تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833483554
داستان یکی از آن ۱۰ نفر/ عاشقانه های یک مبتلا به «FOB»
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مورد عجیب محمدرضا؛
داستان یکی از آن ۱۰ نفر/ عاشقانه های یک مبتلا به «FOB»
شناسهٔ خبر: 3595341 - شنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۹
جامعه > رفاه و آسیب های اجتماعی
محمدرضا درست چهار سال داشت که اولین نشانه بیماری خودش را نشان داد، وقتی داشت رختخواب برادر کوچکش را میآورد، زمین خورد و بعد شکل زندگی به کل تغییر کرد. خبرگزاری مهر- گروه جامعه، مرسده مقیمی، علیرضا تقوی*: وقتی زنگ خانهشان را در یکی از خانههای منطقه ۱۳ تهران میزنم؛ تا ۱۱ صبح چند دقیقهای مانده است. وارد خانه که میشوم اولین چیزی که نظرم را جلب میکند سادگی و تمیزی خانه است که نشانگر وجود زنی کدبانو است. پس از آن عطر غذایی که برای ناهار آماده میشود را احساس میکنم. بوی خوشی که تمام فضا را پر کرده است. اینجا خانه محمدرضای ۲۶ساله است. پای صحبتهای مادری مینشینم که روایت را میبرد به دی ماه ۶۹، روزی که با تولد پسری سفید و موطلایی، خوشبختی پخش شد توی خانواده، و بعد آن قدر لابهلای خاطرههای آن روزها قدم میزند که پسر دیگرش هم چهارسال بعد به دنیا میآید؛ یک پسر سبزهرو و چشم ابرو مشکی، لبخند صورت مادر پررنگتر میشود. بعد سکوت میشود. انگار مادر برای شروع داستان دیگر، تردید میکند. این بار محمدرضای چهارساله وقتی داشت رختخواب برادر کوچکش را توی صحبتهای مادر میآورد، زمین خورد و از همان موقع آن بیماری مرموز خودش را نشان داد. اولین نمونه از یک بیماری نادر روایت مادر از یک زندگی آرمانی، به سختیها، اشکها و دعاها میرسد و توی ذهنم «حافظ» تکرار میکند «دائما یکسان نباشد حال دوران». وقتی محسن نوزاد بود محمدرضا رخت خوابش را آورد و زمین خورد تنها چند ساعت بعد از افتادنش دیدم روی استخوان کتفش چیزی مثل یک تخم مرغ بیرون زده است. همان شب به بیمارستان رفتیم، عکس گرفتیم و به پزشک اورتوپد هم نشان دادیم. گفتند ضربدیدگی است و به مرور زمان خوب میشود.
اما ۱۵ روز از آن شب میگذرد و آن توده تخم مرغی تمام کتفش را میگیرد: دوباره خواستیم به پزشک مراجعه کنیم که دوباره محمدرضا زمین خورد؛ خیلی آرام. وقتی بلندش کردیم دیدیم یک چیز مایعی زیر تمام پوستش از زانوهایش تا زیر گردنش جمع شده است. همان موقع فهمیدیم با یک بیماری عادی روبهرو نیستیم. و اینگونه روز و شب این خانواده میشود مراجعه دائمی به بیمارستان و مطلب پزشکهای مختلف از مغز و اعصاب گرفته تا اورتوپد و پوست: به خاطر همان آبی که زیر پوستش جمع شده بود پزشکان پوست آزمایشات زیادی انجام دادند و جلسات علمی متعددی برگزار کردند؛ انگار محمدرضا برایشان شده بود موضوع جالبی برای پژوهش. مادر وقتی از تزریق ۴۰ پنی سیلین۸۰۰ به محمدرضا صحبت میکند، دیگر به وضوح آن مادر نیم ساعت قبل نیست. غمی در چشمهایش جان گرفته حتی از تکرار خاطرات: پوست محمدرضا کاملا سفت شده بود و چسبیده بود به استخوان، اصلا تکان نمیخورد و به شدت داغ بود. یکی از پزشکها که الان ریاست بخش لیزر یکی از کلینیکهای تهران را بر عهده دارد، چون فکر میکرد بیماری محمدرضای من، پوستی است این همه پنی سیلین به او تزریق کرد. محمدرضا تبدیل شده بود به پروژهای برای آزمون و خطا، و آمپولها هم وضعیت را خرابتر کرده بودند. وضعیت هر روز بدتر و بدتر میشد و کودک چهارساله جلوی چشمهای پدر و مادر از زندگی فاصله میگرفت. دوستان بیشمار میان همین حرفهاییم که دعوت میشوم به صرف ناهار. مادر در حین غذا دادن به محمدرضا خودش هم چند قاشقی میخورد. ناهار که تمام میشود دوباره میروم مینشینم مقابل محمدرضا؛ مشغول چک کردن تلگرامش است. پیامهایی که در همین چند دقیقه صرف ناهار برایش آمده است؛ من هم که آوازه دوستان بیشمارش به گوشم رسیده میگویم ظاهرا کلی دوست داری که حتی یک لحظه هم از تو غافل نمیشوند، میخندد: «بچهها لطف دارند» و چیز بیشتری نمیگوید. دوباره میگویم شنیده بودم کم حرفی اما نه اینقدر دوباره میخندد. خودش اما عاشق بازیهای کامپیوتری است در ایکس باکس ها شرکت کرده و با خنده میگوید: همیشه همان ابتدا باختم و برگشتم خانه اما خیلی دوست دارم. خیلی علاقهمند است زدن یک ساز را یاد بگیرد و به دنبال سازی است که با شرایطش همخوانی داشته باشد.
ارائه برنامه «تیم ویوئر» هم ظاهرا برایش یک دردسر تازه درست کرده و هر کسی از دوستانش مشکل کامپیوتری داشته باشند کامپیوترشان را به محمدرضا میسپارند. او کلی اطلاعات کامپیوتری دارد و حالا هم دارد به صورت تخصصی دورههای وب را میگذراند. البته کار سرامیک شکسته هم انجام میدهد و برای دوستانش دستبند درست میکند. خلاصه حساب چکیدن هنر از هر انگشت است. او میگوید اما جدا از همه اینها عشق اول و آخرش استقلال است. یعنی تمام چیزهایی که دوست دارد در مقابل استقلال هیچ است. از آن طرفدارهایی که خونشان هم آبی است. یک بار هم سر یک بازی به استادیوم رفته و با چند نفری عکس گرفته اما چون شلوغ بوده نتوانسته همه را ببیند و خیلی دوست دارد اگر بتواند یک روز در شرایطی آرام بازیکنان تیم محبوبش را ببنید و با آنها عکس یادگاری بگیرد. همیشه راحت از بیماریام میگویم محمدرضا تاکید میکند تمام دوستانش بیماریاش را میدانند: دوستیام با همه تقریبا یک شکل است؛ اوایل انگار هیچ کس نمیتواند راحت جلو بیاید، شاید رویشان نمیشود، نمیدانم. اما به مرور نزدیک میشوند و من قبل از هرچیز حرف آخر را اول میزنم. از بیماریام میگویم و بعد همه چیز خود به خود درست میشود. مادرش که با سینی چای وارد پذیرایی میشود محمدضا اضافه میکند: چند وقتی است یکی از دوستانم اصرار دارد به من عکاسی یاد بدهد؛ یک جلسه هم رفتهام که واقعا فوقالعاده است. پروژهای که پزشکان دنیا را مشغول خود کرد وقتی محمدرضا را میبینم که با تمام مشکلاتش هم برای دوستانش تکیهگاه است و هم از اهدافش عقب ننشسته دلم برای شنیدن بقیه داستان مادر، قرص میشود. این بار ماجرای بیماری از ایران فراتر میرود: یکی