واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: مادرم هنوز زنده است
کد خبر: ۵۸۴۸۲۴
تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۹ - 30 April 2016
«کوثر پش» زن ۴۵ساله از اهالی دهدشت بود که اعضای بدنش پس از مرگ مغزی با رضایت خانوادهاش باعث نجات جان چند نفر شده است.
به گزارش شرق، ساسان عباسی، هماهنگکننده پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی استان کهگیلویهوبویراحمد، دراینباره گفت: خانم «پش» از اهالی ایل بزرگ تامرادی بود که به دلیل تصادف دچار ضربه مغزی و خونریزی مغزی شده بود و پس از انجام آزمایشهای متعدد، مرگ مغزی او به خانوادهاش اعلام و پس از آن نیز موضوع اهدای عضو با آنها در میان گذاشته شد که آنها نیز با اهدای عضو موافقت کردند. درنهایت دو کلیه و کبد آن مرحوم برداشته و برای پیوند به شیراز انتقال داده شد».
«سیدحمید درخور»، پسر بزرگ متوفی که جوانی ١٩ساله است با صدایی بغضآلود در گفتوگو با خبرنگار ما، ماجرای مرگ مادرش را توضیح داد که میخوانید.
از تصادفی بگو که منجر به ضربه مغزی مادرت شد.
با خانواده برای تفریح رفته بودیم موقع برگشت مادر و پدرم سوار موتور بودند که فردی با موتور جلو آنها پیچید و زمین خوردند. سر مادرم به آسفالت خورد و ضربه مغزی شد.
چطور از ماجرا باخبر شدی؟
ما آن روز با هم بودیم، اما زمان بازگشت من سوار ماشین و ١٠دقیقه از پدر و مادرم جلوتر بودم. مدتی به مسیر ادامه دادیم ولی از آنها خبری نشد. به من زنگ زدند و گفتند برگرد، اما نگفتند چه شده است. وقتی رسیدم، آمبولانس هنوز نیامده بود برای همین با ماشین خودمان مادرم را به بیمارستان دهدشت بردیم ولی آنجا ٥٠ دقیقه معطل شدیم و بعد چون دستگاه سیتیاسکن نداشتند ما را به گچساران فرستادند. در گچساران هم ساعت چهار صبح بود که به ما خبر دادند امیدی نیست و مادرم مرگ مغزی شده است.
براي پدرت که راننده موتورسیکلت بود، چه اتفاقی افتاد؟
پدرم سرش ضربه خورد. یک طرف پهلو و پایش دچار کوفتگی و کبودی و چند جایش هم زخمی شد.
آن موتورسوار دیگر که به پدر و مادرت زده بود، چطور؟
او مردی افغان بود که پلیس راه را دیده و ترسیده بود جلویش را بگیرند، برای همین یکدفعه بدون اینکه به اطرافش نگاه کند، دور زده بود. آن افغانی هم انگار فقط کمی زخمی و الان هم در زندان است
آیا پدر و مادرت کلاه ایمنی داشتند؟
پدرم کلاه داشت اما مادرم کلاه نداشت.
مادرت چند سال داشت؟ چند فرزند هستید؟
مادرم ٤٥ سال داشت و من فرزند بزرگ هستم که ١٩ سال و شش ماه دارم و چهار خواهر کوچکتر از خودم هم دارم.
آیا مادرت قبل از این اتفاق درباره اهدای عضو چیزی گفته بود؟
نه چیزی نگفته بود، اما از آنجایی که زنی مهربان، فداکار و بامحبت بود اقوام به ما توصیه کردند این کار را بکنیم. خود ما هم کلا خانواده متدینی هستیم. وقتی دیدم مرحوم مادرم ضربه مغزی شد، با همه سختی که برایمان داشت گفتیم اکنون که مادرم اینطور شده و اقوام و آشنایان هم پیشنهاد را مطرح کردند، حالا که این فرصت وجود دارد سه، چهار نفر دیگر زنده بمانند انگار مادرم زنده است. گفتم برای شادی روح خودش این کار را انجام دهیم.
آیا قبل از این اتفاق با موضوع اهدای عضو آشنایی داشتی؟
نه، تا قبل از این اتفاق از آشنایان و دوستان نشنیده بودم ولی در تلویزیون چیزهایی ديده بودم. وقتی میشنیدم جان چند نفر نجات پیدا کرده است خوشحال میشدم. وقتی هم که دکترها به من گفتند مادرت مرگ مغزی شده و تأیید کردند کاری نمیتوان کرد، گفتم چه بهتر که جان سه، چهار نفر نجات پیدا کند و انشاءالله آنها خوب و خوش زندگی کنند. اینجوری یاد و روح مادر من زنده است. درست است ما غم دیدیم اما خانواده سه، چهار نفر دیگر خوشحال هستند و ته دلم روشن است که مرحوم مادرم را دعا میکنند.
دانشجو هستی؟
بله، مهندسی برق میخوانم.
با توجه به اتفاقی که افتاد خودت ممکن است کارت اهدای عضو بگیری؟
من قبل از این ماجرا در فکرم بود که بعد از اینکه اوضاعم سروسامان گرفت این کار خداپسندانه را انجام دهم.
توصیهات به افرادی که ممکن است در شرایط شما قرار بگیرند، چیست؟
تجربهکردن چنین لحظاتی واقعا سخت است، من که تجربه کردهام، میگویم سخت است عزیزی را از دست داده باشی و در آن شرایط بخواهی به دیگران فکر کنی. به آنها میگویم واقعا سخت است اما اگر به ذهنتان خطور کند که چند خانواده که عزیزشان به عضو اهدایی نیاز دارد ممکن است سال دیگر عزادار شوند، آیا به اهدای عضو رضایت نمیدهند؟ خود من کسی را از دست دادهام که از عزیزترینهایم بود برای همین به آنها میگویم حس سختی است. با اهدای عضو میتوان باعث خوشحالی آنها شد. یک لحظه خودتان را جای آنها بگذارید، این کاری بود که من کردم.
از طرفی تا وقتی آن آدم که عضو اهدایی را گرفته سرپاست آن کسی که رفته انگار هنوز هست و به جای اینکه در یک بدن باشد در چند بدن ادامه حیات خواهد داد. این را من میگویم که مادرم را از دست دادم اما قوت قلب دارم که مادرم که فوت شده باز هم هست. امیدوارم برای کسی اتفاق نیفتد اما میگویم اگر مرگ مغزی برای عزیزتان اتفاق افتاد اهدای عضو باعث تسلی خاطر و آرامش قلب خواهد بود.
نظر اقوام و بستگان و طایفه شما درباره اهدای عضو چه بود؟
پدرم اولین کسی بود که برای اهدای عضو پیشقدم شد و البته خواهرانم هم ناراضی نبودند، در این بین هم پسردایی پدرم خیلی زحمت کشید. در بین اقوام هم کسی را ندیدم که با اهدای عضو مخالف باشد و فقط پسردایی مادرم مخالف اهدای عضو بود و دلیلش هم این بود که ممکن است مادرم دوباره به زندگی برگردد اما ما او را راهنمایی کردیم که کلی آزمایش انجام شده و دکترها همه تلاششان را کردهاند و به او توضیح دادیم که درست است با دستگاه زنده است، اما این یک امید توخالی است و با برداشتن دستگاه ديگر مادرم نمیتواند ادامه حیات بدهد.
آیا در طایفه شما قبلا اهدای عضو انجام شده بود؟
نه همانطور که گفتم در عشیره و حتی اقوام و آشنایان نزدیک اهدای عضو را ندیده بودم، اما الان با توجه به تجربهای که دارم اگر خدایناکرده اتفاق مشابهی بیفتد برای جلب نظر خانواده فردی مرگ مغزی شده پیشقدم میشوم و از تجربه خودم میگویم که هم غمگین هستم و هم خوشحال. قطعا راهنماییشان میکنم و میگویم اهدای عضو باعث آرامش خود و خانوادهشان خواهد شد.
اقوام و آشنایان دور وقتی فهمیدند اهدای عضو انجام شده، چه واکنشی نشان دادند؟
آنها هم اکثرا از این کار خداپسندانه راضی و خوشحال بودند اما چند نفری هم مخالف بودند ولی وقتی ما یا دیگران با آنها صحبت میکردیم، میفهمیدند اشتباه میکنند و حتی عذرخواهی هم کردند و گفتند بهترین کار ممکن را در آن لحظه انجام دادهایم.
اکنون که حدود دو هفته از ماجرا گذشته، چه حسی داری. آیا پشیمان نیستی؟
خیلی هم خوشحال هستم. در این مدت هم عمو و هم داییهایم موافق بودند و با ما خیلی صحبت کردند. اما درمجموع به دلیل ازدستدادن مادرم همچنان غمگین هستم و قطعا دوست نداشتم این اتفاق بیفتد اما از طرفی هم دوست نداشتم همنوعم غمگین باشد برای همین اهدای عضو کردیم و الان یک احساس شادی و تسلای قلبی در من و خانوادهام وجود دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]