واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: رضا میرکریمی: ضریب اشغال صندلیهای جشنواره جهانی فیلم فجر 60 درصد بود
رضا میرکریمی میگوید؛ هزینه افتتاحیه و بولتن روزانه و ضیافتهای متعدد جشنواره جهانی فیلم فجر را حذف کرده و بهجای آن سالن نمایش دانشکده سینما تئاتر را نوسازی کرده است. رضا میرکریمی (دبیر سیو پنجمین دوره جشنواره فیلم) در تازهترین مطلب خود به نکات جالبی از روند برگزاری این جشنواره جهانی فیلم فجر اشاره کرده است. متن کامل این یادداشت که در صفحه اجتماعی وی درفیس بوک منتشر شده؛ به شرح زیر است: در جشنوارههای سینمایی زیادی شرکت کردم ولی این بار اول بود که به عنوان دبیر حضور داشتم. کار سخت، پر مسئولیت و البته هیجان انگیزی بود. تلاش کردیم با همفکری و همراهی تیمی از با تجربههای این عرصه، کاری هدفمند و بدرد بخور ارائه دهیم. آرزوهای برآورده نشده فراونی برای اجرای آبرومند و استاندارد یک جشنواره در خور نام «ایران» داشتم که خوشبختانه اغلب آنها به لطف خدا در همین گام نخست محقق شد. اولین و مهمترین کار انتخاب فیلمهای مناسب برای بخشهای مختلف جشنواره بود. ولی مناسب کلمه مبهم و غیر علمی بود و طول کشید تا با همفکری گروهی از دوستان فیلم بین و منتقد حرفه ایام تفسیر بومی خودمان را برای آن پیدا کردیم. در جشنوارههایی بدنبال فیلمهای مورد دلخواهمان گشتیم که قبلا خیلی مورد توجه نبود و فراخوانی گستردهای را ارسال کردیم و حاصل کار شد مجموعهای از فیلمهای جدید و یا کمتر دیده شده در بخشهای رقابتی، در کنار فیلمهای بزرگ سال در بخش جام جهان نما، که به نوعی همه سلایق را نمایندگی میکرد. نه فیلم که برای اولین بار در جهان به نمایش در میآمد و هجده فیلم که اولین نمایش آسیایی را تجربه میکردند. احترام به مخاطب و افزایش سطح تماس وتعامل مهمانان اعم از داخلی و خارجی نسبت به ادوار گذشته فجر، در همه زمینهها از انتخاب آثار گرفته تا جزئیات سازماندهی جشنواره، طراحی داخلی کاخ، شکل عمومی پذیرایی و خلاصه تمام ارکان جشنواره، ازاهداف اصلیمان بود، که خوشبختانه مورد توجه مخاطبانمان هم قرار گرفت ودیده شد. با مدیران جشنواره قرار گذاشتیم به احترام تماشاگران در ابتدای اغلب اکرانها خوش آمد گویی و معرفی فیلم داشته باشیم و اجرای این کار با توجه به شروع سانسها از ده صبح تا دوازده شب و در لابلای انبوهی از کارها، سخت ولی شیرین بود. یکی از دست آوردهای این دوره تشکیل «باشگاه هواداران» بود. طی فراخوان اینترنتی از همه متقاضیان حضور درجشنواره خواسته شد فرم عضویت در باشگاه را پر کنند و در ازاء آن از تخفیف هفتاد درصدی بلیطهای نمایش برخوردارشوند. در زمان تعیین شده قریب به ده هزار عضو علاقمند با میانگین سواد کارشناسی عضو باشگاه هواداران جشنواره جهانی فجر شدند. به این ترتیب، ما با جمعیت مخاطبین جشنواره بیشتر آشنا شدیم. بانک اطلاعاتی ما شامل سطح سواد، تجربه، سن، شغل و یا گرایشهای هنری دیگر درطول جشنواره تکمیل شد و آمار دقیقی بدستمان داد که چه کسانی با چه مشخصاتی به کدام دسته از فیلمهای جشنواره اقبال نشان دادهاند. بخش «دارالفنون» بعنوان پایگاه استعداد یابی کشور ومنطقه دستاورد مهم دیگرجشنواره سی و چهارم بود. این بخش میزبان یکصد و ده جوان فیلمساز ازسراسر کشور و کشورهای همسایه بود. که با برگزاری بیست و دو کارگاه آموزشی و استفاده از اساتید مجرب داخلی و خارجی از مجیدی، فرهادی و کلاری گرفته تا سوکوروف و اندرولا و تیان ژوانگ ژوانگ... شروع درخشانی داشت. فراموش نمیکنم لحظه خداحافظی جوانان تاجیکستانی دارالفنون را و اشکی که در چشمانشان حلقه زده بود، وقتی میگفتند؛ «دگر باره از ما یاد کنید». یا جوانان فیلمساز آذربایجانی، ترکیهای، افغان و لبنانی و... که خاطرههای خوب وتجربههای مفیدی را با خود به خانههایشان میبردند. مدیران جشنواره با هم قرار گذاشتیم که به خودمان ثابت کنیم کار تیمی در ایران جواب میدهد و با کمک هم توانستیم چهرهای حرفهای و تخصصی به جشنواره ببخشیم و آن را از زرق و برقهای بیهوده رویدادهای مشابه خاورمیانه ایاش جدا کنیم. خوشحالم که میهمانان خارجی هنگام خداحافظی تنها از نحوه پذیرایی و کیفیت هتل ممنون نبودند بلکه از نظم و سازماندهی مناسب و برگزاری تخصصی جشنواره و تنوع فیلمهایی که دیده بودند نیز یاد میکردند. برای اولین بار در جشنواره فجر در این وسعت، مهمانان خارجی و ایرانی با هم فیلم میدیدند. هر بار که برای معرفی یک فیلم خارجی به روی سن میرفتم با کمال تعجب میدیدم که بخشی از حاضرین مهمانان خارجی جشنواره هستند و این اتفاقی بود که در سالهای گذشته بندرت شاهد آن بودیم. مهمانان خارجی فقط برای دیدن فیلمهای ایرانی نیامده بودند بلکه فیلمهای خارجی را هم تماشا میکردند و این یعنی به رسمیت شناختن جشنواره جهانی و انتخابهایش. در این دوره بیش از دویست اکران داشتیم که بجز یکی که از دستمان در رفت همه زیرنویس انگلیسی و در صورت لزوم فارسی داشتند. امسال سهمیهای هر چند اندک از بلیطهای جشنواره در اختیارسفارت خانهها قرار گرفت تا اتباع خارجی بتوانند فیلمهای کشورشان را ببینند. به این ترتیب سفرا، کارداران و رایزنان فرهنگی بیش از پانزده کشور در روزهای برگزاری در کاخ جشنواره حضور یافتند. جشنوارهای که سال گذشته به نداشتن مخاطب متهم بود، حالا در چهار روز آخر ضریب اشغال صندلیهایش به بیش از شصت درصد رسید، البته میانگین سانسهای اول صبح تا آخر شب، چون اکثر سانسهای عصر به قول فرنگیها «سلداووت» میشد و در بعضی موارد روی زمین مینشستند. برای راهنمایی و همراهی مهمانان خارجی باز هم برای اولین بار از دانشجویان داوطلب کارشناسی ارشد زبانهای خارجی پنجاه نفر همکار افتخاری جذب کردیم که با علاقه و پر انرژی پابه پای کارکنان موظف ستاد، جشنواره را تا پایان همراهی کردند. افتتاحیه و بولتن روزانه وضیافتهای متعدد پرخرج را حذف کردیم و در عوض سالن نمایش دانشکده سینما تئاتردر مدت کمتر از ده روز نوسازی شد و همزمان با جشنواره شش مستر کلاس و نزدیک به ده نمایش فیلم و یک همایش با حضور مهمانان واساتید خارجی برای دانشجویان سینما برپا شد. باز هم برای اولین بار در یک فستیوال ایرانی گروه تلویزیونی جشنواره تشکیل شد و هر روز هشت ساعت برنامههای علمی و گزارش و گفتگو به صورت آنلاین روی نت قرار گرفت، که مجموعه کارگاههای آموزشی آن بزودی در یک مجموعه منتشر خواهد شد. کمی پیش از اختتامیه، تراز مالی جشنواره بدستم رسید که حکایت از صرفه جویی در هزینههای بخشهای مختلف داشت. هزینه کلی جشنواره به رغم همه بخشهای اضافه شده به آن، مبلغ قابل توجهی نسبت به سال گذشته کاهش نشان میداد، این رقم افزایش مییافت اگر میخواستیم نرخ تورم سالانه را هم محاسبه کنیم. این همان نظم مالی بود که انتظارش را داشتیم. پس از اطلاع از گزارش مالی آسوده خیال به مراسم پایانی رفتم. مراسم اختتامیه در کمتر از یک ساعت پایان یافت یعنی به طور دقیق سی و پنج دقیقه اهدا جوایز و بیست دقیقه اجرای موسیقی! و بعد وقتی نوبت به خداحافظی و مشایعت مهمانان رسید، احساس سبکی مطبوعی داشتم. اکثر آنها راضی بودند و هر کدام به بخشی از جشنواره که بیشتر مورد توجهشان قرار گرفته بود اشاره میکرد. نماینده جشنواره پوسان یادداشتهایش را از جزییات باشگاه هواداران و بخش دارالفنون به من نشان داد و با هیجان میگفت میخواهم از این دو بخش الگوبرداری کنم. خلاصه همه رفتند و کاخ جشنواره خلوت شد. بعد از یک عالمه عکس یادگاری ساعت سه بامداد هفتم اردیبهشت بعد از چند ماه کار فشرده به خانه برگشتم. حالا زمان یک استراحت جانانه فرا رسیده بود. چند هفتهای بود که حسابی کسر خواب داشتم، پس رکورد خودم را شکستم، بیست و دو ساعت خوابیدم. البته بدون احتساب توقف درایستگاههای بین راه برای نماز و نهار! بیدار که شدم مثل فردای روز جشن عروسی نگران بودم در دعوتها و یا تشکرها چه عزیزانی از قلم افتادهاند. کمی هم دلم برای بعضیها و کارهایشان تنگ شده بود. همان اندک خرده گیرانی که مثل ما شبها کم میخوابیدند و هر روز مثل ما از کله سحر تا بوق سگ میآمدند و زحمت میکشیدند و حرص میخوردند! تا کار ما را خراب کنند و برای جشنواره حاشیه درست کنند! همانها که همیشه و با هر چیزی که در آن سهمی ندارند مخالفند. کاش میشد به آنها هم خسته نباشید میگفتم به خاطر گرمایی که به جشنواره بخشیدند. حالا چند روزی گذشته و ما اولین جلسات مقدماتی جشنواره سی و پنجم را آغازکردهایم و مشغول جمع آوری گزارشهای بخشهای مختلف هستم. ارزیابی، آسیبشناسی و بررسی راههای جلوگیری از تکرار خطاهای اجرایی امسال، و همه اینها برای برگزاری بهتر و کم نقصتر یک جشنواره جهانی استاندارد. «ایرانی» در سال ۹۶، دعا کنید خیلی وقت کم داریم!
۱۳۹۵/۰۲/۱۷ ۱۲:۳۵:۵۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایلنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 112]