از پزشکان از پشت گوش محمدرضا بیوپسی گرفت و بعد نمونه را فرستادند آمریکا. میتوان تصور کرد که تا جواب آزمایش بیاید، چه بر پدر و مادر این کودک گذشته است: نزدیک به ۲۰ روز طول کشید تا متوجه شوند این موضوع به روماتولوژی مربوط است. بعد دائم هر پزشک ما را به پزشک دیگری معرفی میکرد و سرآخر، یکی از پزشکان گفت که استادش در لندن روی این بیماری تحقیق میکند. شورای پزشکی تشکیل شد و محمدرضا را فرستادند پیش دکتر باربارا آنسل. تعداد مبتلایان به بیماری «میوزیت»، در ایران به ۱۰ نفر هم نمیرسد. مادر میگوید: اگرچه این بیماری الان در دنیا به اسم «FOB» شناخته شده است و انجمن جهانی دارد، اما هنوز پزشکان چیز زیادی درباره این بیماری و مداوایش نمیدانند. وضعیت در ایران هم نسبت به خیلی از کشورها دشوارتر است، چون نه انجمن دارد و نه تهیه دارو در کشور ممکن است. یک روزنامهنگار با پشتکار محمدرضایی که روبهروی من نشسته است، یک خبرنگار است. کارشناسی علوم ارتباطات دارد با گرایش روزنامهنگاری. اما این همه ماجرا نیست. سختیهای این مسیر را فقط خودش میداند و مادرش. مادر کمی عقبتر میآید، میرود سراغ ۱۰سالگی محمدرضا: وقتی دبستان میرفت میتوانست به راحتی بنشیند و بنویسد، اما به کلاس پنجم که رسید، باز هم زمین خوردنهای لعنتی تکرار شد. اینبار دستش از آرنج قفل شده بود و دیگر نمیتوانست به راحتی بنشیند و بنویسد. و از همین نقطه همراهی مادر با محمدرضا حتی در کلاس درس آغاز میشود: او را مدرسه غیرانتفاعی ثبت نام کردیم که تعداد بچهها کم باشد. چون دارو مصرف میکرد نباید معدهاش خالی میماند. من برایش ناهار میبردم. اگر گاهی کاری پیش میآمد سریع خبرم میکردند و خودم را میرساندم. شرایط البته سختتر از این هم شد: تابستان سالی که میخواست به سال سوم دبیرستان برود یک روز نشست روی دسته مبل و گفت پایم یک صدایی داد، بعد از آن جریان دردش شروع شد، طوری که اصلا نمیتوانست پایش را زمین بگذارد، دیگر نمیتوانست روی صندلی بنشیند و مدرسه رفتنش ناچار تعطیل شد. محمدرضا با همراهی مادرش، دیپلم ریاضی گرفت، همراه مادرش سر کلاسهای دانشگاه نشست و همراه مادرش... ، همراه مادرش... . نگاهها به محمدرضا آزارم میدهد دیگر صحبت مادر تمام شده که محسن برادر کوچکش به جمع ما اضافه میشود: «به نظرم این مشکل برای هرکسی میتونست پیش بیاید». محسن همواره همراه و دوستش بوده است و هر کاری هم برای شادی او از دستش بر بیاید انجام میدهد و هیچ گاه به خاطر شرایط او از بودن در کنار او ناراحت نبوده تنها چیزی که محسن را آزار میدهد نگاههای مردم است آن هم نه برای خودش بلکه برای محمدرضا: وقتی با هم بیرون میرویم این که نگاهش میکنند ایرادی ندارد اما اینکه با تعجب تا مدتها با نگاهشان محمدرضا را دنبال میکنند واقعا ناراحت کننده است. درکش سخت نیست که این رفتار خیلی زشت است. به هرکسی بر میخورد تا مدتها با تعجب به او خیره شوی! وقتی این جملات را میگوید از شدت عصبانیت رگهای گردنش متورم شده و دستش را به شدت مشت کرده است.
از خانهشان که بیرون میآیم حوالی غروب است از محمدرضا شماره چند دوستش را می گیرم. دلم می خواهد نظرشان را درباره او بپرسم ... در صحبتهای همهشان یک حرف مشترک است که محمدرضا برای آنها رازدارترین رفیق دنیاست. همه از مهربانیاش میگویند و اینکه هر کجا بتوانند او را با خودشان میبرند البته اگر محمدرضا وقتش را داشته باشد؛ پارک، سینما، کافی شاپ و... آنها محمدرضا را عمیقا دوست دارند و این را از گفتار تک تکشان میتوان فهمید. برآورده کردن یک آرزو با مسئولان باشگاه استقلال مذاکره میکنیم تا او یک روز سر تمرین استقلال حاضر باشد این اتفاق بعد از پیگیریهای چند ماهه! میسر میشود و بعد از کلی پنهانکاری با کمک والدیناش برای غافلگیر کردن محمدرضا؛ او به سر تمرین میرود. بچههای استقلال از دیدنش خوشحال میشوند. تک به تک با او عکس یادگاری میگیرند و هنگامی که میخواهند برای پیچ اینستاگرام و سایت باشگاه استقلال عکس بگیرند از او میخواهند در عکس دسته جمعی آنها حضور داشته باشد.
محمدرضا از عکس گرفتن و گپ زدن با بازیکنان محبوبش شاد است؛ میگوید: مهدی رحمتی حتی موقع عکس گرفتن هم بغلش کرده. از این که او خوشحال است عمیقا خوشحالم و فکر میکنم آدمهای بزرگ قلب عاشق دارند و تا وقتی عشق باشد نه نگاههای دیگران میتواند ضربه بزند نه مشکلات؛ وقتی با عشق مادر، پدر، برادر و اطرافیان احاطه شده باشی خودت هم میشوی منبع عشق آنقدر که در مقابل تمام نامهربانیهایی که روزگار علیه محمدرضا دارد او با همه مهربان است. مادرش که طعم واقعی عشق را به او چشانده به او گفته مردم هر واکنشی در مواجهه با او دارند بی منظور است و نمیخواهند او را ناراحت کنند او هم با همه مهربان است تا آنجا که کسی که او را از یک خرید و فروش اینترنتی میشناسد از او خواسته او را جایی ببیند و بعد پرترهای زیبا از عکس کودکی او تقدیمش کرده نقاشیای که به نظر میرسد مدتها روی آن وقت صرف شده. مهر محمدرضا آنقدر سریع به دل همه مینشیند که شاید قابل باور و قابل نوشتن در قالب کلمات نباشد کافیست تنها یک بار با او هم کلام شوید. به نظر میرسد خدا محمدرضا را برای تمام دوستانش خلق کرده تا او مرهم زخمهایشان باشد تا تمام کسانی که با او رفیقاند رفاقت را از جنس باورنکردی توی فیلمها و قصهها تجربه کنند؛ شاید آنچه از دور به نظر میرسد نقص و وابستگی محمدرضا به اطرافیانش باشد اما این تصور پوچ و تهی وقتی رنگ میبازد که تنها کمی او را بشناسید و بدانید که اطرافیان دور و نزدیک او تا چه اندازه بی او ناقصاند و تا چه اندازه به او وابسته؛ او انگار به دنیا آمده تا تمام نواقص پیرامونش را کامل کند. * گزارش از مرسده مقیمی * عکس از علیرضا تقوی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]
صفحات پیشنهادی
4 میلیون نفر در کشور مبتلا به دیابت هستند
4 میلیون نفر در کشور مبتلا به دیابت هستند کد خبر ۵۸۲۶۷۰ تاریخ انتشار ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱ ۳۰ - 21 April 2016 معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی جیرفت گفت در کشور حدود چهار میلیون نفر دیابتی وجود دارد و تخمین زده میشود که حدود هفت درصد جمعیت کشور مبتلا به دیابت هستند به گزارش ف۱۴۰۰۰نفر در کهگیلویه و بویراحمد مبتلا به دیابت هستند
معاون فرهنگی و امور دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج عنوان کرد ۱۴۰۰۰نفر در کهگیلویه و بویراحمد مبتلا به دیابت هستند شناسهٔ خبر 3604152 - چهارشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۷ ۵۲ استانها > کهگیلویه و بویراحمد یاسوج - معاون فرهنگی و امور دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی کهگیلویه و بویراحم۴۴۷نفر در کهگیلویه و بویراحمد مبتلا به اماس هستند
رئیس دانشگاه علوم پزشکی یاسوج ۴۴۷نفر در کهگیلویه و بویراحمد مبتلا به اماس هستند شناسهٔ خبر 3601134 - یکشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۴ ۴۴ استانها > کهگیلویه و بویراحمد یاسوج - رئیس دانشگاه علوم پزشکی کهگیلویه و بویراحمد گفت ۴۴۷ نفر در استان به بیماری اماس دچار هستند به گزارش خیکی از این دو نفر داور دربی هستند
تراز رییس دپارتمان داوری فدراسیون فوتبال گفت دستور داریم که فعلا نام داور دربی را اعلام نکنیم به گزارش تراز مسعود عنایت درباره اینکه داور دربی 82 چه کسی خواهد بود اظهار داشت انشاالله فردا داور را اعلام می کنیم الان باید بین دو نفر انتخاب کنیم و به همین خاطر اسم این دو نفر ربرگزاری آئین اعتکاف در ۱۹۳مسجداستان مرکزی/ پیش بینی حضور ۱۷۰۰۰نفر
مدیرکل تبلیغات اسلامی استان مرکزی خبر داد برگزاری آئین اعتکاف در ۱۹۳مسجداستان مرکزی پیش بینی حضور ۱۷۰۰۰نفر شناسهٔ خبر 3602734 - سهشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۱ ۰۶ استانها > مرکزی اراک- مدیرکل تبلیغات اسلامی استان مرکزی گفت آئین اعتکاف طی سال جاری در ۱۹۳ مسجد در سطح استان مرکزسالانه حدود 25 هزار نفر در کشور به بیماری سالک مبتلا می شوند
سلامت نیوز دبیر علمی کنگره بین المللی پوست زیبایی و لیزر با بیان اینکه سالانه 25 هزار نفر در کشور به بیماری سالک مبتلا می شوند از انجام تحقیقات در مورد تولید واکسن برای درمان سالک خبر داد به گزارش سلامت نیوز به نقل از فارس علیرضا فیروز اظهار کرد یکی از مهمترین بیماری های شا100 هزار نفر در مازندران مبتلا به دیابت هستند
چهارشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱ ۲۳ معاون فنی مرکز بهداشت مازندران گفت سن ابتلا به دیابت در مازندران کاهش یافته است به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه مازندران نادر آهنگر در همایش سفیران سلامت دانش آموزی که در سالن شهید رجایی آموزش و پرورش آمل برگزار شد با اشاره به اگزارش تصویری - تمرینات انفرادی کشتیگیر المپیکی میثم مصطفی جوکار - همدان
تمرینات انفرادی کشتیگیر المپیکی میثم مصطفی جوکار - همدان عکس پوریا پاکیزه - ایسنا سهشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۳ ۴۷۶۲۵ نفر از جمعت روستایی بیرجند مبتلا به دیابت هستند
رئیس مرکز بهداشت بیرجند ۶۲۵ نفر از جمعت روستایی بیرجند مبتلا به دیابت هستند شناسهٔ خبر 3603728 - چهارشنبه ۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲ ۳۲ استانها > خراسان جنوبی بیرجند- رئیس مرکز بهداشت بیرجند گفت ۶۲۵ نفر از جمعت روستایی در شهرستان بیرجند مبتلا به دیابت هستند به گزارش خبرنگار مهر5 میلیون نفر در كشور به دیابت مبتلا هستند
5 میلیون نفر در كشور به دیابت مبتلا هستند روز نو وزیربهداشت درمان و آموزش پزشكی گفت آمار بیماران مبتلا به دیابت كشور طی چهار دهه اخیر به مرز پنج میلیون نفر رسیده كه این موضوع تهدیدی برای خانواده ها محسوب می شود سیدحسن قاضی زاده هاشمی روز جمعه در همایش پیاده روی و صبح و-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها