تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):در عمل مؤمن يقين ديده مى شود و در عمل منافق شك.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836258878




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آقای وزیر! بازدید سرزده لطفا!


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: یک ظهر، ‌بیمارستان ...: بوی تعفن، بوی خون و ادرار با هرم گرما توی صورتم می‌زند؛ گیج شده‌ام؛‌ هر خاطره و دغدغه‌ای از دنیای بیرون بیمارستان (نام بیمارستان در دفتر روزنامه محفوظ است) مثل قطره‌ای که زیر آفتاب داغ ظهر در چشم برهم زدنی تبخیر می‌شود، از ذهنم می‌پرد؛ ترسی به دلم چنگ می‌اندازد از ضجه مردی که تخت گیرش نیامده و میان همهمه از درد زار می‌زند و مثل دو مریض دیگر، چندک ‌زده کف اورژانس؛ رد خون مریض تصادفی که نیم‌ساعت قبل آوردند و استخوان پایش از گوشت بیرون زده بود، روی زمین مانده است.



بیمارستان ... لابد از این جور مریض‌ها زیاد دارد؛ این را از آن همه دستکش‌های لنگه به لنگه آلوده به خون و ترشحات لزج که جلوی در بیمارستان در خیابان ریخته است، می‌شود حدس زد. پزشکان و پرستارها را نمی‌بینم. اینجا در بخش اورژانس بیمارستان .... دایره اورژانسی بودن هر لحظه تنگ‌تر می‌شود که یعنی حال کسی باید چند نفس نرسیده به مرگ باشد تا اورژانسی اش بدانند. کادر درمان لابد سراغ یکی از آن وخیم ترین‌ها رفته‌اند. تعدادشان کم است و بیماران زیاد؛ آن قدر زیاد که توی راهروی منتهی به بخش اورژانس ایستاده‌اند. زلزله نیامده است؛ آتش‌سوزی سراسری رخ نداده؛ سیل هجوم نیاورده؛ تصادف زنجیره‌ای در کار نیست؛ این برزخ، فقط یک روز عادی از اورژانس بیمارستان .... است. قصه هر روز همین است، به گواه چشم‌هایم و مردم که کلافه و خشمگین‌اند. جرم و آلودگی در و دیوار را پوشانده است. ماندن برخی بیمارهای بدحال در بخش اورژانس چند روزه شده است؛ اینها همان‌هایی هستند که باید در بخش‌های اصلی بستری می‌شدند اما بخت یارشان نبوده و تخت خالی گیرشان نیامده است و در برزخ اورژانس رها شده‌اند. بیمارانی که نای رفتن تا دستشویی را ندارند، ادرار و مدفوع‌شان را همانجا، با دستمال کاغذی پاک می‌کنند و می‌دهند به همراهانشان که توی سطل زباله گوشه راهرو بیندازند؛ سطل زباله‌ای که خیلی‌ها ناهار بدطعم بیمارستان را هم دست‌نخورده، توی آن خالی می‌کنند. توی این بلبشو دو تا کارگر با لباس‌های چرکمرده هم پیدا شده‌اند که یکی‌شان میان مریض‌ها می‌پلکد و آن دیگری رفته بالای نردبان و دیوار را با دریل سوراخ می‌کند برای نصب کولرگازی، درست بالای سر پیرمردی که رنگش کبود شده است و هذیان می‌گوید! جایی برای همراهان بیمارها نیست. شلوغ کرده‌اند، پچ‌پچ می‌کنند، فریاد می‌کشند، زار می‌زنند، التماس می‌کنند که شاید کار بیمارشان راه بیفتد. شاید پزشک‌ها و پرستارها زودتر به دادشان برسند. اینجا حرف از سطح کیفی خدمات درمانی نیست؛ تنازع برای بقاست؛ آدم‌ها می‌جنگند که زنده بمانند؛ اینجا همان بزنگاهی است که همه ارزش‌های انسانی نزول می‌کنند آن قدر که بیماران رنجور با چشم‌های گودافتاده و صورت‌های چروک از درد و بی‌خون، سر خوابیدن روی تخت اورژانس با هم دعوا می‌کنند و یکدیگر را هل می‌دهند. 3 ظهر، تحریریه: تا چند ساعت پیش از سر زدنم به بیمارستان ... اگر کسی حال و هوای اورژانس آن را برایم وصف می‌کرد به گمانم می‌رسید سیاه‌نمایی می‌کند، خیال می‌کردم شاید غرضی دارد، بدبین است و این همه بدی، آلودگی، بی‌نظمی، کمبود امکانات، آشفتگی و سوء‌مدیریت ممکن نیست همه در یک بیمارستان جمع شود. حالا ولی حقیقت را با چشم‌های خودم دیده‌ام و همه ترسم این است که روزی بیمار اورژانسی این بیمارستان شوم. 8 شب، تحریریه: خرت و پرت‌هایم را جمع می‌کنم و از تحریریه روزنامه بیرون می‌آیم. بوی خون در مشامم مانده است. صدای مردم از گوش‌هایم بیرون نمی‌رود.
هزار هزار مریض بدحال توی سرم رژه می‌روند و راحتم نمی‌گذارند. فکر می‌کنم به این‌که آیا تا به حال رئیس آن بیمارستان به بخش اورژانس‌اش سرزده است؟ اگر حادثه‌ای برایش پیش بیاید حاضر است یک شب را در اورژانس بیمارستان خودش دقیقا با شرایطی برابر با مراجعان آن بخش بگذراند؟ اگر وضعیت اورژانس بیمارستانی بزرگ و معروف در تهران چنین باشد، بخش اورژانس بیمارستان‌های استان‌های دیگر چگونه است؟ آیا ممکن است وزیر بهداشت فردا این یادداشت را بخواند و هوس کند یکی از آن دیدارهای سرزده‌اش را از این بیمارستان داشته باشد؟ یک بازدید سرزده، یک اتفاق ناگهان، که شاید فرصت ظاهرسازی را از خاطیان بگیرد و گرچه تجربه‌اش مثل زهر هلاهل تلخ است اما مرهمی می‌شود روی زخم بیماران و همراهان‌شان. مریم یوشی‌زاده - دبیر گروه جامعه


چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395 ساعت 08:08





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن