحامد نعمتي شد كه طي آن فنون رزمياش را تقويت كرد. بعد از جنگ به زادگاهش افغانستان برگشت و مدتي در جنگ با طالبان بود. گويا مدتي هم در سمت پليس افغانستان فعاليت كرده بود تا اينكه واقعه 11 سپتامبر و سپس اشغال افغانستان پيش ميآيد و ابوحامد دوباره به ايران برميگردد. در ايران چندسالي كار ميكند. سنگ كار بود و در نماي ساختمانها فعاليت ميكرد. اما رزمندگي در خون او بود. جنگ 33 روزه لبنان كه پيش آمد ما در قم بوديم. همه فكر و ذكرش پيش بچههاي حزبالله بود. ميخواست خودش را به صفوف آنها برساند اما جنگ زود تمام شد و ايشان فرصت حضور پيدا نكرد.
با چنين روحيهاي چرا در زادگاهش نماند و جنگ با طالبان را ادامه نداد؟
اتفاقاً وقتي فتنه طالبان در افغانستان فراگير شد، ابوحامد آنجا بود و با آنها مقابله كرد اما بعدها اين فتنه كمرنگتر شد و از طرف ديگر امريكا حمله كرد و دولت افغانستان بر امور مسلط شد. به جرئت ميتوانم بگويم اگر جنگي در افغانستان مشابه جنگ سوريه و عراق پيش ميآمد ايشان ابتدا افغانستان را انتخاب ميكرد. البته پيشنهاد كاري زيادي هم به ايشان شد كه به افغانستان بازگردد، اما بنا به اعتقاداتي كه داشت نپذيرفت.
چه زماني بحث دفاع از حرم در زندگي ابوحامد پيش آمد؟
همسرم 23 ارديبهشت ماه 92 براي اولين بار عازم شد. آن زمان تشكيلات فاطميون بسيار مخفيانه عمل ميكرد. ايشان به اتفاق 22 نفر از همرزمانش در سپاه محمد رسولالله، راهي شدند. همان دوستاني كه همسرم را در جنگ تحميلي هشت ساله و همچنين جهاد در افغانستان ياري كرده بودند. دوستانش به ابوحامد ايمان داشتند. من تا زمان شهادت نميدانستم كه همسرم فرماندهي تيپ فاطميون( که بعدها تبديل به لشكر شد) را برعهده دارد. ابوحامد در مدت دو سال حضورش، تنها چهار مرتبه آن هم به خاطر برگزاري جلسات مهم و مسائل مربوط به خانواده شهدا به ايران برگشت و در كنار آن به ما هم سر زد. در مواقع ديگر به همان ارتباط تلفني اكتفا ميكرد.
خانم حسيني! سرزمينتان افغانستان كشوري است كه سالهاست در شرايط جنگي قرار دارد. از اين همه جهاد همسرتان خسته نشده بوديد؟
سيستم جنگ امروز در كشور ما فرق ميكند. جنگ افغانستان جنگ نسلكشي و برادركشي است اما جنگ سوريه و عراق، جنگ اسلام با كفر است. جنگي براي دفاع از حريم اهل بيت است. وقتي من براي زيارت به سوريه رفته بودم، آنجا غربت اهل بيت(ع) را حس كردم. آنجا به عمق انديشه و چرايي حضور مدافعان حرم پي بردم. آنجا بندبند زيارت عاشورا براي آدم به تصوير كشيده ميشود. ابوحامد دوست داشت در مقابل اسرائيل بايستد و به آرزويش هم رسيد. او در 20 متري مرز اسرائيل و با شليك موشك شقيترين انسانها يعني صهيونيستها به شهادت رسيد.
آخرين ديدار تان كي بود؟
ابوحامد 25 مهر 1393 به مشهد برگشت و يك ماهي ماند. خيلي با هم به حرم ميرفتيم. در آن يك ماه من خيلي خوشحال بودم.
ابوحامد درباره اهميت جبهه مقاومت اسلامي برايتان صحبت كرده بود؟
براي ابوحامد اسلام مرز نداشت. هر جايي كه صداي مسلماني براي كمك خواهي بلند بود، با جان و دل ميخواست به آنها خدمت كند. ميگفت اگر صداي مسلماني از قلب امريكا هم بيايد بر ما واجب است به كمكش برويم. ميگفت هر وقت بحث عاشورا پيش ميآيد و درباره كربلا صحبت ميشود ميگوييم اي كاش ما آن زمان بوديم. اما اگر به واقعيت زيارت عاشورا فكر كنيم، ميرسيم به كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا. در حال حاضر سوريه، كربلاست و هر روزش هم عاشورا. در نهايت همسرم در 9 اسفند 1393 آسماني شد و در بهشت رضاي مشهد به خاك سپرده شد.
برخي از رسانههاي بينالمللي سعي ميكنند تصور نادرستي از حضور بچههاي لشكر فاطميون در جبهه سوريه نشان دهند، نظر شما چيست؟
اين حرف آن رسانهها شايد روي بعضيها اثر بگذارد و گاهي صحبتهاي تلخ خيلي دلمان را ميسوزاند اما ابوحامد خودش را خدمتگزار اسلام ميدانست. گاهي نزديكترين اقوام به من ميگفتند چرا ايشان در كنار خانوادهاش نميماند. اين همه سال جهاد كرد، كافي نبود. من هم ميگفتم كار ابوحامد مبارزه و جهاد بود. به نظر من هر كسي لياقت حضور در جبهه اسلام را ندارد. ابوحامد ميگفت انشاءالله اين حضور ما مقدمهاي براي ظهور امام زمان(عج) شود. براي او مليت فرقي نداشت و هدف تنها دفاع از اسلام بدون مرز جغرافيايي بود.
امام خميني سخني دارند كه از دامن زن مرد به معراج ميرود، اين سخن در زندگي شما چه معنايي يافت؟
فرموده امام خميني در دوره انقلاب اسلامي و دفاع مقدس به اثبات رسيد. من هيچ ادعايي ندارم اما وقتي امروز نگاه ميكنم ميبينم اگر سد راه ابوحامد ميشدم و چون زنان كوفي بهانه ميآوردم و اجازه نميدادم كه راهي ميدان دفاع از اسلام شود، شرمنده اهلبيت ميشدم. ابوحامد به من ميگفت به مراتب كار شما دشوارتر و مهمتر از من است. اگر سالها سختي بكشم اندازه شما اجر ندارم. ما در كنار ابوحامدها ميمانيم تا پيروزي نهايي اسلام بر كفر. من ميدانم كه ابوحامدهاي ديگر در راه هستند. انشاءالله به بركت خون شهدا نصر و فتح الهي نزديك است و بيرق اسلام را تا قدس شريف خواهيم برد. اگر ولايت اجازه دهند ما هم حاضريم در ميدان رزم حاضر شويم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۵:۱۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]