تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804761238




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دلایل خیانت در زندگی مشترک


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: «بسیاری از آرزوهایم را زیر پا گذاشتم تا با مردی که دوستش دارم زندگی کنم، اما شوهرم بعد از دو سال نامردی را در حقم تمام کرد. او با وجود دو بچه پنج و هشت ساله بارها و بارها به من خیانت کرده است. از آخرین خیانتش سه ماه می‌گذرد و هنوز هم با آن زن ارتباط دارد و حتی او را به خانه هم آورده است.»



آشنایی بهاره و کامران از دانشگاه شروع و کم کم تبدیل به دلبستگی شد. به سال نکشید که کامران پا پیش گذاشت و خواستگاری کرد، اما خانواده‌ هیچ‌یک زیر بار نرفتند. بهاره که خوب می‌دانست بدون رضایت پدرش نمی‌تواند ازدواج کند، از او به دادگاه شکایت کرد و بالاخره با رضایت‌نامه‌ای که گرفت، پای سفره عقدی نشست که هیچ‌کس نبود بالای سرش قند بسابد و برایش آرزوی خوشبختی کند. او درباره زندگی‌اش می‌گوید: «مادرشوهرم برای این‌که جلوی این ازدواج را بگیرد، همه جوره اذیتم کرد، اما به خاطر کامران دم نزدم. حیف از آن همه محبت که به پای او ریختم. اوایل رابطه خوبی با هم داشتیم. سعی ‌کردم زن خوبی برایش باشم و برایش کم نگذارم. او هم دوستم داشت. بچه‌ها که به دنیا آمدند زندگی‌مان شیرین‌تر شد. اما خوشبختی‌مان با پنهانکاری‌ها و دیرآمدن‌های شوهرم به خانه رنگ باخت. اولین بار زمانی که داشت با تلفن همراهش پچ پچ می‌کرد مچش را گرفتم. فکر می‌کرد خواب هستم، اما گوش‌هایم را که تیز کردم، متوجه شدم کسی که پشت خط است، یک زن است. قبل از آن دیده بودم تا تلفن زنگ می‌زند، صدایش را کم می‌کند، اما کنجکاو نمی‌شدم و حتی از او نمی‌پرسیدم که چرا این کار را می‌کند. اما یک روز که با هم بیرون رفته بودیم، از ماشین پیاده شد تا خرید کند. تا بیاید سریع پیامک‌هایش را باز کردم و وقتی چشمم به پیام‌های عاشقانه شوهرم با دختر جوانی افتاد، سرم گیج رفت. از ماشین پیاده شدم تا به خانه برگردم که شوهرم دید و دنبالم آمد. ‌پرسید که چه اتفاقی افتاده؟ از شدت عصبانیت روی زمین نشستم و با گریه گفتم فقط بگو آن دختر کیست که به هم پیامک داده‌اید؟ شوهرم که رنگش پریده بود گفت به خدا هیچ‌کس؛ یکی از همکارانم است که در دوران عقد از همسرش جدا شد و چون حال خوبی نداشت با من درد دل کرد و من هم گوش کردم؛ همین. دلم برایش سوخت و چیزی بینمان نیست. کلی حرف زد تا قانعم کند که هیچ منظوری ندارد. اما روزهای بعد بدون پنهانکاری و جلوی چشمم به آن دختر پیامک می‌داد. حتی برای اطمینان به من پیامک‌ها را نشان می‌داد. حس زنانه‌ام می‌گفت دروغ می‌گوید. روزهای بعد خیلی راحت جلوی من با آن دختر تلفنی حرف می‌زد و بگو و بخند می‌کرد. دو هفته دندان روی جگر گذاشتم، اما طاقتم یکدفعه تمام شد و بشدت با کامران دعوا کردم و گفتم رابطه‌اش را با آن دختر قطع کند. اما شوهرم با وقاحت تمام گفت که از دستم خسته شده ودلش می‌خواهد با آن دختر باشد. از ناراحتی شیشه‌ شکستم و داد و بیداد کردم، بی‌آبرویی راه انداختم اما به جای این‌که آرامم کند، کتکم زد تا داد نزنم. یک ماه با او حرف نزدم و در این مدت فهمیدم که رابطه‌اش با آن دختر تمام شده است. بعد از آن هر روز عاشق یکی می‌شد. نگاه و رفتارش ناپاک شده بود و به هر زنی که می‌رسید، نظر بد داشت. اگر ماشین داشت، سر راهش هر زن یا دختری را که می‌دید، سوار می‌کرد. به دخترها گفته بود که مجرد است و اسمش را عوض کرده بود. با این‌که از نظر زیبایی و کمالات چیزی کم ندارم، اما نفهمیدم چرا چشم شوهرم همیشه دنبال زنان و دختران دیگر بود. به خاطر این‌که کامران به من توجه کند، تن به عمل‌های جراحی متعدد زیبایی دادم تا او را سمت خودم بکشم، اما فرقی نکرد و همچنان بی‌تفاوت بود. زندگی‌ام به هم ریخته است و دلم برای بچه‌های بی‌گناهم می‌سوزد. از خودم هم چیزی نمانده و تبدیل شده‌‌ام به یک مرده متحرک که فقط نفس می‌کشد. خیلی بدبخت هستم. بار آخر وقتی دعوا کردیم، گفت که اگر دوباره گیر بدهم، طلاقم می‌دهد و بچه‌ها را از من می‌گیرد. من قربانی خیانت همسرم هستم و به خاطر این موضوع دچار افسردگی شده و بشدت وزن کم کرده‌ام. ماه‌هاست که داروی اعصاب مصرف می‌کنم و گریه کار شب و روزم شده است. لیلا حسین زاده - ضمیمه تپش



پنج شنبه 16 اردیبهشت 1395 ساعت 08:59





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن