تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 25 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه كسى مستحق دوستى خداوند و خوشبختى باشد، مرگ در برابر چشمان او مى‏آيد و آرز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1811242519




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

همرزم جاویدالاثر احمد متوسلیان و شهید همت: پوتین‌هامان را به اسرای پابرهنه عراقی می‌دادیم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: همرزم جاویدالاثر احمد متوسلیان و شهید همت:پوتین‌هامان را به اسرای پابرهنه عراقی می‌دادیم
خبرگزاری فارس: پوتین‌هامان را به اسرای پابرهنه عراقی می‌دادیم
غلامرضا جعفرنیا عنوان کرد: وقتی می‌خواستیم پیکر شهید صالحی را از خاک عراق بیاوریم عراقی‌هایی که از سنگر بیرون آمدند و اسیر شدند کفش‌هایمان را به آنها دادیم تا با پای پیاده مسیر را نروند.

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، غلامرضا جعفرنیا از قدیمی‌های جنگ است. از جنس همان رزمندگانی که با شروع دفاع مقدس، کار و کاسبی‌شان را تعطیل کردند و به صف داوطلبان حضور در جبهه‌ها پیوستند. جعفرنیا که در کنار فرماندهان بزرگ و نامداری چون جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، شهیدان ابراهیم همت و علیرضا موحددانش حضور داشته، ‌خاطرات نابی دارد که بازگویی آنها از پس این همه سال لطف و صفای خاصی دارد. جعفرنیا در عملیات‌های زیادی حضور داشته و امروز به یکی از گنجینه‌های دفاع مقدس تبدیل شده که گفتنی‌هایش برای نسل جوان آموزنده و مفید خواهد بود. این رزمنده دفاع مقدس در گفت‌وگو با «جوان» هم از عملیات‌هایی که در آنها حضور داشته می‌گوید و هم از ویژگی‌های اخلاقی فرماندهان بزرگی که وجودشان را یک وزنه سنگین برای جبهه‌ها می‌داند. ماجرای ورود شما به جبهه و مناطق عملیاتی برای اولین بار در چه سالی و از چه طریقی اتفاق افتاد؟ قبل از شروع جنگ من مغازه داشتم که با شروع جنگ مغازه‌ام را بستم و در 24 مهرماه به فرمایش رهبر انقلاب به همراه دیگر بسیجیان شهرری به جبهه اعزام شدم. زمانی که در مهر سال 59 نیروهای ارتش بعث عراق در 15 کیلومتری اهواز منطقه حمیدیه مستقر بودند به همراه دیگر رزمندگان در آبادان و اهواز مستقر شدم. آن زمان خرمشهر هنوز در اختیار نیروهای ایرانی بود که متأسفانه در اوایل آبان خرمشهر به دست دشمن افتاد که با قدرت ایمان رزمندگان اجازه ندادیم عراقی‌ها وارد آبادان و اهواز شوند. اولین عملیاتی که پس از ورودتان به جبهه انجام دادید چه عملیاتی بود؟ در تاریخ 25/8/59 من و دیگر رزمندگان به سوی آبادان حرکت کردیم. جاده اهواز- آبادان در اختیار عراقی‌ها بود و ما نتوانستیم زمینی وارد آبادان شویم. آن زمان با گرفتن مهمات از شهید چمران از طریق ماهشهر با لنج و پس از سپری شدن 48 ساعت توانستیم وارد آبادان شویم. پس از ورود به آبادان پالایشگاه را دیدیم که در اثر حملات دشمن در حال سوختن بود. در آن موقعیت نیروهای ایرانی سازماندهی شدند و عده‌ای به سمت ذوالفقاریه و عده‌ای دیگر به سمت بهمنشیر حرکت کردند و اجازه ندادند عراقی‌ها که در پنج کیلومتری آبادان مستقر بودند وارد آبادان شوند. پس از آن در 14 اردیبهشت سال 61 در گردان کمیل سازماندهی شدیم و اهدافمان در عملیات الی‌بیت‌المقدس فتح شلمچه بود. من در این عملیات مسئولیتم خط‌شکن بود. گردانمان 250 نفر نیرو داشت که متأسفانه 230 نفر از همرزمانمان به شهادت رسیدند و زخمی شدند و 20 نفر با استطاعت از خدا و با استقامت جنگیدند و شلمچه را حفظ نمودند. در آن هنگام جاویدالاثر شهید احمد متوسلیان مجروح بود. ایشان پس از فتح شلمچه و جاده بصره گفتند کلید آزادی خرمشهر به دست آمده که ان‌شاءالله ما خرمشهر را آزاد خواهیم کرد. بیان این جمله در آن زمان نشان از بصیرت و بینش عمیق حاج احمد داشت. پس از فتح شلمچه ما برای آزادسازی خرمشهر سازماندهی شدیم و در این بین در سپاه فرمانده گردان شهید علی‌موحددانش و فرمانده ارتش 21 حمزه شهید سرهنگ ابراهیم خسروتاج بود که توسط این فرماندهان سازماندهی شدیم. چند روز دیگر(10 اردیبهشت) سالروز آغاز عملیات بیت‌المقدس است. کمی از نحوه عملکرد نیروهای ایرانی و روند عملیات بگویید. پس از سازماندهی، با اعزام ارتش و سپاه عملیات آزادسازی خرمشهر را آغاز نمودیم. در خرمشهر عملیات را شروع کردیم تا ساعت 3 نیمه شب پیشروی‌مان ادامه داشت. جالب اینجاست عراقی‌هایی که در مسیرمان بودند و تسلیم می‌شدند عکس‌های امام خمینی را از جیب‌هایشان در می‌آوردند و می‌گفتند «الدخیل خمینی». ما در نزدیکی اروندرود و بالای خرمشهر مستقر شدیم تا اینکه در سوم خرداد 61 خرمشهر به دست رزمندگان آزاد گردید. اولین کاری که پس از آزادی شهر انجام دادیم خواندن نماز شکر بود. پس از به جا آوردن نماز شکر به مواضع خودمان برگشتیم که دیدیم عراقی‌ها با تانک به 200 متری ما رسیدند که با استقامت رزمندگان مواجه شدند و کاری از پیش نبردند و فرار کردند. یک روز پس از آزادسازی در چهارم خرداد باز هم تانک‌های عراقی 200 متری ما آرایش گرفتند و با توپ به طرف ما شلیک ‌کردند. تانک‌های تی72 بودند و وقتی با آرپیجی به آنها شلیک می‌کردیم هیچ اثری رویشان نمی‌گذاشت. به همین دلیل به ارتش اطلاع دادیم تا اقدامات لازم را انجام دهد. در همین حال شهید خسروتاج در حال صحبت با بیسیم بود که با اعزام توپ 106 به مقابله با عراقی‌ها بپردازیم که متأسفانه در تیررس دشمن قرار گرفت و با توپ مستقیم دشمن به شهادت رسید. پس از شهادت ایشان یکی از بسیجیان با شجاعتی مثال‌زدنی به صورت نیم‌خیز به سمت یکی از تانک‌های عراقی رفت و با انداختن نارنجک به داخل برجک تانک آن را منهدم کرد. پس از خاموش کردن آتش و بیرون کشیدن جنازه عراقی‌ها، سایر عراقی‌ها با دیدن این وضعیت از ترسشان از تانک‌هایشان بیرون آمدند و تسلیم شدند. عراقی‌ها نسبت به این حرکت چه واکنشی نشان دادند؟ پس از عملیات‌ها عراقی‌ها همیشه پاتک می‌زدند و گویا صدام برای این عملیات دستور داده بود ارتش با 650 تانک پاتک بزند و این 50 تانک و نفربر به عنوان پیشقراول برای آغاز پاتک بودند که وقتی این گروه پیشتاز اسیر شدند بقیه نیروها نتوانستند برای بازپس‌گیری خرمشهر کاری انجام دهند. این یکی از معجزات الهی بود. در ماجرای فتح خرمشهر معجزاتی از این دست زیاد می‌دیدیم و دقیقاً به همین دلیل حضرت امام فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد. خدا شاهد است وقتی عراقی‌ها را اسیر می‌کردیم هیچ کاری با آنها نداشتیم. در عملیات مسلم‌بن‌عقیل خودم زخم‌های عراقی‌ها را می‌بستم. وقتی می‌خواستیم پیکر شهید صالحی را از خاک عراق بیاوریم عراقی‌هایی که از سنگر بیرون آمدند و اسیر شدند کفش‌هایمان را به آنها دادیم تا با پای پیاده مسیر را نروند. ما چنین رفتاری با عراقی‌ها داشتیم. پس از فتح خرمشهر باز هم در منطقه حضور داشتید؟ پس از فتح خرمشهر رزمندگان برای گرفتن بصره در عملیات رمضان سازماندهی شدند. برای این کار 45 روز دوره دیدیم تا در این عملیات در تاریخ 25/4/61 شرکت کنیم. شهید بهمن نجفی فرمانده گردان مقداد بود و همراهانشان شهیدان پوراد، قلی اکبری، نوزاد و جزمانی بودند و من هم در این گردان حضور داشتم. در این عملیات 15 کیلومتر پیاده رفتیم و 4 صبح در خاکریزی به عرض یک کیلومتر مستقر شدیم. متأسفانه عملیات لو رفته بود و هر کدام از نیروهای شناسایی که به سمت خاک عراق می‌رفتند دیگر برنمی‌گشتند و ما مجبور به عقب‌نشینی شدیم. قبل از رسیدن به خاکریزمان تانک‌های عراقی‌ها در 300 متری‌مان شروع به تیراندازی کردند. در این وضعیت ناگهان طوفان خاک وحشتناکی به وجود آمد و همین طوفان باعث شد تانک‌های عراقی نتوانند به ما ضربه‌ای بزنند. وقوع همین طوفان در آن لحظه یکی