واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ترسيم زندگي مشترك در مثلث بلوغ
هيچ سازمان، فرد يا علمي نميتواند با اطمينان بگويد كه فلان عامل قطعاً در خوشبختي زوجين نقش كاملي دارد...
نویسنده : بهنام صدقي
هيچ سازمان، فرد يا علمي نميتواند با اطمينان بگويد كه فلان عامل قطعاً در خوشبختي زوجين نقش كاملي دارد، از جمله سن، اقتصاد، اخلاق يا نوع خانواده. اما قطعاً هر عاملي در جايگاه خود شرايطي را براي زندگي ايجاد ميكند كه در تعاملات بين فردي افراد در يك زندگي مشترك نقش بسزايي ايفا ميكند. سجاد عليمرداني، روانشناس و مشاور خانواده در گفتوگو با ما به اهميت مؤلفه سن و بلوغ فكري، عاطفي و هيجاني كه بايد در ازدواج و زندگي مشترك در نظر گرفت تا تضميني نسبي براي خوشبختي باشد پرداخته است. ماحصل گفتوگو با اين كارشناس را در ادامه ميخوانيد.
سن و پختگي هيجاني
يكي از عواملي كه در عصر كنوني و با توجه به گسترده شدن تراكم بسياري از مشغلهها مهم به نظر ميرسد و چندان به آن توجه نميشود، سن و شرايط آن در خانوادههايي با فرهنگهاي متفاوت است. سن مقولهاي است كه كاستي درباره توجه به آن در هيچ مكان، زمان يا شرايطي توجيه نميشود، چراكه بسياري از عوامل و شرايط دروني و روحي با توجه به سن نضج تا تكاملي تبيين ميشود.
نميتوان كتمان كرد كه هيجانات ناپخته، احساسات خام و زودگذر و البته جهل عمومي از شرايط از مؤلفهاي به نام سن و شرط سني تأثير ميپذيرد. البته بايد اذعان كرد كه به قطع نميتوانيم بگوييم كسي كه سن بالايي دارد و از هوش متوسطي برخوردار است، پس شخص پخته و كاربلدي است. بسيار هستند كساني كه سن بالايي دارند اما چون پرورش روحي و تربيتي نديدهاند، در نتيجه هميشه مشكلاتي از اين دست (خامي و ناپختگي) را تجربه ميكنند. به صورت يك قانون كلي ميتوان عاملهايي كه براي بالندگي، سلامتي و تربيت يك فرد مناسب ميافتد را در يك مفهوم خلاصه كرد. تنظيم هيجانات! بله شك نكنيد كه همين يك مفهوم دو كلمهاي شرايط خاصي ميخواهد. از تربيت مناسب گرفته تا نضج سني! پس ميتوانيم نتيجه بگيريم كه اگر استثناها را كنار بگذاريم براي اينكه فرد شرايط عاطفي و هيجاني نسبتاً متوسطي براي شروع يك تعامل دوطرفه داشته باشد، نضج و تكامل سني و به تبع آن تربيت و پختگي عمومي لازم است.
بلوغ فكري و عاطفي، لازمه يك زندگي مشترك
بيان شد كه سن و به همراه آن تربيت سالم ميتواند نويد يك شخص با بهزيستي مناسب را داشته باشد. شخصي كه وقتي وارد يك رابطه جدي ميشود ميداند كه چه حرفي را بايد كي بزند يا چه رفتاري با طرف مقابل داشته باشد. همه اين مراقبتها و احتياطها تنها يك متغير ميطلبد و آن يقيناً كنترل و مديريت هيجانات، احساسات و افكار است كه اينها حاصل نميشود مگر با بلوغ عاطفي و فكري متناسب با فرهنگ شخص.
بلوغ فكري را ما صرفاً از خانواده نميآموزيم بلكه مجموعهاي از كنشها و فرآيندهاي ارتباطي ما در مقابل ديگران است. كنترل و نظارت چنين روابطي بهترين كاري است كه والدين بايد انجام دهند. متأسفانه مشاهده ميشود كه والدين تنها كاري كه ميكنند منع فرد يا محدود كردن آن است. اين روش و نوع ديد كاملاً اشتباه و گوياي يك نظام ارتباطي ابتر در بين والدين و فرد است.
مثلث بلوغ
بارها گفته شده است كه تنها يك ماه اول زندگي عسل بوده و باقي آن تعامل بر اساس ذات وجودي شخص است! منظور از ذات وجودي شخص آن ويژگيهايي است كه فرد در نبود ديگران از خود بروز ميدهد. پس طبيعي است كسي كه بلوغ عاطفي، هيجاني و فكري ندارد فكر ميكند كه با نان و ماست ميشود زندگي را شروع كرد. ما نميگوييم كه فرد بايد همه ايدهآلها را براي شروع يك زندگي داشته باشد بلكه هدف اين است كه متبادر كند براي يك زندگي با ثبات و محكم، سازههايي نياز داريم كه روانشناسان به آن بلوغ عاطفي و هيجاني ميگويند. اگر از اهميت اقتصاد به عنوان اولين عامل مهم در شروع زندگي مشترك بگذريم، قطعاً به پختگي روابط بين فردي ميرسيم. پختگي كه فرد را در مقابل مسائل و مشكلات سر پا نگه ميدارد تا شخص بتواند به نحو احسن موانع پيش رو را حل و فصل كرده و اين توانايي را در خود ببيند كه زندگي زناشويي را با توجه به فرهنگ موجود جامعهاش مديريت كند.
مناسبترين سن ازدواج
براي اينكه فرد بتواند در يك زندگي مشترك مشكلات اقتصادي، رواني، جنسي و فكري خود را حل كند نياز دارد كه حداقل سن او در اين عصر، با اين مشكلات و مسائل، بين 22 تا 25 سال باشد. البته نميتوان سن مشخصي براي يك رابطه پايدار در نظر گرفت، كما اينكه افرادي با سنين بسيار پايين شرايط خوبي دارند اما به صورت كلي ما موظف هستيم كه قوانيني را براي شروع يك تعامل مشترك پايدار و شيرين رعايت كنيم. از جمله اين قوانين داشتن حداقل سن مخصوصاً براي دختر خانمهاست، چراكه اولين قشري كه در يك رابطه دوطرفه امكان دارد آسيب ببيند، جنس مونث است. اگر به طبيعت بنگريم ميبينيم كه نر ميآيد و ميرود اما اين ماده است كه از فرزندان مراقبت و تيمارشان ميكند. ما نميخواهيم كه مثل طبيعت وحشي باشيم، ما دوست داريم اين قدرت تفكر و حل مسئلهاي كه در ما به وديعه گذاشته شده بلااستفاده نماند.
سن كم، عامل اصلي بيشتر طلاقها
متأسفانه اگر سري به دادگاهها بزنيد و به پروندههاي آن بنگريد متوجه خواهيد شد كه بيشتر طلاقها و نزاعهايي كه بين زن و شوهر در آستانه طلاق مشاهده ميكنيد، حاصل سن كم و عدم فهم صحيح از خواستههاي هم در شرايط مختلف است. اين همان عدمپختگي و خامي عاطفي و هيجاني است.
البته اين را نيز بايد گفت كه نميتوانيم با قاطعيت بگوييم كه با بالا رفتن سن شخص به آن بلوغ هيجاني كه مد نظر ماست ميرسد. يقيناً بدين گونه نيست و شرط سني به همراه عوامل ديگري مثل اقتصاد، اشتغال، تبادلات بين فردي مناسب، تربيت سالم و تحصيلات در كنار پختگي شخصيتي افراد مؤثر است.
نقش خانواده در سن ازدواج
خانواده را ميتوان به عنوان اولين جامعه در شكلگيري تفكر، عاطفه، هيجان و مديريت تمامي اين مؤلفهها دانست و اهميت بنيادي و اساسي آن نيز بر اساس تأثيرگذاري ژرفي كه در نهادينه كردن اين عوامل دارد، مشخص كرد. شايد اولين و اصليترين بخشي كه ميتواند شرايط را براي تشكيل يك سازه شخصيتي مثل بلوغ عاطفي فراهم و زمينههاي آن را پيريزي كند، خانواده و والدين، حتي خواهران و برادران است.
يكي از روانشناسان بزرگ كه در مطالعه رشد تكاملي كودك 30 سال تحقيق كرده و پدر رشد نام گرفته است ميگويد: به من يك كودك بدهيد و از من بخواهيد كه او را دكتر، مهندس، دزد يا گدا كنم! اين جمله، جملهاي بسيار ژرف و ريزبينانه نسبت به اهميت تربيت و شرايط محيطي آن است! پس خانواده بخش بزرگي از اين مسئوليت سنگين را بر عهده دارد. البته نبايد متغير تحصيلات والدين را نيز فراموش كرد كه باز از مهمترين عوامل موفقيت يك خانواده در چگونگي تربيت فرزندان است. در كل با تربيت صحيح است كه ميتوان تبعات و عواقب ازدواج در سنين پايين را كاهش داد. با اين وصف از والدين انتظار ميرود كه شرايط ازدواج در سنين مناسب و مبتني بر بلوغ فكري، عاطفي و هيجاني را براي فرزندانشان فراهم كنند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]