دیگر از معجزات الهی بود که به کمک نیروهای ایرانی آمد و آنها را نجات داد. بعد این عملیات در 8/7/61 ما برای عملیات مسلم‌بن عقیل وارد سومار شدیم. منطقه عملیات به صورت کوه و سنگ بود که ساعت 3 نیمه شب به بالای کوه که بالای سر عراقی‌ها بود رسیدیم. عراقی‌ها سنگرهایشان را به شکل تنوری ساخته بودند و بالایش تخته بود و دو متر خاک رویش ریخته بودند و به هیچ عنوان احتمال نفوذ به سنگرهایشان را نمی‌دادند. ولی رزمندگان تعدادی از نیروهای بعثی را به هلاکت رساندند و عده دیگری را اسیر کردند و توانستیم بر بلندی‌های شهر مندلی مستقر شویم. در آنجا تپه کله‌قندی بود و آنجا دیده‌بانی داشتیم و همه جای شهر زیرنظرمان بود. در این عملیات متوجه شدیم شهید صالحی که از نیروهای آرپیجی زنمان بود در خاک عراق شهید شده است. ما شهید را از خاک عراقی‌ها آوردیم و حین انتقال چند عراقی دیگر که در سنگرها مخفی شده بودند اسیر شدند. شما زمان جنگ توفیق حضور در کنار فرماندهان بزرگ و شاخصی مثل متوسلیان، موحددانش و همت را داشتید. چه ویژگی‌های اخلاقی، رفتاری و نظامی، این افراد را تا این اندازه از دیگران متمایز کرده بود؟ مهم‌ترین نکته به نحوه برخورد این فرماندهان بزرگ با نیروهایشان برمی‌گردد. هر کدام از این فرماندهان شیوه خاصی در برقراری ارتباط با نیروهایشان داشتند که به عاملی مهم در جذب نیروها تبدیل می‌شد. با روحیه انقلابی‌شان همیشه به نیروها روحیه می‌دادند. ما هنوز خرمشهر را آزاد نکرده بودیم و قبل از آن در شلمچه عملیات کرده بودیم که حاج احمد با عصای زیربغل و با جراحت، آزادی خرمشهر را نوید ‌داد. برخوردش خیلی خوب بود و به همه‌ما روحیه می‌داد و می‌گفت هدف ‌ما برای اسلام است و همانگونه که امام حسین(ع) برای خدا جنگید جنگ ما هم برای رضای خدا و پیروی از دستور خداست. همیشه در حرف‌هایش به ما روحیه می‌داد. شهید همت هم در صحبت‌هایش تأکید می‌کرد باید همه کارهایمان برای خدا باشد؛ راه می‌رویم و حرف می‌زنیم باید برای رضای خدا باشد. اسم خدا دائم روی لبانش بود. علی موحددانش وقتی می‌خواست نارنجک دشمن را به بیرون پرتاب کند تا برای همرزمانش اتفاقی نیفتد دستش قطع می‌شود. فرمانده‌ای بود که خیلی شجاعانه می‌جنگید. قبل از نماز صبح به ما بیدار باش می‌دادند و از خواب که بلند می‌شدیم این بزرگان با اینکه فرمانده بودند ولی شب بیدار می‌ماندند و چادر و اطرافش را جارو می‌زدند و تمیز می‌کردند. گاهی با اینکه زخمی بودند اگر در اتوبوس بودیم از صندلی بلند می‌شدند و جایشان را به دیگر نیروها می‌دادند. همین رفتارهایشان بسیار در جذب نیرو و ایجاد دوستی و مودت در بین نیروها مؤثر بود. از لحاظ برخورد و رفتار واقعا الگو بودند و وجودشان در جبهه‌ها برایمان یک وزنه سنگین بود. اگر مجروح هم می‌شدند در جبهه‌ها می‌ماندند و می‌گفتند بچه‌ها به ما نیاز دارند و باید بمانیم و خدمت کنیم. امام وقتی فرمودند اگر سپاه نبود کشور نبود واقعیتی است که نمی‌شود آن را نادیده گرفت. من از اول جنگ با فرماندهان سپاه بودم و همه چیز را از نزدیک ‌دیدم و به خوبی به واقعیت جمله امام واقفم. با اطمینان باید گفت نیروهای ایرانی در جنگ هشت ساله با بصیررت بودند و با اطاعت از رهبری توانستند شر دشمن را از میهن اسلامی دور کنند. ما با دست خالی مقابل ابرقدرت‌هایی که صدام را حمایت می‌کردند ایستادیم و این کار کوچک و کمی نیست. باید امروز وقایع هشت‌ساله دفاع‌مقدس را برای جوانان بگوییم تا آنها بدانند برای حفظ این خاک و نظام چه زحماتی کشیده شده است. منبع: روزنامه جوان   مطلب فوق مربوط به سایر رسانه‌ها می‌باشد و خبرگزاری فارس صرفا آن را بازنشر کرده است. بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/

95/01/24 :: 09:21





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 95]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن